ساده ترین صورت مسئله را شاید بتوان به این شکل بیان کرد: اکنون، با گذشت حدود یک ماه از کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد، روشن گردیده است که ضعف اساسی دولت کودتا و پاشنه آشیلی که میتواند آن را علیرغم قدرت نظامی، خرافی و ایدئولوژیکش به زانو در آورد عدم موفقیت در تثبیت مشروعیت خود در اذهان مردم ایران و جهان است. بنا بر این روشن کردن این نکته و اهمیت آن در اذهان مردم، و نیز اطمینان بخشیدن به آنان در اینباره که قدرت حذف مشروعیت دولت کودتا در دست آنان میباشد از اهمیت بخصوصی برخوردار است.
مفهوم «مشروعیت»، و اینکه چرا این موضوع را میتوان به عنوان نقطه ضعف مرکزی دولت کودتا شناخت شاید موضوع پیچیده ای به نظر نیاید. اما در عین حال توجه به سابقه و خاستگاه تاریخی تفکر اجتماعی در کشور ما نشانگر این است که درک عملی و به کار گیری همین موضوع ساده برابر با چالشی اساسی درذهنیت عمومی مردم کشورمان است.
این یک واقعیت است که در ظاهر امر «مشروعیت» حکومت در هیچ برهه ای از تاریخ جامعه ما از سوی «مردم» اعطا نشده است. در سرتاسر دوران چند هزار ساله تمدن در سرزمین ما پادشاهان و حکام مشروعیت خود را از آسمانها دریافت میکرده اند، به این صورت که یا خود پادشاه نماینده و در تماس با خدا بوده است، و یا بعدها که این دو شغل (حکومت بر مردم و تماس با خدا) از هم جدا شدند، پیامبران و روحانیون که مسئول تماس با خدای آسمانها و رساندن پیغام او به انسانهای زمین بودند وظیفه تائید مشروعیت پادشاه را بر عهده گرفتند.
روند دریافت مشروعیت از خدای آسمانها تا آخرین روزهای حکومت پادشاهی در ایران تحت این باور که «شاه سایه خدا در زمین است» ادامه داشت، و پس از پیروزی جمهوری اسلامی بر انقلاب نیز تحت عنوان جدید «ولایت فقیه» رسما محور مشروعیت حکومت گردید.
اما یک حقیقت ساده که در این دوران چند هزارساله از دید مردم پوشیده مانده و هنوز هم عدم تکامل فرهنگی و سیاسی جامعه ما بحث از آن را به تلاشی غم انگیز بدل میکند، اینست که حاکمین و پادشاهان و خلفا و روحانیونی که در این سالها بر مردم ما حکم رانده اند بدون استثنا مشروعیت خود را نه از آسمانها بلکه از خود مردمی که تحت حکمرانی آنان بوده اند دریافت کرده اند.
متاسفانه به همین دلیل که در حافظه تاریخی و منطق فرهنگی مردم ما نمونه و مرجعی وجود ندارد که این واقعیت ساده را به آنان نشان بدهد که حکمرانانشان در واقع مشروعیتشان را از خود مردم کسب کرده اند، مردم ما از اهمیت و قدرتی که در کف دست دارند به نحو عمیق و غم انگیزی بی اطلاعند.
شاید آگاه ساختن کامل مردم از این قدرت خود تنها به مرور سالیان دراز ممکن باشد، اما همیشه این امکان وجود دارد که با هماهنگی و مدیریت و همسو کردن قدرت آراء مردم تاثیرات مهمی بر سرنوشت آنان ایجاد کرد، امری که بخصوص در شرائط حال حاضر که منافع کوتاه و دراز مدت خود مردم در خطر است بسیار حیاتی مینماید.
بنا بر این یکی از قدمهای مهمی که ما بایستی سعی کنیم در جهت باز پس گرفتن آرای خود از دولت کودتا به جلو برداریم عبارت است از تلاش شبانه روزی برای روشن کردن این مفهوم در چشم هموطنان خود، که اگر و تنها اگر ما مردم از حق مسلم خود در انتخاب دولت مورد علاقه مان بگذریم و «مشروعیت» را با «قبول» احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهوری ایران به وی هدیه کنیم، دولت کودتا تثبیت و ماندنی خواهد شد.
اما شاید سئوال شود مفهوم عملی قبول نکردن و مشروعیت ندادن به احمدی نژاد و دولت کودتایش چه است؟ باید عرض شود که مفهوم عملی آن در واقع بسیار ساده و کم خطر و کم خرج است که شاید بتوان در دو نکته بسیار ساده خلاصه کرد، به این ترتیب:
- به خاطر سپردن، باور داشتن، و تکرار کردن مداوم این اندیشه و حرف که دولت کودتا دولت ما نیست و هرگز نخواهد بود
- انجام اعمال بسیار ساده و کم خطری که حکم «مخالفت» با خواستها و دستورهای دولت کودتا دارند، به نحوی که هر فرد قادرباشد به اندازه خود، و با حد بسیار پائینی از ریسک، عدم قبول و مخالفت خود با خواستها و منافع دولت کودتا را در عمل نشان بدهد.
نکته مهم و مثبت این هر دو گروه رفتار اینست که اگرچه میزان ریسک فردی در آن بسیار ناچیز است، اما در عمل وقتی میلیونها نفر آن را انجام میدهند مولد امواج بزرگی خواهند شد که ضربات کوبندهٔ روانی و حتی گاه عملی و اقتصادی را به طور مداوم بر ذهن و پیکر دولت کودتا وارد خواهند آورد، تا جائی که بدون شک آن دولت در هم خواهد شکست.
بنا بر این، زنده نگه داشتن موضوع اصلی، یعنی این موضوع که در ایران کودتائی اتفاق افتاده است و ما وظیفه و قصد داریم تا بر علیه آن کار کنیم یکی از ارکان اساسی این مقاومت است. با یستی هر لحظه سعی مان معطوف بر این باشد که این مسئله مهم را در ذهن مردم زنده نگه داریم و از تلاشهای سنگین دولت کودتا و عوامل جنگ روانی او برای منحرف کردن اذهان عمومی توسط ایجاد رعب و وحشت، سرگرمی های فکری مختلف، و مغشوش کردن محیط ذهنی مردم جلوگیری کنیم و هر لحظه این حقیقت ساده را به مردم یاد آوری کنیم که این دولت دولت ما نیست بلکه یک دولت غاصب است.
به همین دلیل است مثلا که اهمیت دارد در صحبتهای خود دائما از لغاتی استفاده کنیم که این مفاهیم را در خود حفظ کرده باشند. به عنوان مثال، استفاده مداوم از تعابیری همچون «دولت کودتا» به جای دولت جمهوری اسلامی یا دولت ایران یا حتی دولت احمدی نژاد؛ و یا استفاده از لفظ «رئیس جمهور منتصب» یا «رئیس دولت کودتا» درمقابل «رئیس جمهور منتخب» و «رئیس جمهور ایران» از این نمونه اند.
اجازه بدهید در پایان یکبار دیگر نکته اساسی بحث را تکرار کنم که اگرچه یافتن بهترین و موثر ترین روش های مقاومت مردمی بسیار مهم هستند، اما مهمتر و ابتدائی تر از آن توجه به این نکته است که آنچه چنین رفتارهائی را موثر میکند در نهایت دیدگاه عمومی مردم است. اگر ما موفق شویم افکار عمومی را در جهت مقاومت در مقابل کودتاگران یکسو نگه داریم، بدون هیچ شک و تردیدی این دولت قدرت کسب مشروعیت را به دست نخواهد آورد و به زودی از پای خواهد افتاد، بدون اینکه مردم نیازی به پرداختن بهای سنگینی با جان و مال خود داشته باشند.
داداش اینجا منفی نداره؟
پاسخحذفhttp://balatarin.com/permlink/2009/7/10/1653130
ممنون از لطف شما اینفوپیک جان، گرچه منفی اینجا چندان تاثیر زیادی نداره. به هر حال از اینکه آمدید و دیدید خوشحالم و امیدوارم باز هم برگردید.
پاسخحذف