۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

امید چندانی به بالاترین نمیتوان داشت، کوله پشتیها را زمین نگذاریم!


دوستان بسیار بسیار ممنونم از بحث ها و فیدبکهای مهم شما در زیر متن قبلی که در مورد صحبتم با مهدی یحیی نژاد نوشته شده بود. صحبتها و نظرات شما متنوع بودند و فراوان، و من هم هنوز در سفرم و وقتم بسیار محدود، پس امکان ورود به جزئیات نیست، اگرچه به گمانم در چند روز آینده وارد جزئیات بیشتری بشوم، بخصوص اینکه برخی از دوستان کار مرا دقیقا بر عکس آنچه که هست، که عبارت باشد از تلاشی در جهت روشنگری همه جانبه برای بهتر دیدن محیط حرکتمان، تعبیر کرده اند.

اما در هر حال اجازه بدهید فعلا به این پاسخ کلی به دوستان بسنده کنم که تا آنجائی که من اطلاع دارم هیچ اتفاق خاصی به وقوع نپیوسته است، و هیچ تفاوتی در موضع گیری های ما در مورد وضعیت بالاترین به وجود نیامده است، و تنها برداشت صحیح‌ از متن قبلی من هم به این شرح است که با توجه به اینکه آقای یحیی نژاد خود را علاقه مند به صحبت و انعطاف پذیر ارائه کردند من هم میخواستم اعلام کنم که ذهنیتم غیر انعطاف پذیر نمیباشد و در صورتی که عملا واقعیات مسئله تغییر کنند طبعا من هم آماده ام تا واقعیات موضع گیریم را تغییر دهم، و گمان میبرم بسیاری از دوستان هم همین دیدگاه را با من شریک باشند. تا جائی که من مطلع هستم، در حال حاضر هنوز هیچ چیز تغییر نکرده است:‌نه رفتار مسئولان بالاترین، و نه موضع گیری و مسیر حرکت ما.

اما حالا که وقتتان را گرفتم و در مورد تغییرات بالاترین نوشتم، بد نیست این حکایت جالب را هم در همین زمینه اشاره کنم خدمتتان که روزنامه کیهان که مدتهاست تقریبا هر روز در صفحه دوم خود از «بالاترین» ذکری شدیدا خصمانه میکرده است و همیشه نیز بدون استثنا از آن تحت عنوان «سایت صهیونیستی بالاترین» نام میبرد، امروز احتمالا برای اولین بار در تاریخ انتشار خودش از بالاترین نه به عنوان «سایت صهیونیستی» و یا حتی «سایت ضد انقلابی»‌، بلکه تنها با نام «سایت بالاترین» یاد کرده است.

به عنوان یک پروپاگاندانامهٔ تهوع آور با نوشتاری شنیع و در عین حال بسیارحساب شده و غیر قابل انعطاف که بحثهای این بخش خاص آن (در صفحه دوم) بدون استثنا توسط منابع امنیتی رژیم تهیه میشوند (کما اینکه کپی برابر با اصل آن متن ها را اغلب میتوانید در تمام روزنامه ها و سایتهای رسانه ای متعلق به رژیم بیابید)، چنین تغییر رویه ای مشخصا پر معنی است و حاکی از تغییر عمده ای در موضع گیری آن روزنامه در قبال «ورژن جدید» بالاترین است.

متن کامل کیهان را میتوانید اینجا بخوانید، اما برای آن دسته از دوستان که دوست ندارند به سایت کیهان بروند و خودشان را در معرض ویروسها و کوکی های آن سایت قرار دهند و نیز به شمار خوانندگانش بیافزایند، بخش مربوطش را در زیر کپی میکنم. کیهان در متنی زیر تیتر «منفور ملت و مضحكه اپوزيسيون عاقبت دودوزه بازي خاتمي (خبر ويژه)»، آورده است،
...سايت بالاترين اظهارات اخير خاتمي را ادامه بيانيه17 موسوي توصيف كرد و نوشت: تاكيد خاتمي بر مفاد بيانيه موسوي نشان داد تمام شايعاتي كه از اختلاف ميان اين دو حكايت مي كرد، بي پايه است. سايت ضدانقلابي ايران گلوبال نيز معتقد است: اظهارات خاتمي، كف زني از نوع اصلاح طلبي است نه كف مطالبات اصلاح طلبان. او جملاتي در سه بند و با سه درخواست گفته كه هر يك نقيض بند ديگر است خصوصا آنجا كه خواستار اجراي قانون اساسي نظام مي شود. آيا عمل به قانون اساسي كه يكي از بندهاي اساسي آن ولايت فقيه است، مي تواند انتخابات مورد نظر ما را تضمين كند و كانديداها از فيلتر قانون اساسي رد نشوند؟ چرا ايشان ذهن اپوزيسيون را تا اين حد عقب مانده فرض مي كند؟ براساس همين قانون اساسي كانديداها بايد از فيلتر شوراي نگهبان بگذرند. از سوي ديگر آقاي خاتمي همان زمان كه مجلس و دولت را در اختيار داشتند، آيا توانستند تغييري در حاكميت بدهند؟ خاتمي سال 78 در دانشگاه تهران و در مقابل شعار «زنداني سياسي آزاد بايد گردد» گفت كه ما در ايران زنداني سياسي نداريم. اكنون چه شده كه يكي از شروط خود را آزادي زندانيان سياسي قرار مي دهد؟ آيا اين حرفها كف زني سياسي به اسم طرح كف خواسته ها نيست؟

بالاترين هم در تحليلي نوشت؛ شرط هاي خاتمي براي «عدم» شركت در انتخابات است نه شركت در انتخابات. يعني رژيم خواسته هاي امثال خاتمي را قبول مي كند؟ خير! خاتمي هم در واقع خواسته بگويد كه ما در انتخابات شركت نمي كنيم. رژيم به هيچ وجه چنين شرط هايي را نمي پذيرد. شما از سياستمداري در حد و اندازه خاتمي چه انتظار ديگري داريد؟ به چه زباني بگويد كه در انتخابات شركت نخواهد كرد؟ اپوزيسيون نبايد به او حمله كند.

خاطرنشان مي شود شرط گذاريهاي مضحك خاتمي باعث شده برخي از رسانه هاي ضدانقلاب او را دن كيشوت توصيف كنند و از جمله بنويسند «آقاي خاتمي چه كاريه؟ دوباره سه تا شرط مي گذاري بعدش ميگي اگه اينا نشه ما شركت نمي كنيم. آي دور هم مي خنديم ها!».
ظاهرا «بالاترین» فعلا به یمن تصمیمهای افراطی صاحبانش در برزخی به سر میبرد که از یک طرف کاربران آزادی خواه آن به جان آمده اند و در پی ایجاد سایتهای جایگزین هستند، و از طرف دیگر اما کیهان هم هنوز اکاملا از آن راضی نشده است، به نحوی که در متنی در بخش دیگری از همان صفحه دوم خود اگرچه از اخراج «شماري از كاربران لامذهب دوآتشه» توسط مدیران بالاترین میگوید، اما نهایتا شکوه میکند که، «محتواي بالاترين همچنان ضدديني است،» و ظاهرا اگرچه فعلا راضی شده است تا پسوند «صهیونیستی» و «ضد انقلاب» را کوتاه بیاید، اما انتظار دارد تا مهدی یحیی نژاد به پاکسازی عمیق تری دست بزند.

در هر حال ظاهرا ما تنها کسانی نیستیم که کنجکاویم بدانیم قدمهای بعدی آقای یحیی نژاد در کدام جهت خواهند بود.

۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

نتایج گفتگوی امروز من با مهدی یحیی نژاد


امشب وقت زیادی برای نوشتن ندارم متاسفانه، و از فردا صبح هم که چند روزی در سفر خواهم بود و فرصت اینجا آمدنم چندان نخواهد بود، از همه دوستان پیشاپیش عذر میخواهم به خاطر آن، اما میخواستم کمی در مورد صحبت که امروز با مهدی یحیی نژاد داشتم و نتیجه هائی که از آن عاید شد برایتان بگویم.

امروز یک مکالمه طولانی (بیشتر از دو ساعت)‌ با مهدی یحیی نژاد داشتم، که قبل از هر حرفی میخواهم از ایشان تشکر کنم و تبریک بگویم که تصمیم گرفته بر خلاف خامنه ای عمل کند و با سران فتنه وارد گفتگو شده. خارجی ها یک مثلی دارند که میگوید دیر از هیچوقت بهتره، و خودمون هم که میگیم جلوی ضرر را هروقت بگیری صرفه است. اگر این امکان به وجود بیاید که این قطار بالاترین را از سقوط کامل به دره سیاهی که جلویش دهان باز کرده نجات بدهیم، به گمانم هنوز ارزشش را داشته باشد که تلاش کنیم.

البته مکالمه ما به نتیجه عملی خاصی نرسید. حساب من که کماکان بسته است (نه اینکه تقاضای باز شدنش را کرده باشم، و نه اینکه اگر هم باز میشد من حاضر به فعالیتی هستم در حال حاضر) و جناب یحیی نژاد هم کماکان آن طوری که باید و شاید از خر شیطان پیاده نشده است، اما شاید دو نتیجه مثبت داشت این مکالمه، لااقل در ذهن من‌: یکی این بود که متوجه شدم وضعیت بیشتر از آنکه به رمانهای جاسوسی جان لوکاره شبیه باشد به نمایشنامه های تراژدی کلاسیک یونانی شبیه هست، و دیگری اینکه متوجه شدم اگرچه جناب یحیی نژاد هنوز از خر شیطان پیاده نشده اما به نظر میرسد به فکر پیاده شدن افتاده، و چه بسا حتی به فکر پیاده بازگشتن این مسیری که در طی یکی دو هفته گذشته سوار خر مذکور طی کرده.

به من اجازه بدهید که وارد جزئیات گفتگو نشوم، که به هر حال گفتگوئی دو نفره بود، اما حد اقل این دو نتیجه اصلی که عرض کردم را میتوانم بیشتر توضیح بدهم که منظورم چیست.

در مورد نتیجه اول، حرفم این است که برداشت من از سئوال و جوابهائی که با مهدی داشتم چنین است که ظاهرا نیازی به نگران بودن در مورد فروختن بالاترین به رژیم یا به سبزهای درون حکومتی و غیره نیست. البته همینطور که مینویسم اصلا مطمئن نیستم که این چقدر خوب است و چقدر بد. طبعا خوب است چون از یک احساس نگرانی و نیز یک احساس شکست بزرگ نجات میدهد ما را، که به هر حال بالاترین به دست رژیم نیافتاده است، اما چندان هم خوب نیست چون نشان از این دارد که ذهن جمعی و اذهان فردی ما هنوز به مرحله ای از جا افتادن نرسیده اند که بتوانیم آزادی و دردهای ناشی از زایمان آن را تحمل کنیم، و فعلا بایستی فکرش را و تصورش را حامله بمانیم و روزها و هفته ها را بشماریم در انتظار ساعت موعود.

همانطور که عرض کردم بعد از گفتگوی امروز این برایم روشن شد که اتفاقی که در حال افتادن است، جدا برخی از خصوصیات اساسی تراژدی های یونانی را دارد، از جمله اینکه به حکم روزگار و تاریخ و جامعه چیزها به شکلی ردیف میشوند یک آدم خوب به نحو «اجتناب ناپذیری» به نقطه ای میرسد که یا بلائی سرش میآید یا بلائی سر یک عده آدم بیگناه میآورد، بدون اینکه به نظر برسد هیچ راه پس و پیشی داشته باشد. البته یک جنبه دیگر این تراژدی های یونانی هم که هم اساسی است و هم به عقیده من بسیار مرتبط به این حکایت، جنبه ای است که به آن tragic flaw یا به قول ارسطو hamartia میگویند، به اینصورت که اغلب قهرمان یا یک کاراکتر مهم در تراژدی یک خصوصیتی دارد که اگر چه به چشم نمیآید، اما آن خصوصیت در او نوعی «سرسختی» یا «کله شقی» ایجاد میکند که در تحلیل آخر میشود گفت اگر همان خصیصه نبود شاید اودیپ مثلا این بلا را سر خودش و خانواده اش نیاورده بود، یا آنتیگون خودش را دار نزده بود...

زیاد به حاشیه رفتم، اصلا چرا راه دور برویم، مثالی که توی همین صحبت هم به میان آمد، حکایت دکتر مصدق خودمان که با آنهمه توان و ذکاوت قربانی دو چیز توامان شد:‌ از یکطرف جامعه ای که هنوز ساختارش دموکراتیک نبود و عملکردش در قالب چارچوب دموکراسی «فیت کامل» نمیشد، و از طرف دیگر شخصیت یا فردیت خودش که هنوز ساختارش دموکراتیک کامل نبود و نه از درون تفکر و دیدگاهش در برداشتی دموکراتیک از سیاست و جامعه ریشه داشت، و بالطبع نه از بیرون عملکرد و تصمیمهایش بر تاکتیکهای کاملا دموکراتیک بنا شده بود و بنا بر این این امکان را از مصدق سلب کرده بود که بتواند نظر و خواستهای شخصی خودش را قربانی احتیاجات دراز مدت یک سیستم دموکراتیک بکند.

این از این. که خوب البته غم انگیز است بخصوص اگر حقیقتا در همین بماند و این تراژدی هم با نابودی «بالاترین» به شکلی که میشناختیمش ختم بشود. اما حتی در آن صورت هم حقیقتش من کلا داستانهای تراژیک و قهرمانان عمیق تراژدی را خیلی بیشتر به شخصیتهای سطحی خائن در داستانهای جاسوسی ترجیح میدهم، گیرم نتیجه نهائی شان هم در عمل یکی به نظر برسد. میدانم که حرفهایم کمی مبهم هستند، و عذر میخواهم از اینکه جزئیات را بیشتر و روشنتر از این شرح نمیدهم، اما به گمانم اصل حرف را رسانده باشم.

ولی قسمتی که شاید برای ما از آن بخش اول حرفهایم مهمتر باشد همان است که عرض کردم به نظر میرسد مهدی یحیی نژاد خودش هم خیلی خوب متوجه باشد، یعنی این که چه بهای سنگینی در قبال تاکتیک «مشت آهنین» و تصفیه های شبانه خودش پرداخته و هنوز هم خواهد پرداخت. در واقع به نظر میرسد که صدای اعتراض ما و عمل اعتراض ما به اندازه کافی بلند و روشن بوده است که خوب و واضح به گوش ایشان برسد، و از آن مهمتر، که ایشان تصمیم گرفته نه مثل شاه عمل کند که خیلی دیر گفت «صدای انقلاب شما را شنیدم» و تازه همان موقع هم هیچ غلط جدی در موردش نکرد، و نه مثل خامنه ای که به خیال خودش میخواست اشتباه شاه را تکرار نکند و بنابراین به سیم آخر زد و در واقع به زبان بی زبانی گفت، «مردم هیچ غلطی نمیتوانند بکنند، من خودم ملت تعیین میکنم.»

منظورم این است که طبق آن چیزهائی که امروز جناب یحیی نژاد به من گفت، ایشان قصد دارد یک سری تغییرات جدی در شیوه مدیریت بالاترین ایجاد کند، از جمله اینکه قبول کرده که یک «هیئت نظارت» به وجود بیاید که سیاستگزاری های مختلف سایت از آن به بعد نه توسط ایشان و تک نفره، بلکه توسط آن گروه گرفته شوند و همان گروه هم در مقابل کاربران پاسخگو باشد، و دیگر اینکه تصمیم گرفته اند یک فردی را به شکل جدی به شغل دائمی «ارتباط جمعی» با کاربران سایت بگمارند.

خوب اینها هر دوشان بسیار کارهای مفید و خوبی هستند، و در واقع اگر به شکل صحیح و واقعی عملی شوند میتوانند بخشهای مهمی از خواسته های ما را پاسخ بگویند تا حدی که شاید حتی بتوانیم به بالاترین بازگردیم. اما اجازه بدهید همینجا قبل از اینکه یک قدم هم به جائی برداریم بگویم که چند نکته باریکتر زمو اینجاست که اگر نادیده گرفته شوند یا صحیح درک نشوند نه تنها همه این کارها به هیچ جائی نخواهد رسید، بلکه تنها حاصل آن هم مقدار زیادی وقت و انرژی هدر رفته از دو طرف خواهد بود. اجازه بدهید سریع یکی دو تا از این نکته ها که در ذهنم هستند را عرض کنم و مرخص بشوم. آنها عبارتند از:
  • اول از همه اینکه اجرائی و عملی کردن چنین طرحی یک پیش نیازهائی دارد که مسئولیتشان بر عهده خود جناب یحیی نژاد است. به این صورت که ایشان با پاکسازی و خشونتهای اخیر یک عملی انجام داده اند که تاثیر منفی بسیار عمیقی بر جامعه کاربران گذاشته است، چه کاربرانی که مورد نوازش مستقیم این تصمیمها و تصفیه ها قرار گرفتند، چه آنانی که در همراهی و به پشتیبانی از گروه اول کار در سایت و درنتیجه عملا بخش بزرگی از مبارزه و فعالیتهای اجتماعی خود را متوقف کرده اند، و چه حتی آنانی که در سایت مانده اند و به تنهائی تلاش به کشیدن این بار کرده اند اما به دلیل افت شدید کیفی و کمی سایت قربانی نتایج ناشی از این بی تدبیری ها شده اند. این عمل ایشان به هیچ جا نخواهد رفت، و این ممکن نخواهد بود که ایشان مثلا حسابها را آرام آرام باز کنند و بخواهند بدون رسیدگی مستقیم به عملی که انجام داده اند و بدون بر عهده گرفتن کامل و روشن مسئولیت آن رفتار افراطی چنین گمان کنند که گوئی هیچ اتفاق مهمی نیافتاده و اکنون میتوان به صحنه برگشت و به دنبال روشهای تغییر سیستم مدیریت سایت گشت و دور هم به خوبی و خوشی زندگی کرد. به عبارت دیگر، در حال حاضر مسئولیت اولین قدم بر عهده ایشان است، ایشان بایستی حتما گامهای برداشته شده را عقبگرد کنند، آن هم به نحوی روشن، عمومی و با قبول کامل مسئولیت کار خود و اذعان به اشتباه و یا افراطی بودن کار خود. شکی نیست که ما آنقدر برای بالاترین به عنوان مشعلی که چند سال شعله امید ملی مان را حمل کرده است ارزش قائل هستیم، و آنقدر خود را به زحمات آقای یحیی نژاد به عنوان طراح، سازنده و حامل اولیه آن مشعل مدیون میدانیم که در صورتی که ایشان چنین میزان صداقت و شفافیت در قبول مسئولیت رفتار اشتباه خود نشان بدهند قادر باشیم به قول خارجی ها دشنه هایمان را خاک کنیم و به همراه ایشان به سوی آینده بهتری قدم برداریم. در واقع اگر چنین اتفاقی بیافتد چه بسا این زخمی که توسط جناب یحیی نژاد بر پیکر آزادیخواهی ایران وارد آمده است خود تبدیل به یک نقطه عطف مثبت و یک عامل قوت بشود. به هر حال من هم همراه با شما دوستان در انتظار خواهم بود تا طی روزهای آینده ببینیم در عمل ایشان به کدام سو گام خواهند برداشت.
اما دو نکته بعدی مربوط میشود به ایده ای که ایشان تحت عنوان یک شورای سیاستگزاری مطرح کردند، و اهمیت بسیار زیاد چگونگی انتخاب چنین هیاتی از دو لحاظ:
  • یکی از لحاظ اینکه «چگونه»، یعنی در طی چه روندی و با چه نوع شفافیت عمومی این افراد انتخاب بشوند. خواه ناخواه چنین توقعی در میان نیست که لااقل در اولین دور این افراد از طریق یک رای گیری عمومی اینترنتی انتخاب شوند (اگر چه چنین اندیشه ای به هیچوجه نیز غیر منطقی و دور از ذهن نیست، و چه بسا اگر این هیات ها به نحو دوره ای انتخاب شوند بتوان لااقل به مرور زمان چنین روندی را برقرار ساخت. تصور ایجاد یک سنت رای گیری و انتخابات عمومی در جامعه ای مثل بالاترین با سی هزار عضو به هیچ وجه کار غیر ممکن یا خیالپردازانه ای نیست)، اما این توقع بدون شک و تردیدی وجود دارد که این افراد در پروسه ای روشن و شفاف و با آگاهی و موافقت عمومی کاربران انتخاب گردند.
  • و دیگر از لحاظ اینکه چنین هیاتی در عمل اولا تا چه حد شفاف عمل خواهد کرد و ثانیا تا چه حد قدرت و استقلال خواهد داشت برای تصمیم گیری. اینها نکاتی هستند که بایستی به روشنی و صراحت مطرح و برای کاربران روشن گردند و تنها در صورتی این طرح و برنامه میتواند به موفقیت و قبول عمومی برسد که این جوانب به روشنی و شفافیت بیان و انجام شوند.

دوستان، عذر میخواهم از اینکه این متن طولانی شد، انگار مثل کسی که قبل از سفر سر میز غذا مینشیند ولع داشتم که برای این چند روزی که دسترسیم منقطع خواهد بود هم بنویسم. اما در هر حال امیدوارم مطلب را بخوانید و در مورد تمام جنبه های آن، مثبت و منفی و نیز چیزهائی که به ذهن من نرسیده است حتما نظرات خودتان را بگوئید تا مطرح شوند و بر مسیر این وقایع تاثیر بگذارند.

با تشکر مجدد از همه شما به خاطر حضور پیگیرتان که تا اینحد موثر بوده است، و با امید پیروزی تفکر آزادی و گسترش و تعمیز هرچه بیشتر فرهنگ آزاد اندیشی در کشورمان.


۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

آیا ممکن است ارتباطی بین خاموش کردن بالاترین و آغاز دور جدید سرکوب در ایران باشد؟


شکی نیست که در ذهن برخی دوستان این سئوال و این متن نیز به جرگه دیگر «توهمات» من خواهد پیوست، اما ترجیح میدهم نگرانی هایم را بگویم و توهم خوانده شوند تا نگویم و ساکت بگذریم و برویم.

مسئله ای که نگرانم کرده است این سئوال است که آیا خنثی سازی موفقیت آمیزی که اخیرا در بالاترین صورت گرفت و آن را از موقعیت موثری که به عنوان رسانه اصلی جنبش آزادی خواهی احراز کرده بود ساقط کرد هیچ ربطی به موج جدیدی از سرکوب مخالفان و معترضان که به نظر میرسد در ایران در حال آغاز باشد دارد یا خیر؟

بدون شک حتی آنهائی که هیچ ارتباط معنی داری بین منافع جمهوری اسلامی و جهت گیری گام به گام یکسال گذشته در بالاترین که نهایتا با قلع و قمع گسترده هفته گذشته به نقطه عطف رسید (نقطه عطفی که طی آن «جهت کلی» بالاترین چرخید و به آرامی حرکت در مسیری عکس جهت پیشین خود را آغاز کرد) نمیبینند نیز در هر حال به هم زمانی «عجیب» بین این واقعه و آغاز حذف یارانه ها در ایران واقفند و خوب متوجهند چطور «دست بر قضا» این اتفاق به طرز مهمی به نفع دولت کودتای جمهوری اسلامی عمل کرد. حکومتی که آنچنان نگران بروز اغتشاشات و برانگیختگی جامعه بر اثر اطلاع رسانی صحیح و گسترده (یعنی نقش سنتی بالاترین!) بود که در آن چند روزه خیابانها را پر کرده بود از ماموران نظامی و امنیتی، موفق شد تا در غیاب هر گونه اطلاع رسانی و «تحریک» معنی داری گله اش را از این پل خطرناک بگذراند. به هر حال دیدن این همزمانی و این خدمت بزرگ (خواسته یا ناخواسته!) نه تئوری توطئه است و نه حتی نیازی به دودوتا چهارتا کردن منطقی دارد.

اما از اینها هم که بگذریم من دو نگرانی دیگر دارم که میخواهم همینجا به قول معروف روی دایره بریزم و دوستان خود هرچه میخواهند با آن بکنند.

نگرانی اول من این است که اکنون که پس از حذف موانع کوچک و بزرگ در جامعه ایران و با بالاخره خنثی شدن بالاترین یکی از خارهای بسیار اساسی از پهلوی خر کودتا بیرون آورده شده است، ممکن است زمان آن رسیده باشد که کودتائیان چهار نعل بتازند و به قصد «گلو» بروند، یعنی احساس کنند میتوانند با «سران فتنه» طرف شوند و کار را در غیاب یک سیستم اطلاع رسانی فعال و موثر به قول معروف یکسره کنند. این نگرانی بزرگ من است، که آثار و شواهد کوچکی برای آن را هم اگر دقت کنید ممکن است خودتان در اخباری که از ایران میرسد ببینید، اما اجازه بدهید فعلا به همین اشاره قناعت کنم تا ببینیم در دو سه هفته آینده قضایا به چه شکل و جهتی پیش میروند و قضاوت نهائی را به بعد تر بسپاریم.

و نگرانی دوم من هم در مورد خود بالاترین است و در پاسخ به سئوالی است که تعداد زیادی از دوستان پرسیده اند و من هنوز پاسخی نداده ام چون حقیقتش پاسخ روشنی به جز همین «نگرانی» ندارم به آن. و آن نگرانی ناشی از این فکر و سئوال است که اگر حقیقتا بالاترین در دست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی باشد آنوقت سرنوشت هزاران انسانی که اطلاعاتشان در کامپیوترهای بالاترین انبار شده چه میشود؟

لطفا دقت کنید که گفتم «اگر» چنین اتفاقی افتاده باشد. در حال حاضر هیچ شاهد دقیق و مستدل و غیر قابل انکاری بر این مدعا وجود ندارد، و هنوز هم این امکان هست که در ذهن خودمان تمام این اتفاقات، همسوئی ها و همزمانی های عجیب و غریب را به قول یکی از دوستان به مسائل شخصیتی مهدی یحیی نژاد مربوط کنیم. اما از طرف دیگر اگر حقیقتا ارتباطی بین منافع جمهوری اسلامی و تغییرات گام به گام اما مستمر و سیستماتیک بالاترین در یکسال و نیم گذشته وجود داشته باشد، آنوقت حتی مستقیم و غیر مستقیم بودن چنین ارتباطاتی نیز تفاوت زیادی نخواهد داشت، و بایستی کل بالاترین و اطلاعاتی که در اختیار مسئولان آن است را «از دست رفته» و «افتاده به دست جمهوری اسلامی» قلمداد کنیم، چون به قول معروف لا تثنی الا تثلث، یعنی این چیزی نیست که اگر فرض کنیم جمهوری اسلامی اندکی نفوذ پیدا کرده باشد بخواهد به همان اندک قانع بماند: همان قدرتی که به هر طریق برای نفوذ بر تصمیم گیری یحیی نژاد پیدا کرده اند به آنها این اجازه را خواهد داد که نهایتا به تمام اطلاعاتی که یحیی نژاد دارد نیز دست بیابند -چرا نه؟ اگر شما جمهوری اسلامی بودید نیمه راه متوقف میشدید؟

دوستان، اجازه بدهید یکبار دیگر تاکید کنم که بخصوص این یکی دو پاراگراف آخر متن مبنی بر دلایل و اسناد محکم و غیر قابل انکاری نیستند بلکه بیشتر بیانگر نگرانی هائی هستند که با توجه به روند مسائل و نتایج حاصل از آن روندها در ذهن من و خیلی ها ایجاد شده است. اما با توجه به اهمیت این مسائل، با توجه به کاملا غیر عادی بودن اتفاقاتی که در بالاترین شکل گرفته اند، با توجه به همسوئی این اتفاقات با منافع جمهوری اسلامی، و با توجه به همزمانی این اتفاقات بر مقاطعی کلیدی برای جمهوری اسلامی، همانطور که گفتم، ترجیح‌ میدهم اضطراب و نگرانیم را اینجا بگویم و توهین متوهم بودن را باز به جان بخرم تا اینکه ساکت باشم و نگویم.


۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

گزارشی از وضع گروه کار تا این لحظه، و پیشنهاد سکنای موقت در «دنباله»


با سلام،

دوستان میخواستم گزارش کوتاه و سریعی خدمت شما عرض کنم که تا این لحظه استقبال بسیار خوبی از فراخوان همکاری در گروه کار برای یافتن و ایجاد محیط جایگزین انجام شده است، و من دهها پیام از دوستان علاقه مند دریافت کرده ام که امیدوارم هرچه زودتر با همه شما یکجا ملاقاتی داشته باشیم و جلسات را شروع کنیم. در میان دوستان علاقه مند تخصصهای گوناگونی وجود دارد، که از تخصصهای فنی و برنامه نویسی نرم افزار تا برنامه ریزی وبسایت و تخصصهای اجتماعی و دیزاین یا طراحی گرافیک در آن به چشم میخورد. این حقیقتا بسیار مهم و امیدوار کننده است، و گوشه کوچکی از این واقعیت را نشان میدهد که در میان این دریای خروشان مردمی ما توانمندی های فراوانی است که اگر بتوانند به نحوی سیستماتیک به هم بپیوندند و با هم کار کنند، یعنی دقیقا همان چیزی که هدف حرکت ما است، قادر به انجام کارهای بزرگ و تازه ای خواهند بود. امیدوارم که بتوانیم با مرور زمان و با ادامه همین روند راهکارهای خوب و مناسب برای همکاری و همفکری هرچه منسجمتر را پیدا کنیم و برای اولین بار در تاریخ کشورمان معنی و قدرت پدیده «خود جوش» به معنای حقیقیش را نمایش بدهیم.

اما همانطور که در تیتر عرض شد میخواستم یک پیشنهاد هم عرض کنم خدمت دوستان، و آن اینکه با توجه به پیغامهائی که از شما دریافت شده، چه اینجا و چه از طریق ایمیل، به نظر میرسد در عین حال که دوستان حاضر و آماده برای آغاز یک پروژه بلند مدت برای دستیابی به محیط ایده آل هستند اما در همان حال خیلی از دوستان هم احساس میکنند باید جای دیگری نیز برای دسترسی سریعتر حتی به طور موقتی هم که باشد پیدا کرد که در مدت زمانی که آن طرح‌ بلند مدت به ثمر میرسد دوستان جائی برای ادامه بحثها داشته باشند. البته این حرف دوستان کاملا منطقی است و من هم موافقم. پیشنهادات برخی دوستان عزیز در مورد ارتقای امکانات این وبلاگ (از قبیل اضافه کردن چت یا بخشهائی برای مطلب نوشتن کاربران ) کاملا به عقل جور در میآید و نیاز به آن نیز واضح است، اما باید توجه ایجاد گسترده و اساسی چنین امکاناتی با میزان وقت و انرژی من و نیز با کشش و امکانات تکنیکی بلاگر امکان پذیر نیست.

در هر حال به پیروی از پیشنهادات دوستان یک بخش گفتگوی زنده (چت) به وبلاگ اضافه کرده ام که از این به بعد در پائین تمام صفحات قابل دسترس خواهد بود (توجه کنید که چت باکس را در برنامه اصلی سایت اضافه کرده ام و به اینترتیب از هر صفحه ای که از این برنامه استفاده کنید صحبتهای شما در تمام صفحات وبلاگ قابل خواندن خواهند بود).

با توجه به این واقعیتها، به نظر میرسد بایستی در میان امکانات و گزینه های موجود برای سکنای موقت یک امکان را انتخاب و مورد تمرکز قرار بدهیم.

اما در میان امکانات موجود من شخصا فکر میکنم در حال حاضر و در میان انتخابات مختلفی که وجود دارند سایت «دنباله» شاید محل مناسبی برای استفاده و در تماس ماندن گسترده تر باشد، به دلایل مختلفی از جمله اینکه آنجا امکان گروه سازی نیز وجود دارد، و مثلا همین الان حتی یک بخشی در آن ایجاد شده تحت عنوان «انجمن بالاترینی های کوچ کرده به دنباله».

البته دنباله هم مسائل خاص خودش را دارد. از جمله اینکه سیستم اداره آن تفاوت نظری اساسی با بالاترین ندارد (منظورم این است که به صورت گروهی، با هیئت مدیران منتخب، و به شکل کاملا شفاف اداره نمیشود) و بنابر این با توجه به اصول و خصوصیاتی که ما برای یافتن محیط ایده آل خود مطرح کرده ایم ویژگیهای لازم برای خانه دائمی ما شدن را ندارد، و نیز اینکه سرور و برنامه آن گاه و بیگاه دچار مسئله میشوند (که گمان میکنم با زیاد شدن شمار کاربران به این طبعا رسیدگی خواهد شد)، و از لحاظ طراحی هم زیباترین و دلپذیرترین نیست (که تا حد زیادی به دلیل محدودیتهائی است که برنامه اولیه آن بر مدیرانش تحمیل کرده است)، اما با وجود این نقیصه های کوچک باز گمان میکنم به عنوان خانه موقتی (البته موقتی که ممکن است یکی دوسال باشد) «دنباله» در حال حاضر یکی از بهترین گزینه های ما باشد. از دوستانی که با این مسئله موافق یا مخالف هستند دعوت میکنم حتما نظراتشان را بگویند تا زودتر تصمیم نهائی را بگیریم.

در ضمن اجازه بدهید همینجا خدمت دوستانی که سئوال کرده اند و یا تلویحا گفته اند که مدیریت دنباله ربطی بامهدی یحیی نژاد دارد عرض کنم خیر، تا جائی که من اطلاع دارم هیچ ارتباطی ندارد. اتفاقا دنباله حدود دو سال یا دو سال و نیم پیش توسط یکی دوتا از کاربران بالاترین که از وضعیت بالاترین خسته شده بودند و تصمیم گرفتند عطایش را به لقایش ببخشند و با استفاده از یکی از نرم افزارهای مجانی موجود (Pligg) ایجاد شد، با این قصد که فضای دموکراتیک تر و خرد گرا تر باشد، و به نظرم به دلیل تعداد کمتر کاربرانش تا حد زیادی هم در ایجاد یک فضای اجتماعی که بیشتر بر اساس خرد و مدینیت باشد تا احساسات و هیجان موفق بوده است. البته هیچ تضمینی وجود ندارد که با بزرگتر شدن ابعاد کاربران این ادامه پیدا کند، چون از یکطرف یکدستی که در محیطهای کوچک وجود دارد دیگر وجود نخواهد داشت و از سوی دیگر هم به محض اینکه بزرگتر و اثر گذار تر بشود طبعا بیشتر مورد توجه و حمله امنیتی های جمهوری اسلامی قرار خواهد گرفت.

اما در هر حال همانطور که عرض شد من فکر میکنم سایت دنباله در حال حاضر میتواند خانه موقتی مناسبی باشد برای آن دسته از ما که علاقه داریم به این همفکری و تلاش برای رسیدن به یک محیط مناسب ادامه بدهیم. میتوان حتی یک «انجمن» ایجاد کرد آنجا برای آن دسته از ما که مشغول به این کار هستیم تا از آن طریق بتوانیم در حین کار با کاربران دیگر و نبض جامعه مجازی نیز در ارتباط بمانیم.

خلاص اینکه میخواستم این گزارش و پیشنهاد را خدمت دوستان ارائه کنم، که شد. حتما هر گونه نظر موافق یا مخالفی دارید، بخصوص در مورد قسمت دوم این، یعنی انتخاب «دنباله» به عنوان مسکن و محل گردآمدن موقت، لطف کنید و ارائه دهید تا مورد بحث گروهی قرار بگیرد.

با تشکر و خوش آمد مجدد به همه شمائی که تصمیم گرفته اید در این سفر به سوی سیمرغ افسانه ای همراه شوید!



۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

مگر من چه گفته بودم؟ چند کلمه در دفاع از حیثیت خودم در مقابل تهمت «متوهم» از سوی مسئولان بالاترین


حدود یکسال و چند ماه پیش، یعنی دهم اکتبر 2009، متنی نوشتم که البته آن روزها تاثیر عمیقی بر مسئولان بالاترین گذاشت به طوری که حساب کاربری مرا به همان دلیل تعطیل کردند (و دوستانی که کمی بیشتر در بالاترین بوده اند خوب میدانند که آن روزها بستن حساب کاربری مثل الان چیز پیش پا افتاده ای نبود). آن روزها با اعتراض دوستان کاربر حساب من بعد از دو سه روز باز شد و آن قضیه هم گذشت و تمام شد. اما در طی وقایع چند روز گذشته برایم روشن شد که ظاهرا ناراحتی ناشی از آن متن آنچنان عمیق بوده که با گذشت یک سال و چند ماه نه تنها رفع نشده است، بلکه تازه امروز از یک طرف آن متن و موضوع یکبار دیگر به عنوان دلیلی برای بسته شدن حساب من در جریان کودتای اخیر مورد استناد آقای یحیی نژاد و همکارانش قرار گرفته است (مثلا اینجا)، و حتی از آن هم بدتر، طی همین چند روز گذشته اصولا کل وبلاگ بنده را به لقب زیبا و تخصصی «وبلاگ متوهم» مفتخر کرده اند، و بالاترین فرستادن مطلب از آن را رسما «غیر مجاز» اعلام کرده است و دوستانی که میخواهند لینکی از این وبلاگ بدهند با این پیغام روبرو میشوند: «ارسال لینک از سایت مورد نظر شما به دلیل وبلاگ متوهم در سایت بالاترین مجاز نیست»!

اما جالبتر (که چه عرض کنم، باید بگویم غم انگیزتر) از کار مدیران بالاترین صحبتهائی است که هوادارانشان اینجا و آنجا کرده اند و میکنند که طبعا بعضی از آن به گوش خودم هم رسیده، صحبتهائی که عموما دور دو کلمه «متوهم» و «جنجال بر انگیز» (مثلا اینجا) و حتی تعلق داشتن من به ارتش سایبری سپاه (مثلا اینجا) میچرخند، یعنی همان دو مفهومی که مسئولان بالاترین نسبت به شخص من و محتویات وبلاگ من استفاده کرده اند و در زبانها انداخته اند.

از جنبه های غیر اخلاقی این روش تخریب شخصیت که انجام آن توسط مسئولان رسمی یک سایت رسانه ای غیر قابل قبول (و احتمالا قابل پیگیری قانونی) است که بگذریم، اولین سئوالی که به ذهن میرسد این است که مگر آن متنی که نوشته بودم چه بوده که تاثیرش اینقدر ماندگار شده؟ این سئوال طبیعی، و از طرف دیگر دیدن اینکه برخی دوستان بدون اینکه اصل متن را خوانده یا حتی دیده باشند به همین سادگی با جریان تخریب من همراه شده اند و مرا با لقبهای توهین آمیز کوچک و بزرگی خطاب کرده اند موجب شد به این نتیجه برسم که شاید تنها راه جلوگیری از این روند زشت این باشد که یک بار دیگر آن مقاله را بیرون بکشم و در معرض توجه دوستان بگذارم تا لااقل اگر هم میخواهند اعتراضی یا انتقادی بکنند این کار را آگاهانه و منطبق با واقعیت انجام دهند، که اتفاقا خیلی هم خوشحال و ممنون خواهم شد از شنیدن آن نوع انتقاد و نظرات.

به هر حال، دوستانی که میخواهند اصل کامل مقاله را بخوانند، میتوانند آن را در این صفحه پیدا کنند:‌

http://culturallogic.blogspot.com/2009/10/blog-post_10.html

اما چون متن کمی طولانی است و خوب برخی دوستان ممکن است حوصله خواندن کاملش را نداشته باشند، اجازه بدهید تا همینجا قسمتهائی از آن که اغلب در رسانه های دیگر نقل شده اند و موجب خشم مسئولان بالاترین را فراهم کرده اند را برای اطلاع دوستان نقل کنم. اجازه بدهید این مقدمه را هم شرح بدهم که رجوع این مقاله به برخی تصمیمهای عجیب مدیران در رابطه با تصمیم ناگهانی آنان بود که در اوج جهش و هیجانهای جنبش سبز به نحو غافلگیرانه ای، و به رغم اعتراضات کاربران، اعلام کردند حد نصاب های بخشها را عوض کرده اند به نحوی که در عرض یک روز صفحه اول سایت که طبیعتا پر بود از لینکهای خبری و سیاسی و اجتماعی ناگهان پر شد از لینکهای سرگرمی و ورزشی و (شبه)علمی. توجیهی هم که آقای یحیی نژاد ارائه دادند این بود که در وضع حاضر کاربرانی که علائق ورزشی و علمی دارند از مراجعه به سایت لذت نمیبرند و باید کاری کرد که لینکهای داغ به اندازه کافی از بخشهای مهجور ورزش و ادبیات و علم و تکنولوژی نماینده داشته باشد وگرنه سایت مشتری از دست میدهد! متوجه عرائض بنده هستید؟ یعنی درست در اوج بحبوحه و روزهای شوق و حرارت جنبش سبز، ایشان اعلام کردند که میخواهند جلوی لینکهای سیاسی و اجتماعی را بگیرند و لینکهای ورزشی و سرگرمی را بیشتر کنند! بگذریم به هر حال من متن را ارائه میکنم خدمتتان و قضاوت را به خود شما میسپارم. نوشته بودم:


آیا بالاترین به تسخیر سپاه در آمده است؟

رفتارها و تصمیمات اخیر مدیران بالاترین در حد حیرت آور و غیر قابل توضیحی عجیب و در خلاف جهت طبیعی رفتارهای گذشته و روح وجودی سایت بالاترین بوده اند.

آنچه واقعیت این رفتارها را حیرت آور تر میکند این است که مجموعه این تصمیمها در جهتی ‍صورت گرفته که برآیندشان تطابق کامل با خواستها و منافع صاحبان کودتا در ایران داشته است.

اجازه بدهید این را همینجا روشن کنم که حتی خیال اینکه مدیران وصاحبان بالاترین به دلخواه و تمایل قلبی خود حرکت در چنین جهتی را برگزیده باشند از نظر من مردود و غیر قابل باور است.

از طرف دیگر اما، واقعیت آنچه که در چند ماه اخیر، یعنی درست در بحبوحه مبارزات ملی بر علیه کودتاگران، بر سر سایت و قوانین بالاترین آمده است نیز سنگین تر و واضح تر از آنست که بتوان نادیده گرفت. علاوه بر وضوح کافی نوع تغییرات اخیر در قوانین حد نصاب برای داغ شدن لینکها (که لینکهای غیر احساساتی با محتوای اجتماعی و سیاسی را در وضعیت بسیار مشکلی قرار داده است)، حتی یک نگاه کوچک به تعدد و وفور لینکهای سرگرمی و شبه-علمی و شبه-فرهنگی که صفحات داغ بالاترین را پر کرده اند به سرعت مشخص میکند که وزن سیاسی و اجتماعی بالاترین، بخصوص حضور لینکهای مفید و تحلیلی در مورد مسائل مربوط به کودتای اخیر و جنبش مردمی بر علیه آن، در بسیاری از ساعتهای شبانه روز به نحو بسیار محسوسی و نگران کننده ای سبک و کمرنگ شده است.

جزئیات، ابعاد و تاثیرات عملی این تغییرات توسط تعداد زیادی از لینکها و کامنتها از طرف اعضای قدیمی و دلسوز مطرح شده اند، لینکها و کامنتهائی که اغلب بسیار پر طرفدار نیز بوده اند، بنا بر این اینجا نیازی به تکرار ان نمیبینم. اما نکته ای که میخواستم مطرح کنم بیشتر در رابطه با توازی عجیب این تصمیمات با برخی از آخرین تحولات استراتژیک است که توسط کودتاگران، بخصوص ارگان رسمی آنان، یعنی سپاه پاسداران، انجام گرفته است.

[. . . . ]

در واقع وجود برنامه استراتژیک «جنگ نرم» را مدتهاست که میتوان در طرز برخورد کودتاگران با رسانه های عمومی نیز مشاهده کرد، به نحوی که به جای برخورد «سخت» که همان بستن و تعلیق و زندان کردن و غیره باشد، چندی است بیشتر به روشهای «نرم» روی آورده اند، که عبارت باشد از یکطرف تحت فشار گذاشتن رسانه ها از طرق «خاموش» و غیر عمومی، در حالیکه در معرض عموم بنا را بر تظاهر به دوری از برخورد های خشونت آمیز با رسانه ها گذاشته اند؛ و از طرف دیگر اجرای یک موج گسترده «فعالیت و ضد فعالیت» رسانه ای، که در عمل نه تنها از «فیلتریسم» گسترده و یا تروریسم سایبری و نابود کردن سایتهای مولد فکر و خبر رسان و ایجاد انواع و اقسام سایتهای خبررسانی کودتاگرا، بلکه تا ایجاد انواع و اقسام سایتهای زرد و سرگرم کننده، سایتهای اطلاعاتی/تخریبی همچون گرداب و غیره، سایتهای دروغ گستری در پوست سایتهای متعلق به جنبش سبز، اجرای عملیات روانی از طریق تزریق گستردهٔ عوامل نفوذی در فرومها و سایتهای مختلف اجتماعی نیز پیش رفته است. و البته در این میان یکی از بزرگترین قدمهائی که در جهت تسلط کامل بر فضای اطلاعاتی و رسانه ای الکترونیکی توسط سپاه برداشته شده، یعنی تصاحب شرکت مخابرات را نباید فراموش کرد.

بنا بر این نکتهٔ اول بحث من به وضوح مشخص است، و آن اینکه سپاه پاسداران با تشخیص صحیح این امر که اطلاعات و اطلاع رسانی پاشنه آشیل حکومت کودتا و دلیل اصلی عدم تثبیت دولت کودتا بوده است ، در عرض چند ماهه اخیر قدمهای بسیار حساب شده، عمیق و موفقی در جهت تسخیر و تسلط کامل بر فضای اطلاعاتی، خبری و رسانه ای ایرانی برداشته است.

اما نکته دوم هم شاید حد اقل برای کاربران و آشنایان با سایت بالاترین در سادگی و وضوح دست کمی از نکته اول نداشته باشد، و آن اینکه سایت بالاترین را میتوان یک از موفق ترین و موثر ترین ابزارهای اطلاع رسانی، اندیشه گستری، و رسانه ای دانست که در دسترس جنبش سبز بوده است، و به این دلیل میتوان بدون شک و تردیدی چنین نتیجه گرفت که سپاه پاسداران در طرح عملیاتی خود برای تسلط پیدا کردن بر فضای اطلاعاتی و رسانه ای، کنترل محتوای سایت بالاترین را در میان اولویتهای بسیار بالا قرار داده بوده است. هنوز مدت زیادی از حمله بسیار جدی با ابعاد حیرت انگیز که سپاه پاسداران بر سایت بالاترین اجرا کرد نگذشته است، حمله ای که دارای چنان زمینه اطلاعاتی و طراحی پیچیده و چندین جانبه بود که تنها از عهده یک گروه دارای پشتیبانی و امکانات دولتی بر میآمد و نه تنها تمام اطلاعات کاربری را به سرقت برد، بلکه تمام فعالیتهای سایت را برای مدتی طولانی ساقط کرد.

پس بیائید این دو نکتهٔ بسیار مهم و قابل توجه، اما در عین حال ساده و ابتدائی را کنار هم بگذاریم: سپاه در حال به کار گرفتن از تمام امکانات گسترده دولتی ، اقتصادی، تاکتیکی و تکنولوژیکی خود برای تسلط کامل بر فضای اطلاعاتی، خبری و رسانه ای دیجیتال ایران است، و سایت بالاترین یکی از موثر ترین ابزار اطلاعاتی، خبری و رسانه ای مخالفان کودتا است.

اگر چیزی در این داستان حیرت انگیز باشد، آن این است که چرا سایت بالاترین هنوز ظاهرا سر پاست و کار میکند؟ و دقیقا همینجاست که از میان جوابهای مختلف، یک امکان دلهره انگیز نظر را جلب میکند، و آن این احتمال است که در راستای استراتژی جنگ «نرم»، سپاه از راههائی مؤثر تر ازمقابله مستقیم و خشونت آمیز از قبیل هک کردن و تخریب و تلاش برای بستن سایت بالاترین استفاده کرده باشد، یعنی استحالهٔ آرام سایت و تبدیل گام به گام آن از یک رسانه مقاومت به یک رسانهٔ خنثی از طریق دخالت «غیر محسوس» و «غیر مستقیم».

روشهای بی شماری برای چنین استحاله ای وجود دارد، آنهم برای سازمانی با عرض و طول سپاه که امکانات مالی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی را در اختیار خود دارد. مثلا تعداد بسیار زیاد «کاربرانی» که در واقع سربازان یا کارگران گمنام امام زمان هستند. یا کمی ماجراجویانه ترش، این تئوری توطئه که سپاه پاسداران و مجموعه اطلاعاتیش با پیدا کردن روشهای موثری همچون تهدید، تطمیع، ارعاب و به گروگان گرفتن منافع، علائق، خانواده، یا آیندهٔ صاحبان و مدیران سایت آنان را «قانع» کرده باشند تا خطوط ترسیم شده ای را دنبال کنند که در نهایت بدون نابود کردن و تخریب ظاهری سایت بالاترین، آن را عملا به یک سایت بی خطر تبدیل گرداند. به عبارت دیگر، وضعیتی را مجسم کنید که به قول مارلون براندو در فیلم پدرخوانده، سربازان نرم سپاه به مدیران سایت یک پیشنهادی داده باشند که نتوانند به آن نه بگویند!

در هر حال قصد من این نیست که بگویم میدانم یا حدس میزنم واقعا چه اتفاقی افتاده است. هرچه باشد یکی از مشخصه های اینطور استراتژی ها این است که از یک طرف به راحتی قابل اثبات یا رد گیری نیستند، و از طرف دیگر قربانیانش هم معمولا در وضعیتی قرار میگیرند که یا آگاهی از آنچه هست ندارند، و یا جرات گفتنش را، چون اگر هر کدام را داشته باشند دلیلی نمیماند که بخواهند با دشمنان خودشان همکاری کنند. بنا بر این، اگرچه واضح است که در غیاب مدارک و شواهد «سخت» وجود سناریوئی که اینجا اشاره شده یا هرگونه سناریوهای مشابهی تنها محدود به حدس و گمانه زنی خواهد ماند، اما در عین حال اگر چنین سناریوهائی واقعیت داشته باشد چند نکته را میتوان از قبل پیشگوئی کرد، مثلا این که مدیران سایت بی شک و با تمام توانشان وجود چنین وضعی را تکذیب کنند، که طبیعتا قابل پیشگوئی است، یا اینکه به مرور زمان سیاق کلی سایت بیشتر و بیشتر در جهتی که در طی یکی دو ماه گذشته مشاهده کرده ایم، یعنی در جهت جلوگیری از انتشار و گردش آسان و گسترده اطلاعات و اخبار اجتماعی و سیاسی پیش برود.

اما به هر رو در شرایط حساس کشورمان، آنچه اهمیت فراوان دارد اینست که یک نکته بسیار اساسی در میدان جنگ نرم را در خاطر داشته باشیم و آن این است که به دلیل عدم استفاده از ابزارهای سخت و خشن برای کنترل، این موضوع واضح‌ میماند که قدرت واقعی در اذهان مردم است. اهمیت عملی و کاربردی این نکته در این است که ما کاربران را قادر میسازد تا با استفاده صحیح از آگاهی رسانی و فعالیت موثر و حساب شده، در دراز مدت این نقشه کودتاگران را حتی بدون همکاری و همراهی مدیران سایت نیز نقش بر آب کنیم.

به عبارت دیگر، تا زمانی که حقیقت با ماست، قدرت نهائی در دنیای خبری و رسانه ای نیز در دست ما خواهد ماند، و تا زمانی که سایت بالاترین تخریب و تعطیل نشده باشد هنوز قادر خواهیم بود با فعالیت مثبت و سازنده، با خبر رسانی، با تولید و انتشار اندیشه و با شکستن خطوط قرمز در هر قدم، گام به گام کودتاگران را در دایره محدود ایدئولوژیک خودشان حبس و محدود کنیم و به بیدار کردن و روشنگری در میان مردم ایران ادامه دهیم، با آگاهی کامل از این واقعیت که تا وزش باد صبحگاهی و از پا افتادن این مترسک های تاریکی چندی بیش نمانده است.





۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

فراخوان گروه کار برای تبیین محیط جایگزین بالاترین


دوستی دیروز زیر یکی از مطالب کامنتی پست کرده بود به این شرح: «جناب صادق رحیمی چی شد قضیه ساخت وبسایت جدید ؟ دیدین شما یه مشت حراف بیشتر نبودین ؟ الانم که طرح عفو عمومی مطرح شده کلی ریزش هم می کنین و خیلی ها دوباره برمی گردند ! در یک جمله وضعیتتون رو خلاصه می کنم : "شما باختید ! "»

اجازه بدهید مقدمه نچینم و مستقیم بروم سر اصل موضوع: دوستان، آن پروژه ای که در یکی دو مطلب گذشته با دوستان به بحث گذاشته بودیم و نظرات و پیشنهادات بسیار مهمی هم تا کنون در موردش جمع آوری شده چیزی نیست که در عرض چند روز یا چند هفته عملی بشود.

دوستانی که همین الان نیاز به جائی برای فعالیت اجتماعی دارند به گمانم فعلا انتخابهایشان شامل پیوستن به فرند فید (مثلا اینجا و یا گروههای دیگری که از آنجا خواهند یافت)، و یا عضو شدن و فعالیت در سایتهائی مثل «دنباله» یا «سبز لینک» و یا سایت جدید «روزنا.مه» باشد، و گروهی از دوستان هم که در پی ایجاد یک بخش فارسی برای سایت «دیگ» هستند، که میتوانید در صورت علاقه به آنها بپیوندید.

این حرف من را امیدوارم به هیچ وجه به معنی ناامیدی نگیرید و خودتان هم ناامید نشوید، اما دوستان به این توجه کنید که تشکیل یک پدیده جدید که هم از لحاظ تکنیکی بتواند راه بالاترین را حتی بهتر از آن ادامه بدهد، و هم از لحاظ اجتماعی بتواند ضعفهای مختلف بالاترین را جایگزین و جبران کند کار ساده یا سریعی نخواهد بود، و نباید هم ساده و سریع باشد، چون به نتیجه رسیدن چنین روندی خود به خود به معنی یک تحول بزرگ خواهد بود، و چنین تحولی نیاز به برنامه ریزی دقیق و گروهی (عمومی) به روشی شفاف و در سطحی گسترده دارد، یعنی به عبارت دیگر این یک پروژه طولانی مدت است، نه یک برنامه ای که بتوان از آن توقع پایان و نتیجه ای سریع داشت.

به هر جهت، به نظر میرسد در حال حاضر به نقطه ای از این راه رسیده ایم که بایستی گروهی برای کار مشخص روی این ایده تشکیل شود و برای تبیین دقیقتر ابعاد آن آغاز به کار سیستماتیک کند. این ابعاد را میتوان در ابتدا تحت چارچوب همان نکاتی که در گفتگوهای قبلی (یعنی اینجا و سپس اینجا) به دست آمدند تعریف کرد، اگرچه یکی از وظایف این گروه کاری همین خواهد بود که چنین ابعادی را به مرور زمان و در یک پروسه منظم و ریشه ای تبیین و تحدید کند.

پس با اجازه دوستان این مطلب را در حکم فراخوانی بدانیم برای دعوت از دوستانی که علاقه مندند تا عضو یک گروه کار بشوند و به بحث منظم و عمیقتر جزئیات این موضوع بپردازند. عجالتا پیشنهاد میشود فعالیتهای گروه کار فوق در دو «صحنه» انجام گیرند: یکی مختص بحث و تبادل نظر و افکار، و دیگری جهت تولید محتوا و متن. صحنه اول میتواند در محیطی مثل «فرند فید» انجام گیرد، و صحنه دوم در محیطی مثل «ویکی» (یا هر محیط دیگری که توسط گروه انتخاب خواهد شد). و از همه مهمتر آنکه تمام این «صحنه» ها و تبادلات بایستی به صورت «باز» و در مقابل دید عموم انجام گردند.

اگر دوستانی با این فراخوان یا جنبه هائی از آن مخالف هستند و یا سئوال، موضوع یا نگرانی خاصی در این مورد به ذهنشان میرسد تقاضا میکنم حتما اینجا مطرح نمایند.

دوستانی هم که میخواهند نام خود را به فهرست شرکت کنندگان در این گروه کار اضافه کنند، لطفا مستقیما با آدرس ایمیل من «Sadeq.Rahimi@mail.mcgill.ca» تماس بگیرید تا به گروه اضافه شوید. ضمنا از دوستان علاقه مند به این ایده همچنین دعوت میشود تا فراخوان زیر را در سایتها و گروههای اجتماعی مختلف منعکس گردانید تا افراد علاقه مند بیشتری از این موضوع مطلع و در صورت علاقه به گروه بپیوندند، چرا که در این مرحله از کار هرچه تعداد شرکت کنندگان وسیعتر باشد تضمین اینکه شالوده های فعالیت و نتیجه نهائی این پروژه محکمتر و با ثبات تر باشند بیشتر خواهد بود.

==================

فراخوان عمومی: گروه کار برای تبیین محیط جایگزین بالاترین

به اینوسیله از علاقه مندان و صاحب نظران دعوت به عمل میآید تا به گروه کاری مجازی جهت بررسی ابعاد و تبیین راهکارهای ایجاد یک محیط رسانه ای عمومی فارسی به عنوان جایگزینی مناسب برای سایت «بالاترین» بپیوندند. برای مطالعه جزئیات بیشتر در مورد اهداف و چگونگی آغاز این پروژه میتوانید به صفحات اینترنتی زیر مراجعه کنید:

http://culturallogic.blogspot.com/2010/12/blog-post_19.html
http://culturallogic.blogspot.com/2010/12/blog-post_20.html

و در صورت علاقه به عضویت در گروه کار فوق و یا نیاز به دریافت اطلاعات بیشتر میتوانید با صادق رحیمی به آدرس «Sadeq.Rahimi@mail.mcgill.ca» تماس بگیرید.

==================




۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

گذری بر ذهنیت و نظرات مسئولان بالاترین در رابطه با تصفیه اخیر


آنچه از بررسی مکالمات، توجیهات و توضیحاتی که در دو سه روزه گذشته توسط مهدی یحیی نژاد در مورد تصفیه گسترده کاربران بالاترین واضح میشود این است که ایشان و خدمه ای که برای ایشان کار میکنند به هیچوجه متوجه ابعاد و تاثیر عمیق عملی که انجام داده اند نیستند، و جدا بر این گمان هستند که با این کارشان موفق شده اند تا با عمل به یک «تاکتیک» قدیمی، اول یک «فتنه» را با مشتی آهنین خاموش کنند، و از این به بعد هم لابد با نشان دادن مهر و عطوفت به آنهائی که به حرفشان گوش کنند، یک جامعه حرف گوش کن و بی دردسر خواهند داشت و آقای مدیر هم با خانم بالاترین تا آخر عمرش به خوبی و خوشی زندگی خواهد کرد. به عبارت دیگر ذهنیت یک کودک که هیچ درکی از واقعیات روابط انسانی و دینامیسم اجتماعی ندارد، گیرم کودکی بسیار باهوش که مهندس شده است و اکنون باور دارد از طریق یک سری فورمول و الگوریتم های ساده و یا پیچیده قادر به کنترل محیط اجتماعی خود خواهد بود.

خبر بد من برای آقای یحیی نژاد البته این است که ایشان اشتباه مرگباری انجام داده اند، و دو دلیل بسیار ابتدائی حرف من هم یکی این است که جامعه بالاترین اکنون پس از این اتفاق بر خلاف تفکر ایشان محکم تر، یک دست تر و با ثبات تر نخواهد بود، بلکه برعکس جامعه ای خواهد بود با گسل های عمیق زیر خاک سطحی آن که از این به بعد با پتانسیل بالائی برای وقوع زلزله ها و شکاف های عمیق و مخرب به حیات خود ادامه خواهد داد. و دلیل دوم هم این است که به واسطه این اتفاقی که افتاده است دیگر هیچ فردی در جامعه، چه خود آگاه یا ناخوداگاهانه احساس اعتماد قبلی که نسبت به بالاترین و معنی و مفهوم سمبلیک آن وجود داشت را نخواهد داشت، و به عبارت دیگر اکنون بالاترین دیگر توانی را که قبل از این تصمیم دیوانه وار صاحبانش برای رسیدن به اوج و تبدیل شدن به یک مدل موفق دائمی برای جامعه مجازی و واقعی ایرانی داشت بدون شک و تردیدی از دست داده است، و هرگز دوباره به دست نخواهد آورد. این دو موضوع را میتوان با بحثهای زیادی روشن کرد، اما اینجا جا و مجال آن نیست پس این قسمت از حرفم را به همین میگذارم و میگذرم که خبر بد برای اقای یحیی نژاد است، و اگرچه ایشان هنوز خیلی زود است که متوجه حقیقت این حرفهای من بشود، اما به هر حال آن روز خواهد آمد و شاید چندان دور هم نباشد.

اما از اینها که بگذریم، و در واقع به دلیل همان عدم درک و عدم آگاهی اجتماعی مسئولان بالاترین از دینامیک های حساس اجتماعی، برخورد و تعبیری که مسئولان سایت تحت مدیریت مهدی یحیی نژاد طی این چند روز پس از «کودتا» از رفتار و تصمیمهای خود ارائه کرده اند تا حدی غیر قابل درک، غیر قابل باور و بعضا چندش آور است که گمان نمیکنم بررسی آن هیچ نیازی به تفسیر و تعبیر از سوی من داشته باشد. پس اجازه بدهید فقط مجموعه کوتاهی از نظرات ایشان را که در چند روز گذشته اظهار شده اند بدون تعبیر و تفسیر زیاد خدمتتان عرض کنم، و شما را با این سئوال تنها بگذارم که آیا حقیقتا ذهنیت آقای یحیی نژاد و یا همکارانشان با ذهنیت سران، مدیران و مسئولان سیستم قرون وسطائی جمهوری اسلامی که بارها از دهان امثال خامنه ای و احمدی نژاد و غیره پس از کودتای انتخاباتی بیان شده اند هیچ تفاوت عمده و محسوسی دارد؟ پاسخ این سئوال در ذهن من روشن است، اما اجازه بدهید آن را به خود شما واگذارکنم . . .

--------------------

این شما و این شمه ای از افکار و ذهنیت مدیریت سایت فخیمه:


اجازه بدهید از این نکته شروع کنم که مهدی یحیی نژاد در مکالمه زیر کاربرهای حذف شده را «متخلف و تقلب کار» میخواند و میگوید از عملی که انجام داده است «بسیار راضی» است. وی میگوید، «بالاترین تنها یک صدم کاربرهای متخلف و تقلب کار را از دست داده است. کیفیت وبسایت در این چند روز بهتر هم شده است و من بسیار راضی هستم. تنها راه نجات بالاترین از هرج و مرج پیش آمده یک شوک به سیستم بود و بیرون کردن تمام کسانی که اینجا را به هرج و مرج کشیده بودند. یک سری کاربرهم این وسط هیجان زده شدند و فکر کردند اینجا مساله نقض آزادی بیان است و در اعتراض زیاده روی کردند زمانی که زمانش نبود و دست به کارهای شهادت طلبانه زدند و البته الان فعلا در فرندفید در تعطیلات بسر میبرند و بعد از تعطیلات بر میگردند.»

ایشان سپس در جای دیگری صریحا کاربران حذف شده را به باند بازی متهم میکند و میگوید، «کاربری که حذف میشود تنها ارتباطش را با باندش بطور موقتی از دست میدهد و همینطور اعتباری که در بالاترین کسب کرده که باعث داشتن اختیارات بیشتر در بالاترین شده را از دست میدهد.»

اما در پاسخ به حرف مهدی که گفته بود «بالاترین تنها یک صدم کاربرهای متخلف و تقلب کار را از دست داده است،» کاربری میپرسد:‌ «چی شد؟ اگر آمار 300 اخراجی درست باشه ..یعنی بالاترین 30،000 کاربر متخلف و تقلب کار داره؟» اما در جواب به این کاربر مهدی میگوید: «اشتباه لپی بوده. ۳۰۰ نفر هم نبوده در حدود ۱۵۰ اسم کاربری بوده. بیشترشان هم اکانتهای تقلبی یا اکانتهای پارک شده بوده (اکانتهایی که مردم برای روز مبادا گذاشته بودند).» همانطور که گفتم، قضاوت در مورد این را به هرکسی که اندک آشنائی با جامعه بالاترین و نامهای کاربران موجود در لیست حذف شده ها داشته باشد میگذارم، چرا که تشخیص دروغ بودن این ادعای زشت بسیار ساده است.

اما جنابان مسئولان اینجا هم باز کاربرهای حذف شده را متعلق به یک «باند»، ارائه دهنده اخبار دروغ، و به دنبال خراب کاری لقب میدهند و میگویند: «اگر بالاترین بحال خودش گذاشته شود دو روزه پر میشود از اخبار دروغ. بسته شدن این حسابها ریشه اش کشف باندی بود که اخبار دروغ در بالاترین می گذاشت و سعی در تخریب بالاترین داشت. وقتی که حساب بعضی از کاربران این باند بسته شد رفتند و اعتراض کاربرانی که اکثر خود متخلفند را در حمایت از خودشان گرفتند.»

اینجا یکبار دیگر کاربرهای حذف شده را متخلف، متقلب، قانون شکن، و مشوش افکار عمومی (ایجاد جنجال) لقب میدهند و ادعا میکند که تصفیه گروهی به جهت جلوگیری از تقلبهای گسترده این کاربران انجام گرفته است، و میگویند:‌ «تمام کاربرهایی که حسابشان بسته شده است سابقه مکرر قانون شکنی در بالاترین داشته اند. هربار هم که یکیشان حسابشان بسته میشد بقیه باندشان در بالاترین جنجال راه می انداختند. حل مشکل قانون شکنی مزمن در بالاترین بدون بسته شدن دسته جمعی حسابهای کاربران متخلف امکان نداشت. »

اینجا ادعا میکنند که لیست کاربران حذف شده غیر واقعی است و با استفاده از نام کاربرانی که ماهها پیش حذف شده بودند بزرگتر از آنچه هست نمایش داده شده [این در حالی است که من، که شخصا لیست مذکور را تهیه کرده ام، در هر مورد، مگر موارد نادری که بر حسب اتفاق از دستم در رفته باشد، که شاید سه یا چهار مورد هم نباشد، قبل از اضافه کردن به لیست اطمینان حاصل کرده ام که کاربر طی چند روز گذشته فعال بوده است] میگوید: «هر چند بالاترین موظف نیست دائما علت مسدود شدن حسابها را توضیح بده اما فکر می‌کنم حداقل برای روشن شدن اذهان عمومی داستان چند تا از این شناسه‌ها را که لازم باشه بازگو کنیم. بعلاوه این لیست کاربران مسدودی شما تعداد زیادی کاربر داره که شناسه‌شون از ماه پیش مسدود شده ولی خوب برای بالا بردن آمار و جنجال لازم شده در این لیست نام برده بشن.»

اینجا در مورد بسته شدن حساب من (صادق رحیمی) به شکل بسیار غم انگیزی به بافتن بهانه و جرم میپردازند، به این ترتیب که ابتدا جرم مرا رجوع میدهند به متنی که یکسال و نیم پیش نوشته ام، سپس به کامنتی که یک سال پیش گذاشته ام، و بعد هم مرا به دروغ متهم به «اسپم» کردن نظراتم میکنند (با ارجاع به لینکی که حذف شده است و بنا بر این رد این ادعا را امکان ناپذیر ساخته!)، سپس به دروغ ادعا میکنند که حساب من پنج بار بسته شده بوده است، و در پایان هم ظاهرا برای تکمیل کردن این نمایش عجیب و غریب میگویند در حدود پنجاه گزارش کاربری علیه من وجود دارد که در صورت اجازه دادن من همه را لیست خواهند کرد! خوب، در مورد وجود پنجاه شکایت من که خبر ندارم از صحت و سقم این ادعا، اما برایم غیر قابل باور هم نیست، بسیار بودند کسانی که صحبتها و نقطه نظرهای من را دوست نداشتند اما به دلایل مختلف جرات ابراز مستقیم مسئله شان با من را نیز نداشتند، و بنا بر این اغلب به منفی دادن به کامنت های من میپرداختند، و طبعا فرستادن شکایت از من هم میتواند انتخاب بعدیشان بوده باشد. اما به هر حال جالب است که منی که حسابم بسته شده را میگویند «اگر ایشان اجازه بدهد» شکایتها را لیست میکنند. خوب جناب بالاترین، من اجازه میدهم، که هیچ از شما عاجزانه و صمیمانه تقاضا میکنم این پنجاه شکایت را لیست کنید تا خودم هم بدانم، من جدا خیلی علاقه مند هستم به دانستن محتوای آن شکایت ها. لطف کنید لیست کنید. اگر لازم است بگوئید تا پنج شش بار دیگر هم بگویم: بله، من اجازه میدهم، لطفا لیست کنید! در هر حال اینطور میگویند: «ایشان کاربر خوبی بود. متاسفانه کوچکترین اتفاقی که ایشان پسند نمی کردند تیتر میزدند که آیا بالاترین را سپاه خریده؟‌ یا اینکه مثلا چون رای بخش سیاسی و اجتماعی توسط الگوریتم بالاترین بالا رفته بود بالاترین را تهدید به نافرمانی مدنی کردند. مثل اینکه تیم بالاترین دشمن ایشان هست و باید در هر فرصتی به تیم بالاترین لطمه بزنند. در آخر شروع به اسپم نظرات کردند و در نهایت بخاطر این کامنت حسابشان بسته شد. قبل از این هم پنج بار حسابشان بسته شده بود که با ایمیل زدنشان و قول رعایت قوانین بالاترین باز شده بود و در حدود پنجاه گزارش کاربری بر علیه شان وجود دارد. اگر ایشان اجازه بدهند همه شان را لیست میکنیم.»

اینجا ادعا میکنند که یک نقشه شوم یا در هر حال یک جریان بسیار حساب شده و بسیار حساس به نحو مخفیانه توسط یک گروه خاص ناشناس در حال اتفاق افتادن بوده است که توسط این تصفیه گسترده در واقع جلوی آن اتفاق شوم را گرفته اند. در اغراق و تاکید بر اهمیت این «جریان» تا جائی پیش میروند که میگویند اگر آن «گروه» موفق به اجرای برنامه خودشان شده بودند همه بافت اجتماعی بالاترین به هم میریخت و «جنگ جهانی سوم» به راه میافتاد. البته طبق روال سنواتی جمهوری اسلامی و غیره و غیره چنین حرفی قدرتش در همین است که «سر پوشیده» و به عنوان یک «توطئه» یا «خطر» که از دل ناشناخته تاریکی ها جامعه را تهدید میکرده (یا هنوز میکند) باقی بماند و هیچ موضوع واقعی و عملی و علنی مطرح نگردد. میگویند:‌ «هفته پیش چندتا از کاربرهایی که آقای صادق رحمیمی در لیستش جمع کرده دست به کاری زدند که اگر ما بخواهیم فایلش را باز کنیم جنگ جهانی سوم آغاز میشود. جنگی که تیم بالاترین اصلا وقتش را ندارد و تنها می توانست باعث صدمات بیشتر به بالاترین خواهد شد. ما مساله را سر پوشیده گذاشتیم و تنها به بیرون کردن این کاربرها بسنده کردیم. اگر حمایت ناآگاهانه دیگر کاربران متخلف از اینها نبود مساله به اینجا ختم میشد ولی حمایت ناآگاهانه باعث شد که مجبور شویم که تمام کاربران خاطی را از بالاترین بیرون کنیم تا بار دیگر اتفاقی که هفته پیش افتاد نیافتد. خسارت کم ندادیم. به اعتبار بالاترین لطمه خورد ولی اگر بخواهیم جلوی اتفاقهایی از نوع اتفاق هفته پیش را بگیریم تنها راه چاره بود.»

سپس، وقتی در عکس العمل به تئوری های توطئه کذائی جناب یحیی نژاد کاربری این سئوال منطقی را میپرسد که، «بالاترین عزیز، اگر به قول شما باند بازی یا خرابکاری هست که تعدادی از این کاربر‌ها قصدش رو داشتن، با فاش نکردن اون، شما بی‌ احترامی به بقیه کاربران می‌کنین. من میخوام بدونم که این کاربر‌های خرابکار چه افرادی هستن و چه کاری می‌خواستند بکنند»؟ جناب «بالاترین» این پاسخ کاملا قابل پیشبینی را میدهد که، «چند روز به اینکه آیا این بحث را باز کنیم فکر کردیم. متاسفانه همانطور که گفتیم باز کردن این فایل باعث ماجراهایی خواهد شد که هفته ها وقت ما را خواهد گرفت و موجب برخوردهای سیاسی و حتی قضایی خارج از بالاترین خواهد شد»!

اما جای دیگر کاربری با نام diescolor در گفتگو با مدیران بالاترین سئوال میکند، «آقای بالاترین من یه سوال دارم ازتون خواهشا نپیجونید چرا لینکی به عنوان : آقای بالاترین غلط کردم به خامنه ای توهین کردم با بیش از 200 رای + از طرف کاربران سایت بالاترین حذف شد؟ آیا اصلا برای شما آن 200 نفر ارزشی داشتن ؟ واقعا ارزشی برای کاربران قائل هستین ؟» و مسئولان بالاترین به حرفش گوش میکنند و جوابشان را «نمیپیچونن» اما به جایش خود کاربر بیچاره را «مپیچونن»، و چند دقیقه بعد هم به خاطر همین گفتگو حسابش را تعطیل میکنند. در پاسخ به سئوالی که ذکر شد، «بالاترین» به این کاربر میگوید:‌ «کاربر diescolor عزیز، شما هم نمونه کاربرهایی هستید که باید قبلا حسابشان بسته میشد که حالا مدعی تیم بالاترین نشوید. سه بار هم حسابتان بطور موقت بسته شده است. یک بارهم هم بطور دایم بسته شده بود که بعد از ایمیل شما و قول دادن به رعایت قوانین بالاترین باز شد. تا کنون هشت نفر هم به بالاترین دعوت کردید که شش نفرشان بخاطر قانون شکنی قبلا حسابشان بسته شده است.»!! جواب کاملا منطقی، نه؟ البته از نوع منطق جنگل و جمهوری اسلامی...


اما یکی از جالبترین و گویا ترین نمونه های اظهار نظرات مسئولان بالاترین را شاید بتوان در مطلبی پیدا کرد که در وبلاگ بالاترین خطاب به کاربران منتشر کرده اند، و بخشی از این متن که جناب مهدی سعی میکند تا با استفاده از یک تمثیل موضوع را به کاربرانی که ظاهرا توان درک دلایل واضح ایشان برای اخراج و خفه کردن صدای صدها نفر از کاربران منتقد را ندارند روشن کند. ایشان در آن متن مینویسد، «کلاس درسی را در نظر بگیرید که تمام وقت و توان معلم به جای تدریس، صرف ساکت کردن و پاسخگویی به دو شاگرد شود. در این حالت وقت و انرژی و منابعِ در صد بالایی از دانش‌آموزان هدر می‌رود تا معلم تمام روز آن دو نفر را آرام کند. در این حالت، معقول و منطقی است که برای رسیدن به هدف اصلی یعنی تبادل اطلاعات، دو شاگرد از کلاس اخراج شوند تا باقی دانش‌آموزان بتوانند به هدف اصلی خود برسند. آیا این عادلانه است؟ مسلما نه. زیرا دو نفر از حق شرکت در کلاس محروم شده‌اند. اما این عمل منطقی است و با هر نوع توجیهی بازده علمی کلاس را بالا خواهد برد.» خوب توجه کردید؟ یعنی جناب مهدی یحیی نژاد خودش را در مقابل من و دیگر کاربران در حکم معلم میبیند و من و امثال من را در جای شاگردانی که شلوغ میکنند و «وقت و انرژی کلاس را هدر میدهند»! من واقعا متحیرم که چگونه ممکن است فردی در سن ایشان و با تحصیلات تکنیکی ایشان تا این حد از لحاظ اجتماعی نابالغ و عقب افتاده باشند که بتوانند وضعیت موجود در بالاترین و رابطه ایشان و زیردستانش به عنوان خدمه سایت را در مقابل اینهمه کاربران با سن و سال و تجربه و تحصیلات مختلف به همین سادگی به این شکل ببینند که ایشان معلم است و بالاترین هم کلاس درس و کاربران هم یک مشت شاگرد که آمده اند آنجا از او چیز یاد بگیرند و بهترین کاری که باید بکنند این است که ساکت بنشینند و گوش بدهند تا او بهشان چیز یاد بدهد، و اگر هم کسی سر و صدای زیادی کرد و کلاس را مختل کرد، خوب، طبعا چاره دیگری نیست و باید او را بیرون انداخت تا کلاس به نظم و آرامش بازگردد! به نظرم تنها چیزی که میشود گفت این است که شانس آوردیم ایشان از تمثیل چوپان و بزغاله ها استفاده نکرده است... شرم آور است.

بگذریم، این مطلب دارد طولانی میشود، و اگرچه هنوز هم میشد این معدن باور نکردنی از در و گوهر که طی دو سه روز گذشته توسط مسئولان بالاترین به وجود آمده را کند و کاو کرد اما به نظرم همین مقدار هم فعلا کافی باشد. اجازه بدهید تمام کنم مطلب را و فقط همانطور که بالاتر عرض کردم شما را با این سئوال ترک کنم که آیا حقیقتا ذهنیت آقای یحیی نژاد و یا همکارانشان با ذهنیت سران، مدیران و مسئولان سیستم قرون وسطائی جمهوری اسلامی که بارها از دهان امثال خامنه ای و احمدی نژاد و غیره پس از کودتای انتخاباتی بیان شده اند چه تفاوت عمده و محسوسی دارد، و آیا اصولا اداره سایتی با عظمتی که بالاترین کسب کرده بود در شان افکار و افرادی در این حد میبود؟

۱۳۸۹ آذر ۲۹, دوشنبه

جمع بندی مقدماتی: خصوصیات و ابعاد فضای جایگزین «بالاترین»


دوستان گرامی، همانگونه که مطلع هستید، آخرین مطلب این سایت اختصاص داشت به طرح آراء و نظرات کلی دوستان در مورد وجود علاقه، امکان و چگونگی ایجاد یک محیط رسانه ای عمومی مجازی برای جایگزین کردن سایت «بالاترین» که در چند ساله گذشته به یک مرکز اصلی تولید و تبادل افکار و اخبار تبدیل گردیده بود.

با توجه به میزان گسترده استقبال دوستان و نظرات، پیشنهادات و ایده های مفید فراوانی که طی دیروز و امروز در آن صفحه مطرح‌ گردیده اند، در این متن یک جمع بندی کلی از آن نظرات به عنوان رئوس خواستهای مطرح شده را ارائه خواهم داد و سپس از دوستانی که این روند را مفید میابند دعوت میکنم تا با توجه به آن رئوس کلی پیشنهادات و نظرات خود را در مورد جهت و چگونگی قدم بعدی ارائه کنند.

اگرچه تعداد و انواع مختلفی از نظرات در بحث قبلی ارائه گردیدند، اما شاید بتوان موضوعات اصلی مورد بحث آنها را به دو گروه یا تمرکز کلی تقسیم کرد، که عبارتند از
  1. تمرکز بر نیاز به پیدا کردن و یا تولید نرم افزار و برنامه ای مناسب که دارای توان تکنیکی و پیچیدگی و امکانات مناسب، قابل مقایسه، و ترجیحا بهتر برای جایگزین کردن برنامه و محیط کاری «بالاترین» باشد.

  2. تمرکز بر نیاز به تبیین و تجسم سیستمیک و همه جانبه ابعاد نظری، اجتماعی و قانونی برای محیط رسانه ای و اجتماعی جدیدی که قادر به جایگزینی «بالاترین» و نیز جوابگوی نیازهای خاص جامعه اطلاعات و اندیشه ایرانی در گوشه و کنار دنیا باشد.

با توجه به این دو تمرکز، که به عقیده شخصی من هردو اساسی و شایان توجه میباشند، و با توجه به این که ممکن و لازم است که هر دوی این ابعاد را اگرچه جداگانه اما همزمان ادامه و گسترش داد، من توصیه میکنم که دوستانی که علاقه مند به ادامه بحث در هر یک از (یا هردوی) این زمینه ها هستند با مشخص کردن این موضوع (و البته اگر معتقدید جنبه های دیگری نیز هست که در نظر گرفته نشده اند حتما لطف کنید و اشاره کنید!) به این بپردازند که در جهت هر یک از این دو زمینه به عقیده شما چه قدمهای بعدی بایستی برداشته شوند.

به عنوان نمونه، در زمینه جنبه اول تعداد زیادی از دوستان اظهار علاقه به همکاری در زمینه های فنی کرده اند و گفته اند که حاضرند از توان و دانش فنی خود در زمینه های اینترنت و برنامه نویسی به این پروژه کمک کنند. این دسته از دوستان سرمایه بسیار مهمی برای جامعه ایرانی محسوب میشوند، و امیدوارم که به حضور خود ادامه دهند و خواهش میکنم فراموش نکنند که در صورت علاقه به همکاری حتما روش تماس با خود را نیز یا در قسمت نظرات، و یا با فرستادن به آدرس ایمیل خود من ذکر کنند (عذر میخوام از شما اما در صورت امکان حتی اگر قبلا هم ذکر کرده اید، لطف کنید و یکبار دیگر یا همینجا یا به خود من ارسال کنید تا همه آنها را یکجا نگه بدارم، متاسفانه این دو سه روز دیگر با صدها ایمیلی که در این رابطه به من رسیده اند کمی مرتب نگه داشتن آنها مشکل بوده است).

و همچنین در زمینه دوم نیز موضوعات بسیار مفیدی مطرح گردیدند، از جمله ایده ایجاد یک «بنیاد» یا سازمان غیر انتفاعی که تحت رهبری یک گروه مدیریتی که خود توسط رای گیری منتخب شده اند، مسئولیت هماهنگی این پروژه را بر عهده بگیرد. به گمانم نکته مهم و اساسی نهفته در این بخش از پیشنهادات این است که به جنبه های اجتماعی و سیستمیک تولید یک فضای عمومی از طریق مدیریت عمومی تاکید دارد، و نیز آن را در اولویت قرار میدهد نسبت به جنبه های عملی و تکنیکی ایجاد یک رسانه از قبیل بالاترین. در همین رابطه متن و پیشنهادی که یکی از دوستان مدتی پیش در رابطه با سایت «بالاترین»‌ تحت عنوان ایجاد یک بنیاد غیر انتفاعی نوشته بودند (اینجا) نقطه شروع خوبی برای بحثها شد، و سپس نظرات بسیار جالبی در همین زمینه مطرح شد که نظر دوستان علاقه مند را به مرور آنها در پای همان مطلب جلب میکنم. بنا بر این دعوت میکنم از دوستانی که در این زمینه صاحب نظر هستند لطف کنند و اینجا نظر بدهند تا تلاش کنیم و گامی نزدیکتر شویم به عملی کردن چنین مفهومی، یعنی ایجاد یک جمعیت انتفاعی یا چیزی مشابه آن، گروهی که دارای حداقل خصوصیات زیر باشد:

  1. گروهی اداره میشود
  2. هیئت مدیره اش توسط جمع انتخاب و مسئول میشود و به جمع پاسخگو خواهد بود
  3. قدرت و توان اجرائیش در چارچوبی قانونی محصور میماند

ضمنا اگر بحث یا ایده مهم خاصی را نیز از قلم انداخته ام لطف کنید ذکر کنید تا تصحیح شود.

با تشکر از همه شما و به امید ادامه این روند تا رسیدن به یک نتیجه مناسب و واقعی برای همه مان.

----------------


۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

پس از بالاترین: بررسی آلترناتیو های مناسب برای جامعه مجازی ایرانی

  • برای ادامه بحثهای زیر و دیدن جمع بندی مقدماتی به این صفحه بروید.

اتفاقاتی در «بالاترین» در حال افتادن هستند که مفهوم و معنی دقیقشان هنوز شاید تنها بر معدودی روشن باشد، از جمله خود مهدی یحیی نژاد و یا شاید دسته ای از ماموران سایبری و امنیتی سپاه که مسئول توجیه یحیی نژاد و هماهنگی عملیات اخیر در «بالاترین» هستند (پارانویا؟ شاید، اما متاسفانه قرائن بیشتر از آنند که توهمی کاملا بی پایه باشد). در هر حال ابعاد کلی این موضوع دیر یا زود روشن خواهند شد، و در حال حاضر نیازی به حدس و گمان نیست. آنچه واضح است اینکه بالاترین اکنون به «فتح کامل» ماموران یا لااقل تفکر جمهوری اسلامی در آمده است، و فاز عملیاتی جدیدی در آن آغاز گشته است. به عبارت دیگر، آنچه واضح است این که «بالاترین» از دست ما ربوده شده است، و دیگر هرگز معتلق به مردم و بخصوص به جنبش مبارزه مردمی علیه جمهوری اسلامی نخواهد بود، حتی اگر چند روز بعد از سوی آقای یحیی نژاد اعلام شود که اتفاقات این آخر هفته به دلیل «هک» شده بودن سایت انجام گرفته باشد.

با توجه به این مسئله، مشخص است که «اندیشه» هائی که بالاترین را تحت عنوان «کاربر» خانه خود کرده بودند و اکنون مانند زنبورهائی که کندویشان به تاراج رفته باشد سرگشته در فضای سایبری پرواز میکنند بایستی هرچه زودتر به دنبال کندوی جدیدی برای آغاز دوره جدیدی در جریان اجتماع مجازی ایرانی باشند. این متن کوتاه به آن موضوع اختصاص دارد، با این امید که نقطه آغازی باشد برای تبلور و حرکت افکار جمعی مان در جهت آلترناتیو مناسبی که جایگزین «بالاترین» گردد.

از آنجا که این متن و این صفحه تنها بهانه ای است برای دعوت به همفکری دوستان، اجازه بدهید تا من از صحبت بیش از حد خودداری کنم، و تنها به ذکر این نکته بسنده کنم که ذهن و اندیشه مجازی ایرانی در حال حاضر هم نیاز شدیدی به تمرکز و تشکلی پیشرفته و آزاد اندیشانه دارد، و هم در طی چند ساله گذشته با عملکرد زیبا و موفق خود در بالاترین شایستگی برخورداری از چنین تشکل اجتماعی را از خود نشان داده است. من معتقدم بایستی حادثه مرگ «بالاترین» را نه به عنوان یک شکست، بلکه برعکس به عنوان یک نقطه عطف برای برداشتن گامی مهم و اساسی در جهت تشکلات دموکراتیک مجازی توسط جامعه ایرانی بشناسیم.

بیائید تا فکرهای توانای ایرانی را به هم گره بزنیم و به ذهنیت های کوری که به خیال خودشان ما را بیخانمان کرده اند نشان بدهیم که بار دیگر در محاسباتشان اشتباه کرده اند، چرا که اندیشه را نمیتوان به همین سادگی از میان برداشت! به خاطر بسپارید که ما امروز توان این را داریم که یک پدیده تازه رسانه ای تولید کنیم، پدیده ای که در خور روح و روحیه و مطالبات امروز و فردای جامعه ایرانی باشد، و اینطور رسانه ای حتما باید یک پدیده گروهی باشد که قدرت آن در دست یک نفر یا حتی یک گروه از پیش تعیین شده متمرکز نباشد.



۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

کودتا در بالاترین. تکلیف مشخص شد.

دقایقی پیش مسئولان بالاترین در یک حمله گسترده و بی سابقه نه تنها تعداد زیادی از لینکها را حذف کردند، بلکه به آن هم اکتفا نکرده حسابهای تعداد زیادی از کاربران را نیز بسته اند [متاسفانه، مثل اعدامهای جمهوری اسلامی، هیچ مکانیسمی برای پیدا کردن تعداد دقیق قربانیان بالاترین وجود ندارد، اما فهرست برخی از حذف شدگان را میتوانید پائینتر ببینید]. چه بسا حساب خود من هم اگر چه الان که مینویسم هنوز بسته نشده است، اما به زودی بسته شود. گفتنی است مسئولان بالاترین همچنین دقایقی پیش امکان فرستادن دعوتنامه را نیز از تمامی کاربران گرفته اند. به عبارت دیگر، امروز یک کودتای تمام و کمال در بالاترین انجام گرفته است.

افراد حذف شده اغلب کاربرانی پر طرفدار هستند که با ارسال لینکهای مختلف دست به اعتراض به سیاستهای اخیر مبتنی بر سانسور و حذف در بالاترین زده بودند، و لینکهای حذف شده نیز لینکهائی هستند که رای کافی آورده بودند و به بخش لینکهای پر طرفدار (داغ) رسیده بودند. تصویر یکی از لینکهای حذف شده را به عنوان نمونه در سمت چپ صفحه برای شما آورده ام.

این متن را به این منظور مینویسم که خدمت دوستان گرامی در بالاترین عرض کنم عجالتا، و تحت شرایط حاضر امکان و دلیلی برای ادامه فعالیت در سایت بالاترین برای بنده موجود نمیباشد، و به این ترتیب تصمیم قطعی خود را برای ترک فعالیت در بالاترین اعلام میکنم. اینجانب تمام فعالیتهای خود در بالاترین را متوقف میکنم، و تنها در صورتی حاضر به حضور و فعالیت در آن سایت خواهم گشت که مسئولان سایت صریحا و رسما از سیاستهای حذفی و سرکوب کاربران عقب نشینی کنند و آن عقب نشینی را اعلام کنند.

من همچنین از تمام کسانی که دوستدار مفهوم آزادی بیان و احترام به حقوق اولیه بشری افراد میباشند در خواست میکنم تا فعالیت خود در آن سایت را حد اقل تا زمانی که مسئولان سایت مشخصا و رسما از سیاستهای حذفی و سرکوب کاربران عقب نشینی کنند و آن عقب نشینی را اعلام کنند متوقف نمایند.

-------------------
پ.ن: دوستان، به علت زیاد بودن تعداد کامنت ها در این پست (نزدیک به هفتصد کامنت)، «بلاگر» لیست کامنتها را به چند صفحه تقسیم کرده است. اگر پس از گذاشتن کامنت خود آن را در پای صفحه مشاهده نمیکنید احتمالا به این دلیل است که کامنت شما در قسمت پایانی کامنتها درج شده است، برای رفتن به آن قسمت و دیدن آخرین کامنتها، به پائین صفحه بروید و روی «جدیدترین» کلیک کنید. با تشکر.

پ.ن-2: بالاترین اعلام کرده است که کاربران اخراج شده ای که «توبه نامه» بنویسند را باز به بالاترین راه خواهند داد. به گفته یکی از مسئولان بالاترین: « فقط یک ایمیل بزنین هیچی هم توش ننویسین ما حساب را باز می‌کنیم. یا به عبارتی از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن. این خیلی درخواست بزرگی نیست. این یعنی من آرام شدم و می‌خوام در آرامش در کنار شما باشم. خیلی‌ها هم لطف کردن و ایمیل را فرستادن و حساب‌شون باز شد. بیشتر از این کاری از ما ساخته نیست»

با تشکر فراوان از تمام دوستانی که اطلاع رسانی کرده اند، لیست در حال رشد کاربران حذف شده تا این لحظه به شرح زیر است:


      1. 22ze (permanent)

      2. 00iran (permanent - نامه نوشت، باز شد Dec. 23)

      3. dara2010 (permanent)

      4. yakamoz (permanent)

      5. khaki (permanent)

      6. sashtyani (permanent)

      7. gomnamian (permanent)

      8. green.path (permanent)

      9. brabt (permanent)

      10. gogreen (permanent)

      11. khashak45 (permanent)

      12. azadi_1388 (permanent)

      13. noqte (!باز شد، چون اثبات کرد که دو حساب کاربری دارد)

      14. anakanda (permanent)

      15. havaspart (permanent)

      16. irane-azad (permanent)

      17. aydeniz (permanent)

      18. roger_s (permanent - نامه نوشت، باز شده، تحریم کرده است)

      19. cesc (permanent)

      20. behrangi (permanent)

      21. zeus_1 (permanent)

      22. khalesoske (permanent)

      23. malekius (permanent)

      24. dardmand (permanent)

      25. radiman (permanent)

      26. Atlas21 (permanent)

      27. mehrankamali (permanent)

      28. amiroo (permanent)

      29. truepars (permanent)

      30. unit (permanent)

      31. phenom (permanent)

      32. ramtin5790 (permanent)

      33. kenny (permanent)

      34. ddno (permanent)

      35. ezel (permanent)

      36. shooresh_1 (permanent)

      37. malcolm (permanent)

      38. godfighter (permanent)

      39. rabinhod (permanent)

      40. kohaix (permanent)

      41. elmira2009 (permanent)

      42. mandir (permanent)

      43. sansor (permanent)

      44. mohareb (permanent)

      45. kajputin (permanent)

      46. jacklondon (permanent)

      47. borna-16 (permanent)

      48. jouyandeh (permanent)

      49. donjuan (permanent)

      50. dahri (permanent)

      51. caesar (permanent)

      52. douran (permanent)

      53. shahab777 (permanent)

      54. goleyas (permanent)

      55. invictus (permanent)

      56. cansu (permanent)

      57. greenit (permanent)

      58. punishment (permanent)

      59. shahinfm (permanent)

      60. hamseda_19 (permanent)

      61. TAN-TAN (permanent)

      62. elmielnaz (permanent)

      63. yahoo (permanent)

      64. mandir (permanent)

      65. nevermore (permanent)

      66. Aliba (permanent)

      67. down_under (permanent)

      68. ayeneh50 (permanent)

      69. s.jf (permanent)

      70. datiss (permanent)

      71. dr.mosadeq (permanent)

      72. tabrizian (permanent)

      73. sikhunak (permanent)

      74. xload (permanent - نامه نوشت، باز شد Dec. 23)

      75. bijan62 (permanent)

      76. hichkas (permanent)

      77. redson (permanent)

      78. vafa (permanent)

      79. neogreen (permanent)

      80. abcdefgh (permanent)

      81. boomp (permanent)

      82. frdm.green (permanent)

      83. rahafree (permanent)

      84. vakil (permanent)

      85. swaziland (permanent)

      86. albeka (permanent)

      87. taraniazi (permanent)

      88. senaps (permanent)

      89. kolge (permanent)

      90. yuxari (permanent)

      91. avantgarde (permanent)

      92. babek (permanent)

      93. andisheh (permanent)

      94. qartal (permanent)

      95. yilmaz (permanent)

      96. SadeqRahimi (permanent)

      97. arashxan (permanent)

      98. imanesabz (permanent)

      99. freebehi (permanent)

      100. green_path (permanent)

      101. raelian (permanent)

      102. humanwatch (permanent)

      103. _ayatollah (permanent)

      104. baritaala (permanent)

      105. garibaldi (permanent)

      106. amir80 (permanent)

      107. green_army (1 day - reopened)

      108. sahar.k (permanent)

      109. metalboy (permanent)

      110. alafak (permanent)

      111. alimba (permanent)

      112. sakar (permanent)

      113. misky (permanent)

      114. manamman (permanent)

      115. serpicoo (permanent)

      116. marcos (permanent)

      117. davidjbz (permanent - نامه نوشت، باز شد Dec. 23)

      118. minatarin (permanent)

      119. mustafa68 (permanent)

      120. hamidnight (permanent)

      121. odiseh60 (permanent)

      122. zarivar (permanent)

      123. mypc (permanent)

      124. shapal (permanent)

      125. Behzaad (permanent)

      126. kamangiri (permanent)

      127. ferdows (permanent)

      128. sinabalkan (6 days)

      129. jokershadow (permanent)

      130. 2fun (permanent)

      131. ghalamsabz (permanent)

      132. comrade (permanent)

      133. socialman (permanent)

      134. divaneh (permanent)

      135. OOTOOBOOS (permanent - نامه نوشت، باز شد)

      136. aypirzan (permanent)

      137. shahtoot (permanent)

      138. maraliran (permanent)

      139. eng.saraf (permanent)

      140. gece (permanent)

      141. mehrdadsa (permanent)

      142. hypatia (permanent)

      143. dad_bidad (permanent)

      144. dunews (permanent)

      145. happy (permanent)

      146. arctic.sun (permanent)

      147. vahraz (permanent)

      148. alihm (permanent)

      149. liberte (permanent)

      150. feminist01 (permanent)

      151. racist (permanent)

      152. lordomid (permanent)

      153. ernesto (permanent)

      154. sarv (permanent)

      155. apar (permanent)

      156. _30morgh (permanent)

      157. w12345 (permanent)

      158. mahdi626 (permanent)

      159. benq (permanent)

      160. golaqa (permanent)

      161. nimazad (permanent)

      162. kavin (permanent - نامه نوشت، باز شد Dec. 23)

      163. why09 (permanent)

      164. wiseman (3 days)

      165. mrrm (permanent)

      166. mardeparsi (permanent)

      167. euro (14 days)

      168. teaspoon (permanent)

      169. paramers (permanent - نامه نوشت، باز شد Dec. 23)

      170. tease (permanent)

      171. neunima (permanent)

      172. lucas (permanent - نامه نوشت، باز شد)

      173. wwwbfcom (permanent)

      174. rebin (permanent)

      175. genius.man (permanent)

      176. persepolis (permanent)

      177. pashootan (permanent)

      178. babak604 (permanent)

      179. kh.akhar (permanent)

      180. mr_mbm (permanent)

      181. masroh (permanent)

      182. falcon83 (permanent)

      183. persianmjt (permanent)

      184. koala (permanent)

      185. shaygan (permanent)

      186. shirsangi (permanent)

      187. albaloo (permanent)

      188. greens1363 (permanent)

      189. feroyd (permanent)

      190. turkoglan (permanent)

      191. babak_hak (permanent)

      192. fardaad (permanent - نامه نوشت، باز شد)

      193. balegh (permanent)

      194. forgotten (permanent)

      195. shakila (permanent)

      196. itclover (permanent)

      197. franklyn (permanent)

      198. imanava (permanent)

      199. Boushvek (permanent)

      200. niki_s58 (permanent)

      201. shoqad (permanent)

      202. d.agnostic (3 days - باز شد - تحریم کرده است )

      203. modernity (permanent)

      204. elegance (permanent)

      205. dezire007 (permanent)

      206. jinus (permanent)

      207. killjoy (permanent)

      208. whitecube (permanent)

      209. nickolas (permanent)

      210. baghlava (permanent)

      211. atabey (permanent)

      212. rebinhawar (permanent)

      213. chort (permanent)

      214. orkid (permanent)

      215. lotus60 (permanent)

      216. phoor (permanent)

      217. joojajan (permanent)

      218. pelang (permanent)

      219. ardeshir3h (permanent)

      220. didi (permanent)

      221. 1ironi (permanent)

      222. parviz (permanent)

      223. someone (permanent)

      224. behnamfunny (permanent)

      225. qalatdikte (permanent)

      226. saeed2000 (permanent)

      227. garadagh (permanent)

      228. moonman (permanent)

      229. zimmerman (permanent)

      230. aasemoun (permanent-نامه نوشت، باز شد Dec. 22)

      231. amix (permanent)

      232. soley (permanent)

      233. gen2 (permanent)

      234. 30borj (permanent - نامه نوشت، باز شد Dec. 22)

      235. youngest (permanent)

      236. jokero (permanent)

      237. arash95 (permanent)

      238. irana (permanent)

      239. UniMinD (permanent)

      240. aalijenaab (permanent)

      241. sooshians1 (permanent)

      242. diescolor (permanent - نامه نوشت، باز شد Dec. 23)

      243. bugattiveyron (permanent)

      244. ehsan997 (permanent)

      245. obrien (permanent)

      246. razes (permanent)

      247. faryad1600 (permanent)

      248. iqid (permanent)

      249. neutronix (7 days)

      250. nime_jun (permanent)

      251. neekou (permanent - نامه نوشت، باز شد Dec. 22)

      252. ariya7 (permanent - نامه نوشت، باز شد Dec. 22)

      253. cheguvara2 (permanent)

      254. baharekh (permanent)

      255. 122333 (permanent)

      256. vert (permanent)

      257. jooyandeh (21 days)

      258. asap (permanent)

      259. frangi (permanent)

      260. kenji (permanent)

      261. hootan (permanent)

      262. rainy (permanent)

      263. afebrahimi (permanent)

      264. zendani (permanent)

      265. turksabz (permanent)

      266. enforce (permanent)

      267. imanwow (permanent)

      268. desert-man (permanent)

      269. annahita (permanent)

      270. Qolang (permanent)

      271. zendani (permanent)

      272. paeez.e.88 (permanent)

      273. gorgeous (permanent)

      274. omid57 (permanent)

      275. greenpd (permanent)

      276. web2.0 (permanent)

      277. mehdy78 (permanent)

      278. mehdyyahya (permanent)

      279. lizard (3 days)

      280. sarbazsabz (permanent - نامه نوشت، باز شد)

      281. Lenny (14 days)

      282. atashzad (7 days)

      283. free.index (permanent)

      284. 30na60 (2 days - reopened)

      285. chopin (permanent)

      286. shab3000 (permanent)

      287. sbeholder (permanent)

      288. n1ma (permanent)

      289. ramtinlike (permanent)

      290. azee (permanent)

      291. 2ris (permanent)

      292. rsis_god (permanent - نامه نوشت، باز شد)

      293. dima (14 days)

      294. varliq (permanent)

      295. m_16 (permanent)

      296. m.thatcher (permanent)

      297. Greenvoice (permanent)

      298. turksevan (permanent)

      299. Toronto (permanent)

      300. s.azerbaijan (permanent)

      301. baskerville (permanent)

      302. jaxi (permanent)