۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

جنبش سبز و استفاده تکثر گرایانه از قالبهای متفاوت اسطوره


یک سئوال جالبی که مدتها در ذهن من بوده این است که قالب اسطوره ای جنبش سبز کدام خواهد بود. انقلاب ۵۷ قالب اسطوره ای مشخصی داشت، که همان اسطورهٔ امام حسین و جنگش با یزید باشد. در مورد این هم زیاد نوشته شده (لااقل متنهای تحقیقی و دانشگاهی را میگویم، گرچه مطمئن نیستم تا چه حد متنهای عمومی به این موضوع پرداخته باشند؟ اگر از دوستان کسی اطلاعاتی در این زمینه دارد ممنون میشوم بدانم). بعد از انقلاب هم که جمهوری اسلامی از همان آغاز با نوعی تطبیق تلویحی با اسطوره های مربوط به «صدر اسلام» شروع شد و کم کم حتی این انطباق در اذهان مسئولان و مردم تا حدی پیش رفت که نه تنها افکار و عملکردهای افراد و گروههای مختلف با قالبهای اسطوره ای پیش ساخته ای مثل «صدر انقلاب»، «منافقین»، «خوارج»، «ابوموسی اشعری»، «طلحه و زبیر» و البته «علی» و غیره به درک و هضم جامعه میرسیدند، بلکه حتی مسائلی که بین خود سردمداران پیش آمد هم با داستان انشقاق سیاسی بزرگ اسلام منطبق میگشت.

اگر چه این جریان هیچوقت از حرکت باز نماند (یکی از جدید ترین نمود هایش، یعنی حکایتهائی مثل شعار «خامنه ای کوثر است، دشمن او ابتر است» در مقابله با میر حسین، یا از آن هم نزدیکتر، «غدیر قم» در رابطه با بحث انتخاب مجتبی به عنوان «جانشین» خامنه ای را حتما در خاطر دارید)، اما چند سال پیش بود که محمود احمدی نژاد برای اولین بار اسطوره ای غیر اسلامی را به متن سیاسی جمهوری اسلامی معرفی کرد، یعنی اسطوره ایرانی «کاوه آهنگر و ضحاک مار به دوش». شاید خیلی از شما آن حکایت را در خاطر داشته باشید که چگونه بر سر زبانها افتاد که پدر احمدی نژاد آهنگر است و خودش کاوه است و رفسنجانی هم ضحاک. اما اگر آن را هم در خاطر نداشته باشید حتما حکایت اخیر ترش را به یاد میآورید که همین یکی دو ماه پیش بود، که احمدی نژاد «منشور حقوق بشر» کورش را به نمایش گذاشت، و «کاوه آهنگر» و «کورش هخامنش» را هم به بارگاه آورد و بر گردنشان چپیه (همان چفیه خودشان) انداخت.

اینها را همه توی پرانتز نوشتم که به این سئوالم برگردم که جنبش سبز کدام اسطوره ای را به عنوان قالب انتخاب خواهد کرد. از یکطرف جنبش سبز رفرنس های فراوانی به انقلاب پنجاه و هفت داشته است (چطور میشود فراموش کرد ماههای اول جنبش را که تمام بحثها و عکسها و متن ها در رابطه با انقلاب ۵۷ بودند و جنبه های مختلف تاریخی، روانی، اجتماعی و سیاسی آن)، در همان رابطه علاوه بر اشاره های میر حسین موسوی به «روزهای طلائی صدر انقلاب» و یا «کاری زینبی کردن»، شعارهای «الله و اکبر» و «یا حسین میر حسین» و غیره در خاطره هایمان هستند و هنوز گاهی حتی میشود شنیدشان.

اما از طرف دیگر هم در متن و بطن همین جنبش سبز اشاره های پررنگ و مکرری به تاریخ و اسطوره های پیش از اسلام دیده ایم، از جمله همان اسطوره کاوه و ضحاک (با این تفاوت که اینبار خامنه ای ضحاک است و لذت فراوانی که میبرد از خوردن مغز جوانان و متفکران ایرانی و احمدی نژاد هم شیطان است که به قالب آشپز خودش را به ضحاک رسانید و شانه اش را بوسید تا بر آن مار سبز شود)، و نیز عبارت «فرزندان کورش و داریوش» که به عنوان نوعی نماد افتخار برای ایرانی بودن در مقابل اسلامی بودن معمول شده است (باز در مقابل تلاش احمدی نژادی برای پیوند دادن آن به سنت اسلامی و عربی از طریق چپیه انداختن بر گردن سربازان هخامنشی)، و یا حتی اخیرا که یک اسطوره غیر ایرانی و غیر عربی جلوه بسیار محکمی پیدا کرده است، یعنی اسطورهٔ فرعون، که همان تجسم خدا بر روی زمین یعنی خامنه ای باشد (و در آن میرحسین موسوی نه از بابت اسم کوچکش، حسین، بلکه از طریق اسم فامیلش، یعنی «موسوی» نقش موسی را پیدا میکند).

به عبارت دیگر یکی از مشخصات جنبش سبز استفاده تکثر گرایانه آن از سمبلیسم تاریخی و گرد آوردن اسطوره های متفاوت در قالب یک گفتمان کثرت گرا بوده است. پس متوجه هستید که سئوال اول متن من، که جنبش سبز کدام اسطوره را به عنوان قالب غالب خود برخواهد گزید، از کجا ریشه گرفته است.

طبیعتا این بحثی است هم گسترده و عمیق، و هم در حال حاضر نامعلوم چون جنبش مردمی هنوز تاریخ نهائی خودش را ننگاشته. اما یک پاسخی که میخواهم بدهم به سئوال خودم این است که متوجه شده ام به احتمال زیاد جنبش سبز هرگز یک قالب و یک اسطوره را به عنوان تنها اسطوره و گفتمان برتر خود انتخاب نخواهد کرد، چرا که چنین انتخابی کلا با طبیعت این جنبش که یک طبیعت و سیاق به تمام معنی پسامدرن است هیچ همخوانی ندارد.

همانطور که عرض کردم این بحث احتمالا موافقین و مخالفین زیادی دارد و منتظر شنیدن نظرات شما خواهم بود، اما به هر حال این نظر فعلی من است.

در پایان، اجازه بدهید یک کلیپ ویدئوی کوتاه هم از یکی از آینه های پرتوان جامعه مان، یعنی ذهن مهران مدیری به شما نشان بدهم که در آن به یکی از اسطوره های رفرنس جنبش سبز یعنی ضحاک بودن خامنه ای و اشتهایش به مغز جوانان و متفکران اشاره روشن و مستقیمی شده است. این کلیپ را از سریال قهوه تلخ گرفته ام.




۳ نظر:

  1. مطمئنم تو عمرت اینقدر از مغزت کار نکشیدی
    ادامه بدی مغزت فلج میشه مزدور وطن فروش

    پاسخحذف
  2. عبالرحمن جان من که میدونم ترس شما از چیه، شما دلتون برای فلج شدن مغز من نسوخته، ناراحتیتون از اینه که میترسید مغزم خشک بشه اونوقت آقاتون نتونه نون تو آبش ترید کنه بخوره.

    پاسخحذف
  3. عبد الرحمن ،
    به بین حاجی ! کسی که ولایت وقیح رو داره دیگه نباید از مغز صحبت بکنه.اون به جای شما کار میکنه.شما فقط باید اطاعت کنید نه تفکر .سر نوشت شوم یک دراز گوش.

    پاسخحذف

اگر مطلب بیشتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما برای اطمینان از اسپم نبودن بررسی خواهد شد، اگر مطلب کمتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما مستقیم منتشر خواهد شد