متن نامه ای که دیشب از جانب این دو عزیز منتشر شده است را در زیر میبینید (برای نسخه واضحتر روی تصویر کلیک کنید).
با احترام فراوان.
Be Ashamed To Die Until You Have Won Some Victory For Humanity -Horace Mann
عکس العمل و چاره های رژیم:
همین بودجه ای که احمدی نژاد برد به مجلس را ببینید. وقتی یک رژیم در بحران سخت اقتصادی است مافیاهای حاکم بر آن حاضر نشدند از میزان رانتهایشان مقداری کم کنند، این معناش این است که حاضر نیستند به جامعه فضا بدهند و از این راه با جامعه وارد رابطه جدیدی بشوند، برای اینکه میدانند به محض اینکه بخواهند فضا را باز کنند و این رابطه جدید برقرار کنند آن فضای جدید را حاکمیت مردم پر خواهد کرد، و در نتیجه از دید آنها سقوط رژیم را زودرس تر خواهد کرد. پس خود را در بن بست میبینند، این بن بست مانع شده که جز خشونت به روش دیگری متوسل بشوند . . . در واقع این رژیم خود را در زندان ناتوانی زندانی کرده و نمیتواند از آن بیرون بیاید.
قانون اساسی:
در این قانون اساسی اصل محوری ولایت مطلقه فقیه است، و اصول دیگر در رابطه با این اصل تنظیم شده اند، بنا بر این اینکه در محدوده این رژیم بتواند دولتی باشد که مسئولیت مستقیم در قبال مردم داشته باشد این یک تضاد است و حل شدنی هم نیست.
در مورد آنها که میگویند قانون اساسی باید بدون تنازل (بدون کم و کاست) به اجرا در بیاید: خدا نکند این قانون اساسی بدون تنازل به اجرا در بیاید! ولایت مطلقه فقیه به دلیل مقاومت فرهنگ ایران هنوز نتوانسته کامل اجرا بشود، اگر کامل به اجرا در بیاید این میشود فاجعه!
انتخابات آزاد:
اگر امکان داشت که برگزار میشد! ثانیا صاحبان عقاید مختلف پیشکش، همونهائی که مسلمان مکتبی میدانند با این گزینش استصوابی امکان نامزد شدن ندارند، آنهائی هم که نامزد میشوند با تقلب انتخاباتی آنهائی که مورد تایید مافیای اقتصادی باشدن قبول میشوند و بقیه رد میشوند.
بر فرض که انتخابات آزاد هم شدنی باشد و بشود . . . خوب مجلس ششم، حالا به این آزادی نبود، اما اصلاح طلبان اکثریت داشتند. خوب چکار کردند؟ با یک حکم حکومتی آقای خامنه ای طرح مطبوعات را متوقف کردند، همین آقای کروبی متوقف کرد، بعد با یک حکم حکومتی ایشون مطبوعات یکجا توقیف شدند، بعد هم نمایندگان را تحت تعقیب قضائی قرار دادند، آخر سر هم امر عجیبی در دنیا اتفاق افتاد: نمایندگان مجلسی که به قول آقای خمینی بالاتر از همه امور بودند، در منتهای ناتوانی اعتصاب کردند! بعد به جرم اون اعتصاب برای همیشه سلب صلاحیت شد از اونها که در انتخابات شرکت کنند!
پیروزی جنبش:
سختگیر بودن یا نبودن رژیم ربطی ندارد. همه این جنبشهائی که یک رژیم را جانشین کرده اند با یک رژیم قانون مدار خوب با یک رژیم سختگیر روبرو بوده اند.... ویژگیهای جنبش باید اینها باشند:
- باید خارج از محدوده حاکمیت رژیم انجام بگیرد
- باید هدف روشن داشته باشد، و پیشنهاد میکنم با توجه به تاریخ ایران، هدف «استقرار ولایت جمهور مردم» باشد
- وسیله: یعنی شرکت جمهور مردم، که در آن همگان شرکت کنند
- شرکت جمهور و همگانی بودن نیاز دارد به قبول کثرت گرائی، یعنی قبول یکدیگر از همه رنگها در جهت آن هدف مشترک
- حضور و حاکمیت صاحب حق، یعنی مردم. اینکه حاکمیت متعلق به مردم است برای بسیاری از گرایش های سیاسی حل نشده هنوز، باید حل بشود.
رهبری جنبش:
تکلیف رهبری توسط عوامل پنجگانه فوق مشخص خواهد شد، رهبری متناسب با این پنج اصل باید پیدا شود توسط مردم در جریان پیشرفت جنبش.
موسوی و کروبی:
دو قسمت دارد. یکی استقامت است، که من استقامتشان را میستایم چون ارزش انسان به استقامتش است. اما محدوده عملی که برگزیده اند (در چارچوب قانون اساسی و ولایت فقیه) از دید من زندانی کردن خویش است و محکوم کردن خود به شکست، باید از این محدوده بیرون آمد و آمد درون مردم.
اصلاح طلبی:
دو نوع اصلاح طلبی داشتیم: اولی از نوعی بود که خاتمی انجام میداد، که در آن مردم وسیله فشار بودند، برای معامله و چانه زدن در بالا، که آن شکست خورد. دومی میگوید حاکمیت مال مردم است و میکوشد آن مستقر بشود. اگر این شد هدف، که مردم وسیله نبودند بلکه خودشان هدف و هدفساز بودند آنوقت انسان آزاد میشود و میتواند کارهائی کند که در حال حاضر از آن ناتوان است چنانکه این دو نفر از آن ناتوان هستند.
در آن سال در پی گردن زدن یک ایرانی در هنگام مراسم حج ایران همه زوار را در میان حج به کشور برگرداند و روابط ایران و عربستان به قطعی کامل رسید. اما دلیل گردن زدن زائر ایرانی؟ چون این زائر بیچاره، به نام ابوطالب یزدی، در هنگام طواف کعبه در آن گرمای طاقت فرسا حالش بد شده بود و استفراغ کرده بود و بعد به جای تلاش برای ترک در میان آن جمعیت عظیم سعی کرده بود استفراغش را در دامن لباس احرامش نگه دارد و طوافش را به پایان برساند، اما نگهبانان کعبه متوجه شدند و او را دستگیر کردند و با سرعت عجیبی حتی پیش از تمام شدن مراسم حج و طبعا بدون محاکمه قابل ذکری وی را به جرم توهین به خانهٔ خدا محکوم و سریع هم گردنش را زدند!
از طرف دیگر در همان سال برای اولین بار ایران و امریکا روابط نزدیکی پیدا کردند، دلیلش هم البته از یکطرف این بود که امریکا که مدت زیادی بود بوی نفت را دنبال کرده بود کم کم به مرحله ای رسیده بود که میخواست وزن حضورش در خاور میانه را درست و حسابی سنگین ند، و از طرف دیگر شاه جوان هم امیدوار بود با استفاده از قدرت دولت آمریکا دو کشور انگلیس و روسیه را به ترک خاک ایران ترغیب کند. برای اولین بار در این سال بود که امریکا (به ریاست جمهوری روزولت) در ایران و ایران در آمریکا نمایندگی خود را از سطح کنسولگری به سفارتخانه ارتقاء دادند. و جزئیات زیاد است، اما اینرا هم بدانید که اگر آن سال امریکا وارد صحنه نشده بود شاید روسیه هرگز استانهای شمالی و آذربایجان را به ایران باز نمیگرداند و نقشه ایران الان خیلی متفاوت (و کوچکتر) میبود...
متن ویدئو:
گوینده: از آنجا که رادیو و تلویزیون در کنترل ارتش هستند، دولت بختیار تنها قادر بوده است آزادی مطبوعات را اعلام کند، و روزنامه نگارها این آزادی را تمرین میکنند. پس از روزهای تحمل سانسور، امروز مطبوعات به پشتیبان از خمینی مینویسند. اما آیا این آزادی واقعی است؟
«راجی صمغ آبادی»، روزنامه نگار کیهان، میگوید: «بله ما آزادی کامل مطبوعات داریم، البته این به لطف آقای بختیار نیست، ما آزادیم چون هزاران نفر حاضر شدند تا جان خود را برای دفاع از آزادی و حقوق خودشان بدهند، و چون انقلاب به پیروزی رسیده است.».
خبرنگار: «فکر نمیکنید که آزادی مطبوعات در یک جمهوری اسلامی ممکن است مسئله ای باشد؟»
صمغ آبادی: «ببینید، این انقلاب تنها یک انقلاب اسلامی نیست، ما انقلاب کردیم چون ساختار اجتماعی و اقتصادی این رژیم در حال مرگ قادر به حل مسائل جامعه نبود، و به این دلیل ما انقلاب کردیم. مسائل اساسی جامعه ما لاینحل مانده بودند و این رژیم پیش از انقلاب هم حکم مرده ای را داشت. پس اسلام تنها چیزی نیست که ما میخواهیم. چیزی که مردم در عمل میخواهند آزادی است، مطبوعات، آزادی بیان، آزادی تشکلات، و غیره. پس اگر یک جمهوری اسلامی جایگزین این رژیم بشود و آنوقت سعی کند که همان کارهای گذشته را تکرار کند، با انقلابی شبیه به همین که الان در خیابانها داریم روبرو خواهد شد!»
[موسوی و کروبی] بار ديگر بر همراهی خود درکنار حامیان میلیونی جنبش سبزدر راهپیمایی های بیست ودوم خرداد وسایر مناسبت های سال هشتاد و نه تاکید کردند و الله اکبر بر بام ها در خرداد و پس از آن را نشان دهنده اتحاد و استقامت حامیان جنبش سبز در ایران دانستند.
اگر ما از اول كه رژيم فاسد را شكستيم و اين سد بسيار فاسد را خراب كرديم، به طور انقلابي عمل كرده بوديم، قلم تمام مطبوعات را شكسته بوديم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطيل كرده بوديم و روساي آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزب هاي فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و روساي آنها را به سزاي خودشان رسانده بوديم و چوبه هاي دار را در ميدان هاي بزرگ برپا كرده بوديم و مفسدين و فاسدين را درو كرده بوديم، اين زحمت ها پيش نمي آمد.
من از پيشگاه خداي متعال و از پيشگاه ملت عزيز عذر مي خواهم، خطاي خودمان را عذر مي خواهم. خطای خودمان را عذر میخواهم. ما مردم انقلابي نبوديم [این قسمت از فیلم حذف شده: دولت ما انقلابي نيست، ارتش ما انقلابي نيست، ژاندارمري ما انقلابي نيست، شهرباني ما انقلابي نيست، پاسداران ما هم انقلابي نيستند، من هم انقلابي نيستم.] اگر ما انقلابي بوديم، اجازه نمي داديم اينها اظهار وجود كنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام مي كرديم ، تمام جبهه ها را ممنوع اعلام مي كرديم، يك حزب! و آن "حزب الله، حزب مستضعفين ! و من توبه مي كنم از اين اشتباهي كه كردم. و من اعلام مي كنم به اين قشرهاي فاسد در سرتاسر ايران كه اگر سر جاي خودشان ننشينند ما به طور انقلابي با آنها عمل مي كنيم.
[خلایق: صحیح است! صحیح است! صحیح است!]
مولای ما، امیرالمومنین سلام الله علیه، آن مرد نمونه عالم ، آن انسان به تمام معنا انسان، آنكه در عبادت آنطور بود و در زهد و تقوا آنطور، و در رحم و مروت آنطور، و بامستضعفین آنطور بود، با مستكبرین و با كسانی كه توطئه می كنند شمشیر را میکشت [می كشید] و هفتصد نفر را در یك روز، چنانچه نقل می كنند، از یهود بنی قریضه كه نظیراسرائیل بود و اینها از نسل آنها شاید باشند، از دم شمشیر گذراند! خدای تبارك و تعالی در موضع عفو و رحمت رحیم است . و در موضع انتقام ، انتقامجو. امام مسلمین هم اینطور بود، در موقع رحمت ، رحمت ؛ و در موقع انتقام ، انتقام. ما نمی ترسیم از اینكه درروزنامه های سابق ، در روزنامه های خارج از ایران، برای [در مورد] ما چیزی بنویسند. مانمی خواهیم وجاهت در ایران، در خارج كشور پیدا بكنیم! ما می خواهیم به امر خدا عمل كنیم! و خواهیم كرد!
[خلایق: صحیح است! صحیح است! صحیح است!]
دوست ناشناسی در نظری که گذاشته اند فرموده اند: «سرکوبگران برای سرکوب همیشه به خمینی و گفته هایش استناد می کنند. شما هم با این ویدئو برای سرکوبگران خوراک تهیه کردید.» ضمن عرض تشکر خدمت دوست عزیزی که نظر مهم فوق را گذاشته اند، به دلیل اهمیتی که برای این مسئله قائلم تصمیم گرفتم پاسخم را به جای قسمت نظرات به عنوان یک پی نوشت به شرح زیر اضافه کنم:دوست گرامی، اولا متشکرم که این موضوع را اشاره کردید، چون به نظرم این دقیقا نگرانی تعداد زیادی از دوستان هست، که استدلال میکنند باید این نوع مطالب را سعی کنیم زیاد مطرح نکنیم چرا که کودتاگران از طریق صدا و سیما و دیگر رسانه ها و تبلیغات خودشان عملا با استفاده از همین نوع گفته های خمینی عمل سرکوب خشونت بار خودشان را توجیه میکنند.
این بحث بسیار مهمی است دوستان، و از شما خواهش میکنم دقت کنید چرا که یک نکته بسیار اساسی اما نامحسوس در این نوع استدلال هست که باید مورد توجه قرار بگیرد، و این نکته ای است که اگر مرتفع شود آنوقت قدرت بسیار زیادی از چنگ سرکوبگران خارج خواهد شد که در حال حاضر به دلیل اختلاط بعضی مسائل (اختلاطی که عمدتا توسط اصلاح طلبان به وجود آمده است که در واقع «دو دل» هستند، یک دلشان با مردم است و یک دلشان با نظام اسلامی) در دستشان است و بر علیه ما استفاده میکنند. ما اگر ذهنیتمان را در اینمورد تغییر بدهیم اسلحهٔ بسیار مهمی را از آنها گرفته ایم.
ببینید، نکته اینجاست که هنگامی که من و شما از استدلالی مثل استدلال بالا استفاده میکنیم، داریم به تلویح این را قبول میکنیم که خمینی مرجع تفکر بدون قید و شرط است، و آنچه او گفته است محک و معیار نهائی محسوب میشود، و این سلاح مرگباری در دست آنها میگذارد، چون باور کنید، تفکر آنها (احمدی نژاد و شرکاء) بسیار نزدیکتر و مشابه تر است به تفکر خمینی تا تفکر من و شما و مردم جنبش سبز.
بگذارید مثال بسیار ساده ای بزنم . شما مجسم کنید اگر صدا و سیما میخواست از یک سخنرانی از شاه مثلا استفاده کند، که در آن گفته شده باید مخالفها شدیدا سرکوب شوند، و بگوید بر اساس این ما میخواهیم با جنبش سبز برخورد کنیم، خوب آیا اینچنین استفاده ای اصلا عملی بود؟ البته که خیر، و دلیلش هم این که شاه را نه ما و نه صدا و سیما به عنوان مرجع قضاوت قبول نداریم. یا از طرف دیگر اگر مثلا احمدی نژاد یا شریعتمداری امروز بروند پشت میکروفن و بگوید این خس و خاشاکها خیلی آدم های بدی هستند و خائن هستند و چه و چه و باید حسابشان را برسیم. خوب آیا آنوقت شما در قبال منتشر شدن و مورد بحث قرار گرفتن حرفهای اینها مثلا در همین وبلاگ هم همین نوع نگرانی را خواهید داشت؟ من که فکر نمیکنم.
مطمئنم متوجه حرفم هستید البته، که تنها زمانی حرفهای خمینی میتواند برای ما نگران کننده محسوب شود که خودمان در ذهنمان حرفهای وی را دارای وزن و نوعی مرجع قضاوت بدانیم. و خوب، همه مان متوجهیم البته که در ذهن بسیاری از ما ممکن است هنوز چنین هم باشد، به هر حال سی سال تمام تبلیغات عمیق و شدید شده که حرف ایشان در واقع حرف خود خداست و در اعماق ذهنمان حک شده احترام بدون سئوال و چون و چرا به خمینی. اما از طرف دیگر، دقیقا به همین جهت است که بایستی این ویدئوها را از پستو ها بیرون کشید و در مقابل نور روز گرفت تا درست ببینیم که واقعا آیا این نوع شخصیت و طریق تفکر ارزش این را دارد که معیار و مرجع تفکر و تصمیم گیری ما باشد؟
در روز بيستم ارديبهشت روزنامه آيندگان مصاحبه امام خميني با روزنامه لوموند را چاپ نموده و ظاهرا اشتباهي در ان شده بوده که موجب عکس العمل از سوي دفتر امام گرديد . به همين دليل روزنامه ايندگان در شماره بعد اين روزنامه را تنها با يک مقاله و سه صفحه سپيد چاپ کرد در اين مقاله ضمن اشاره به تاريخچه روزنامه آيندگان و سابقه مبارزاتي ان و اينکه سه تن از هيئت تحريريه اين روزنامه نامشان در ليست ترور ساواک بوده است ، تصريح گرديده آيندگان تريبوني براي بيان عقايد و افکار و انعکاس رويدادهاي ايران و جهان است . در ادامه اين مقاله راجع به هتک حرمت کميته ها و پاسداران عليه اين روزنامه نوشته و درباره چاپ خبر مصاحبه امام توضيح داده که اين خبر از راديو به همان شکل نقل گرديده و روزنامه متن خبر راديو را چاپ کرده که در دفعات بعدي پخش اخبار، خبر تغيير يافته است و در اين مورد مترجم خبر (بني صدر)و خبرگزاري مي توانند شهادت دهند . اين روزنامه همچنين اعلام نمود در حال حاضر ادامه کار ممکن نيست تا زماني که تکليف اين روزنامه در برابر موج اتهامات روشن شود . (به نقل از وبلاگ مریم جاهد)
در اين تلگرام که رونوشت آن براي نخست وزير ، امام خميني ،ايت الله طالقاني و ايت الله شريعتمداري نيز فرستاده شده است آمده: به دنبال انتشار اطلاعيه دفتر مرکزي امام دائر بر اينکه حضرت ايت الله گفته اند روزنامه ايندگان را نمي خوانند موجي از حملات و تجاوزها به دفاتر و نمايندگي هاي آيندگان و مزاحمتهاي خشونت اميز در توزيع اين روزنامه به راه افتاد و عملا منجر به تعطيل ان شد اکنون فشار بر روزنامه به حدي است که نظير همين ماجرا در مورد ديگر واحدهاي مستقل مطبوعاتي نيز تکرار مي شود بيم ان مي رود که اختناقي مجدد در مقياس وسيع بر جامعه ما استيلا يابد و ازادي بيان و نشر انديشه که از هدفهاي اساسي انقلاب ايران و به منظور حفظ وحدت کلمه که ضامن پيروزي نهايي انقلاب خواهد بود به خطر افتد . در انتهاي اين تلگرام امضا کنندگان که نام نويسندگان و شاعراني چون فريدون ادميت ،احمد شاملو ،غلامحسين ساعدي ،نجف دريا بندري ،اسماعيل خويي،باقر پرهام،محمد علي سپانلو ، شاهرخ مسکوب ،حميد مصدق و..در ان به چشم مي خورد ، سوءاستفاده از مضمون گفتار حضرت ايت الله خميني از طريق به راه انداختن گروه هاي بسيج شده براي فشار بر مطبوعات ، تبليغات يک جانبه و تفسيرهاي تحريک آميز راديو و تلويزيون که به اختناق بيشتر مي انجامد را محکوم نموده از امام خميني درخواست کردند براي قطع تجاوز به آزايد بيان رهنمودهاي صريح صادر کنند تا تدبيري اتخاذ شود که دولت به عنوان مرجع مسئول کشور و حافظ و پاسدار قانوني آزادي هاي فردي و ا جتماعي بتواند با قاطعيت به وظايف خويش عمل کند و پاسخگوي مردم باشد .
کسانی که تاريخ درگيری های ۲۵ ساله حکومت دينی ايران را با روزنامه های منتشر شده در داخل کشور نوشته اند، آغاز آن را درست سه ماه بعد از روزی می دانند که اعلاميه ای از سوی دفتر آيت الله خمينی از راديو وتلويزيون خوانده شد که درباره روزنامه آيندگان اعلام می داشت « امام فرمودند از اين پس هرگز اين روزنامه را نمی خوانند و مطالب آن مورد تائيدشان نيست.» فردای آن روز آيندگان در برخوردی ابتکاری، با صفحات سفيد منتشر شد و در تنها مقاله آن اريک رولو خبرنگار روزنامه لوموند و مترجم وی ابوالحسن بنی صدر را به شهادت گرفت که آن چه در آخرين شماره روزنامه باعث خشم رهبر انقلاب شده مستند است و روزنامه جز نقل آن کاری نکرده است.
پيش از آن، با انتشار اخبار مربوط به حوادثی که در روزهای انقلاب اتفاق افتاد و انعکاس نظريات مخالفان حکومت دينی و از جمله اخبار مربوط به ربودن فرزندان آيت الله طالقانی در آيندگان، روحانيون و اعضای شورای انقلاب نارضايتی خود را از تنها روزنامه سراسری مستقل کشور نشان داده بودند. از خاطرات و بازگفته های روزهای اول انقلاب چنين بر می آيد که روحانيون منتظر بودند با انتشار نامه دفتر آيت الله خمينی مردم آن روزنامه را نخرند و نخوانند. اما چنين نشد و چاپ نزديک به يک ميليون نسخه از آن روزنامه سفيد، که تظاهرات چند صد نفری حزب اللهيان را کمرنگ کرد، به اين نحوه برخورد با مطبوعات پايان داد. دولت موقت مهندس بازرگان با تهيه قانون تازه ای برای مطبوعات کوشيد روزنامه ها را چهار ماه بعد از آزادی تام و تمامی که به دست آورده بودند، تحت نظم ببرد اما يک هفته بعد گروهی از جوانان مسلمان در روزنامه کيهان با اعتصاب خود مانع انتشار اين روزنامه شدند و خود راهی قم گشتند و بعد از جلب حمايت آيت الله خمينی زمام روزنامه را در دست گرفتند. چهارماه بعد آيندگان اشغال و مصادره شد و شورای سردبيری آن اولين گروه از روزنامه نگارانی بودند که در دوران جمهوری اسلامی به زندان افتادند...
ده سال ديگر بيست سال ديگر سرانجام اين غبارهاي تيره فرو مي نشيند اين پرده کور کننده تعصب فرو مي افتد و تاريخ بدون ملاحظه از کسي حکم واقعي خود را درباره اين انقلاب صادر مي کند.
خواهند نوشت معدودي فرصت شناس اين انقلاب را تيول خود کردند و انحصار طلبانه تاختند و جولان دادند و توده را که به درستي اگاه نبود سياست چه افق ها دارد ... دستخوش هيجان کنترل نشده و شور انتقام ساختند و انها را به عنوان يک گروه فشار نيرومند به خيابانها و کارگاه ها و اداره ها گسيل داشتند و به پشتگرمي معصوميت و صفاي انها هر چه خواستند کردند . . .. . . تاريخ خواهد نوشت که تعصب زدگان و خشک انديشان و يکسو نگران در اين انقلاب جا بر مردم اگاه و کادرهاي ورزيده اداري و فکري و طبقه روشنفکر تنگ کردند و خرد خرد آنها را از دايره تصميم گيري راندند و با پشتوانه جنگ افزار قشريت خود را حاکم گرداندند . براي آنکه دل اگاهان و آزاد فکران را بترسانند و دهانشان را ببندند از حاکميت بلامنازع مراجع احترام انگيز در همه زمينه هاي سياسي و اجتماعي سخن به ميان اوردند و به نام آنها دست به هر کار خواستند زدند و حکومت يک طبقه را بر طبقه اي ديگر مستقر ساختند و فضايي متوحش و هراس آلود پديد آوردند .
تاريخ اينهمه را با سند و مدرک با قراين و شواهد نقل خواهد کرد و قضاوتش سخت خواهد بود .
قانون مجازات اسلامی در جمهوری اسلامی ایران، کتاب چهارم، باب دوم، ماده 297: «دیهی قتل مرد مسلمان 100 شتر سالم و بدون عیب که خیلی لاغر نباشند [یا معادل آن] است.»
قانون مجازات اسلامی جمهوری اسلامی ایران، کتاب چهارم، باب دوم، ماده 300: «دیهی قتل زن مسلمان نصف دیه قتل مرد مسلمان [به عبارت دیگر 50 شتر یا معادل آن] است.»
قانون مجازات اسلامی جمهوری اسلامی ایران، کتاب چهارم، باب نهم، فصل چهاردهم، ماده 435: «دیهی قطع بیضه چپ مرد مسلمان دو سوم دیه قتل مرد مسلمان [به عبارت دیگر 66 شتر یا معادل آن] است»
چرا علاوه بر دشمنان، دوستان ما نيز گاهي نسبت به اين دستگاه ظلم روا ميدارند؟ در اين نامه مطالبي را ذكر كرده و گفتهاند كه چرا دستگاه قضايي در برخورد با سران فتنه امروز و فردا ميكند. بسيار مايهي تاسف است كه كساني در مجلس امضاء جمع كنند. تقريبا تعريض به قوهي قضاييه است كه در برخورد با سران فتنه امروز و فردا ميكند، ما هيچ امروز و فردا نكرديم . ما در شناخت فتنه، شناخت سران فتنه و در جرم آنها اعلام نظر كرديم و ترديدي هم نداريم، منتها بايد توجه داشت قوهي قضاييه در راستاي سياست كلان نظام عمل ميكند. همهي قوا حسب قانون اساسي زير نظر مقام معظم رهبري كار ميكنند و خطوط كلي زيرنظر رهبري است. با اينكه به برخي از اين نمايندگان صراحتا تذكر و توضيح دادم كه قوهي قضاييه در كار خود مجاملهاي ندارد بار ديگر از اين حرفها ميزنند. با تصريحاتي كه نسبت به مسئله شده تعجب ميكنم چگونه احتمال ميدهند مسوول دستگاه قضا كه منصوب رهبري است و اينجانب نيز شرعا و عقلا قائل هستم كه دستگاه قضا و ساير دستگاهها بايد در خط ولايت باشند، چطور به خود اجازه دهم كه برخلاف نظر ايشان كاري انجام دهم؟
پ.ن.دوستان گرامی لطف کرده اند و در بالاترین و اینجا نظرات زیادی در مخالفت و موافقت با این متن گذاشته اند، و بی شک نظرهای تک تک شما دوستان اهمیت دارد و شایسته پاسخ است، اما از آنجا که سیستم نظر دهی بلاگر متاسفانه اجازه پاسخ دادن جدا جدا را به راحتی نمیدهد، و نیز از آنجا که بعضی «تم» های خاص در بسیاری از نظرات شما عزیزان تکرار شده است اجازه بدهید به چند نکته اینجا اشاره کنم به عنوان پاسخی به نظرات شما.
اول، به طور کلی عرض کنم که دلیل اصلی من برای اشاره به تنشی که بین جناب ابراهیم نبوی و همفکرانشان از قبیل آقای مهاجرانی و جناب نیک آهنگ کوثر و کسانی که افکارشان با ایشان نزدیکتر است به وجود آمده است این است که این تنش در نظر من تا حد زیادی طبیعت سیاسی و اجتماعی دارد، و تقریبا میتوان آن را یک تجلی دانست از دو گروه بندی کلی که این روزها بین گروههای معترضی که در جنبش سبز کنار هم آمده اند انجام میگیرد. اگرچه این گروه بندی ها در مقاطع مختلف طی یکسالی که از عمر جنبش گذشته تحت نامها و بهانه های مختلفی نمودار شده اند، اما به طور بسیار کلی شاید بشود گفت که اصل و شالوده این گروه بندی برمیگردد به این سئوال که آیا یک فرد یا گروه خاص به امکان ادامه اعتراض در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی و بخصوص در تحت اصل ولایت فقیه معتقد میباشد یا خیر (و البته نیز اینکه آیا حاضر به اعلام صریح و واضح چنین موافقت یا مخالفتی هست یا خیر).
من معتقدم که این تنش و تضاربی است که باید حتما و هرچه سریعتر مورد بحث و گفتگوی مستقیم، باز، آزاد و عمومی در رده های مختلف جنبش قرار گیرد، و معتقدم بسیاری از تنشهائی که بخصوص بین گروههای منتسب به «اصلاح طلبان» و دیگرانی که خود را به آنها منسوب نمیدانند ایجاد شده است نمود و تجلی هائی از این تفاوت بنیادین هستند، و اگر این مسئله هرچه زودتر مورد بحث و گفتگوی مستقیم و صریح و در مقابل افکار عمومی قرار نگیرد، این تنش ها میتوانند با لرزه های مداوم محسوس و نامحسوسی که ایجاد میکنند به مرور زمان پیوندهای درونی جنبش را سست و همبستگی ملی را در مقابل رژیم کودتا به خطر بیاندازند.
بنا بر این، از آنجا که معتقدم این اختلافات بایستی هرچه زودتر به «سطح» کشانده شوند، و از آنجا که یکی از نمودهای این تنش و تضارب را در تنشهای بین ابراهیم نبوی و همفکرانش با نیک آهنگ کوثر و همفکرانش تشخیص داده ام، تصمیم به نوشتن این متن کردم تا به نوبه خودم به نوعی عمومی تر و روشن تر شدن این بحث کمک کرده باشم.
به عبارت دیگر، اگرچه ضمن متن فوق این را روشن کرده ام که شخصا خود را به کدام تفکر نزدیکتر و راحتتر احساس میکنم، اما در عین حال سعی کرده ام این نکته را نیز ابراز کنم که بحث و تضارب از نوع این از یکطرف لازم است و مفید است، و از طرف دیگر نیازی نیست به عنوان نوعی جنگ و تخریب تعبیر گردد. امیدوارم دوستانی هم که در نظرات اینجا یا در بالاترین چنین برداشتی از متن من کرده اند در تعبیرات خود تجدید نظر کنند و انصاف بدهند که چیز مخربی در متن من وجود ندارد، بلکه خواندن چنین متن ساده ای به عنوان یک متن مخرب یا مضر و غیره بیشتر نشان دهندهٔ عکس العمل تند و عدم تحمل برخی از دوستان است در قبال تضارب افکار و آراء و انتقاد از یکدیگر.
با تشکر مجدد از همه شما دوستان.
-- صادق رحیمی
۱- اگر وطن به عنوان مكان حيات، همان بلد بر محور بيت خاص آن هم از نوع ولايي است، و اگر موطن تشيع شيعي و مردمان حامي اهل البيت(ع)، ايران و ايرانيان بوده، هستند و خواهند بود،
۲- و اگر به زبان عربي آمدن قرآن نه از باب صلاحيت ذاتي و برتري جوهري زبان عرب بر ساير زبانها است كه به خاطر حميت عربي اعراب جاهلي و جاهليت عربي در عدم پذيرش دين فاقد زبان عربيت از يك طرف و تعريف اعجازي قرآن معجزه به عرضه قويترين محتوا در ضعيفترين زبان دنيا از طرف ديگر، بوده و هست،
۳-و اگر حضور اهل بيت (ع) آن هم از دوران حضرت ابراهيم(ع) تا حضرت مهدي(عج) در جامعه عرب همانا به خاطر تبيين وجود اعجازيشان بوده كه توانستهاند لجوجترين مردمان كره زمين و منافقترين و كافرترين آنان را به راه راست هدايت نمايند - الاعراب اشد كفرا و نفاقا-
۴- و اگر برترين زبان اهل بهشت، زبان فارسي و كمترين آن زبان عربي است،
۵- و اگر اكثر ياران و فقيهان و اركان حضرت مهدي(عج) در تمام طول دوران غيبت و دوران ظهور و دوران رجعت را ايرانيان تشكيل داده و ميدهند،
۶- و اگر وجود اكثري مداوم - و نه اكثري در يك يا چند دوره- نشان از تناسب جوهري است،
پس بايد بر اين باور بود كه نه فقط ايران با اسلام و اسلام با تشيع، كه ايران و ايرانيان با تشيع ولايت اهل بيت(ع) تساوق وجودي به لحاظ عنوان، معنون، مصداق و افراد دين دارد.
اين اصل اول از اصول راهبردي حزبالله در سياست خارجي خود مقدمه تشكيل اتحاديه ايالات متحده اسلامي و ايالات متحده اسلامي مقدمهاي براي تشكيل دهكده جهاني مستضعفين و دهكده جهاني مستضعفين مقدمهاي براي حكومت واحد جهاني به رهبري حضرت بقيه الله الاعظم (عج) خواهد بود. بنابراين ايران بزرگ ضرورت ترديد ناپذيري براي فرج حضرت مهدي(عج) بوده و به پايان آمدن انتظار جز با تحقق مراتب چهارگانه فوق امكانپذير نيست.
اثرهای زیر کار هنرمند و عکاس سویسی الاصل «فرانسوا روبر - Francois Robert» هستند که از قطعات مختلف استخوان انسان تهیه، و در مجموعه ای تحت عنوان «خشونت را متوقف کنید - Stop the Violence» منتشر شده اند. |