جای تاسف است که آنچنان در بدبختی های خودمان با این رژیم فلاکت اسلامی در ایران درگیریم که فرصتی نیست که به وضعیت اسرائیل بپردازیم، اما لااقل این یادداشت کوچک را میخواستم اینجا گذاشته باشم که اگرچه این دو رژیم حقیقتا موجب شرم هستند برای انسانیت امروز، اما از آن درد آورتر این است که هر دوشان هم مثل یکجور دمل پر چرک در واقع عفونتهای قرنها درد و ستم انسانی را یکجا جمع کرده اند و دارند بیرون میریزند.
گفتم «درد آور تر»، چون ببینید، اگر میشد اینها را به عنوان دوتا «آنومالی»، دو تا خرق عادت بشری به حساب آورد که به حکم تصادف روزگار به قدرت رسیده اند و کارهائی که میکنند را میکنند این شاید دردش کمتر بود. اما دردآورتر است که متوجه باشیم که اینها و آنچه هستند و آنچه میکنند نه اتفاقی است و نه تصادفی، بلکه عصاره ای است از ظلم و جور و جفای انسانی که میماند و از نسلی به نسلی منتقل میشود تا روزی که یکجا جمع شود و در قالب اینطور مرضهای تلخی بیان شود.
زیاد جای نوشتن دارد این حرف من، که چگونه مسئله هائی مثل اسرائیل یا جمهوری اسلامی یا طالبان اینها در واقع ارواح ترسناکی هستند از اعمال و رفتارهای خودمان، خودمان به عنوان نوع بشر، و ارواحی که از قبرهای قرون برمیگردند و بلای جانمان میشوند. ما بدی میکنیم، هر کدام از ما اندکی بدی میکند، و اینها جمع میشود و جامعه مان را «بد» میکند، خشن میکند، ظالم میکند، دروغگو میکند، قاتل میکند، ضد زندگی میکند. اما از این بدتر اینکه همیشه این بدی همان آن برنمیگردد تا یقه خود ما را بگیرد، بلکه اغلب بچه هامان را و بچه های بچه هامان را قربانی میکند. همین جمهوری اسلامی را ببینید، مگر الزاما حاصل «بدی» های همین نسل است فقط؟ خیر، جمهوری اسلامی حاصل و عصاره ظلم ها و مظلومیت ها، و خشونتها و قربانی شدن های چندین نسل و چندین قرن است که الان فوران کرده. و من درست همانطوری که جمهوری اسلامی را یک نوع بیماری و پیامد کمابیش قابل توضیح چندین قرن بیداد و ظلم و فقر ناشی از ترکتازی و حرص قدرت شرقی ها و غربی ها در ایران و منطقه میبینم، اسرائیل و رفتار تلخش را هم یک نوع بیماری و پیامد کمابیش قابل توضیحی میبینم نه تنها از قرنها جفا و ستم بر یهودیان در اروپا، بلکه بخصوص آن زشت ترین حکایت تاریخ انسانیت که هیتلر و آلمانها بر آنها روا داشتند، که همین دیروز بود. . . .
و آنوقت همین دور تسلسل است که باقی میماند و از نسلی به نسل بعد و از گروهی به گروه بعد به ارث میرسد. مسلمانهای ایران و مستعمرات پر از عقده میشوند، حقیر میشوند، خشن میشوند، پر میشوند از توهم توطئه و به انتقام از دنیا برمیخیزند، حزب الله میشوند و طالبان میشوند و مُشتهای درد و نفرت و حقارت اعصار را برسر بیچاره مردمشان فرو میآورند. یهودی ها پر از خشم و درماندگی و وحشت و هراس میشوند، پر میشوند از انزجار و تنفر، اسرائیل میشوند و آن همه را بر سر یک مشت عرب بیچاره آوار میکنند... و دور تسلسل درد است که باقی میماند. بچه های جمهوری اسلامی بزرگ میشوند، مریض میشوند، درنده میشوند، معتاد میشوند، متجاوز میشوند... بچه های فلسطینی بزرگ میشوند، دیوانه میشوند، خشمشان جنون و جنونشان مرض میشود، جنگجو میشوند، آدم کش میشوند... و دور تسلسل درد است که باقی میماند...
یکی از چیزهائی که باعث شد این چند سطر را بنویسم کامنتی بود که در یک بحث دریافت کردم، که در اعتراض به اینک گفته بودم ادعای انساندوستی دولت اسرائیل فقط به همان اندازه قابل قبول است که ادعای دموکراتیک بودن جمهوری اسلامی، دوستی نوشته بود: «متاسفانه تحلیل سیاست خارجی جنبشی های سبز در سطح بسیار نازلی قرار داره. جهان رو همونطور میبینن که ج.ا به خوردشون داده.» مطمئن نیستم نیازی به پاسخ دادن به این حرف هست یا نیست، اما منطق جزمی و زشتی در آن است که نتوانستم ازش بگذرم. منطقی که میگوید تنها یک امکان هست که کسی سیاستها و یا جنایتهای اسرائیل مخالفت کند، و آن هم اینکه آن فرد ذهنش کوچک و مهندسی شده توسط جمهوری اسلامی باشد. نه، فکر نمیکنم ارزش جواب داشته باشد، گرچه از به هر حال ظاهرا همه این متن را در جواب آن نوشتم!
بگذریم...
jaleb neveshti. vali adam hatta harf ro az hamoon kooch
پاسخحذفva in manie vagheie democracy shayad baashe
ek maghz e jomhoorie eslaami bayasti beshnave dooste aziz.
shayad oon ham agaah beshe,
jaleb bood, chiz yaad gereftim az in matn.
good luck
متشکرم دوست عزیز، از توجه شما، از علاقه شما، و نیز از شریک شدن نظرتان اینجا. امیدوارم در آینده هم از نظرات خودتان، موافق یا مخالف با مطالب، ما را محروم نگذارید.
پاسخحذفراستی پنجرهٔ پائین صفحه برای برگردان الفبای لاتین به فونت فارسی دوباره به راه افتاده است، عذر میخواهم از دوستان چون حدود بیست و چهار ساعت کار نمیکرد، دلیلش هم ان بود که سروری که برنامه اش را رویش آپلود کرده ام خارج از دسترس بود.
پاسخحذفجالب بود و مفید.مرسی.اگر میتونین یک درخواست در بالاترین برای من بفرستین.یک سال هست دنبال عضویت در این سایت هستم.متشکرم
پاسخحذفممنون از شما شبح عزیز. متاسفانه نمیتوانم برای شما دعوتنامه بفرستم، چون بالاترین به من سهمیه ای برای دعوت نامه فرستادن نداده است.
پاسخحذفصادق جان لطف دارید ممنون از جوابتون چون بعضیا جوابم بهم ندادن!
پاسخحذفخواهش میکنم شبح عزیز. البته جواب دادن به کامنتهای یک وبلاگ کار راحتی هم نیست و راحت اتفاق میافتد که آدم گاهی در توانش نیست که به همه کامنتها پاسخ بدهد. من شخصا همیشه سعی میکنم به همه کامنتها پاسخ بدهم، اما در عمل این میشود که متاسفانه در نهایت کامنتهای زیادی بی جواب میمانند، بخصوص چون کامنتهای مختلفی میتوانند در آن واحد در متنهای مختلفی از وبلاگ گذاشته شوند. اما آنچه صد درصد است این است که من تمام کامنتها و نظرات را میخوانم و همه شان برایم اهمیت دارند و سعی میکنم نکته هاشان را به دقت در نظر بگیرم و بیاموزم از آنها.
پاسخحذفدر هر حال باز هم از توجه و لطف شما ممنون، و امیدوارم بتوانید آن دعوتنامه را هم به زودی به دست بیاورید!
واقعاً مقایسه رژیم آدمکش جمهوری اسلامی با رژیم دموکرات اسرائیل مسخره هست.
پاسخحذفجنبش سبز با تو سری جمهوری اسلامی به مفتضحانه ترین شکل شکست خورد و حالا مشتی سبز الاهی ورشکسته که هنوز جای تو سری رژیم بر سر در مبارکشون هست چاره ای جز اراجیف بافی ندارن، رفیق، شکست و تو سری خوردن مفتضحانه جنبش بازگشت به عصر طلایی امام خمینی(جنبش سبزی فروشان) ارتباطی به اسرائیل ندارد.
پاسخحذفعزیز من مگر مجبوری این مزخرفات را سر هم کنی؟!! تفاوت سیستم سیاسی این دو کشور بسیار بسیار زیاد است، اساسا غیرقابل تصور است. شما یکبار برو اسراییل بعد بیا ایران، اگر کم هوش نباشی احتمالا متوجه می شی!
پاسخحذفالبته در دفاع از تمامی کارهای آنها نمی نویسم، اما شما هم مقایسه احمقانه ای کردی!
یک فاشیست دیگر هم شناسایی شد!
پاسخحذفخوشم میاد موسوی و احمدی نژاد یک روحن در قالب یک جسم
پاسخحذفحامیان اینها هم از یک قماش هستند و برای توجیه مزخرفات این دو از هیچ دروغپردازی دریغ نمی کنند.
شرم آوره و بیش از اون فرصت طلبانه (آپورتونیستیک)، مزورانه و در عین حال آماتورگونه!!
پاسخحذفدوست ناشناس عزیزی که «گُل» های نظرات ملت را جمع کرده اید تا اینجا بازتولید کنید، من همانجا هم جوابی نداشتم به اینها، و اینجا هم شما را و یا این «کامنت» ها را شایستهٔ پاسخ دادن نمیبینم. اصولا پیدا کردن پاسخ مناسبی به خشونت کار سختی است و فکر و انرژی زیادی میبرد که من در پاسخ به اینها حوصله اش را ندارم. به هر حال همانطور که جای دیگری هم گفتم، یک کاری که این جریان کرد این بود که حضور وسیع بسیجی های اسرائیلی در صحنه را برای چند لحظه روشن کرد...
پاسخحذف