وقتی سر و صدای دعوای بین خامنه ای و احمدی نژاد بلند شد طبعا این خیلی از ما را شاد و امیدوار کرد، چرا که واضح بود چه خامنه ای برنده شود چه احمدی نژاد در هر حال جمهوری اسلامی بعد از این دعوا شدیدا تضعیف شده خواهد بود و احتمال از پا در آمدنش بسیار بیشتر. اما کم کم، با گذشت تنها یکی دو ماه از آغاز دعوای علنی خامنه ای و احمدی نژاد، الان دارد واضح میشود که وضع نابسامانی جمهوری اسلامی و «نظامش» از آنچه که میاندیشیدیم بسیار ناجور تر است، و دعوای ولی فقیه و رئیس جمهورش تنها یکی از شکافهای بسیار عمیق و کاری است که زیر پوسته ای نازک که ظاهرا به هم پیوسته، در واقع سراپای ساختار جمهوری اسلامی را از هم پاشیده است.
یک نکته بسیار جالب در این حکایت هم این است که خود شخص خامنه ای که قرار است مرکز ثقل و ثبات جمهوری اسلامی باشد، تبدیل شده است به محوری که با استفاده از آن ملت به جان همدیگر افتاده اند! در تمام این حمله ها یک «اسلحه کلامی» مشترک مورد استفاده قرار میگیرد، و آن اعلام «ولایت پذیری» شخص حمله کننده است بر علیه «ولایت گریزی» شخص مورد هجمه قرار گرفته. به عبارت دیگر، به دلایلی (که بسیار هم قابل تحلیل و جالب هستند اما اینجا واردش نخواهم شد)، «مقام ولایت فقیه» به جای اینکه «حبل المتین» اتحاد باشد، تبدیل شده به «عمود» حمله، که هرکسی دستش را به آن میگیرد تا حول آن تاب میمونی بخورد و بقیه را نقش زمین کند.
بگذارید زیاد ننویسم و به جایش چند تا نمونه سریع بیاورم از این از هم پاشیدگی، و بعد بروم سراغ اصل نتیجه ام.
سایت «شفاف» متعلق به «قالیباف» را مثلا در نظر بگیرید. شفاف طبعا مدتهاست که اصلاح طلبان را زیر آتش قرار داده، و خوب هنوز هم این جبهه باز است (اینجا مثلا)، بعد در یک جبهه دیگر البته به احمدی نژاد و مشائی هم حمله کرده (مثلا اینجا، و البته خیلی جاهای دیگر!)، از طرف دیگر در یک جبهه کاملا متفاوت، حزب اللهی های تند و تیزی مثل فاطمه رجبی و حمید رسائی را زیر آتش گرفته (اینجا)، و در همان حال دست مساعدتی هم از کیهان شریعتمداری قرض گرفته تا در یک جبهه دیگر هم به هاشمی رفسنجانی و طرفداران او هم حمله کند (اینجا مثلا). متوجه عرایض بنده هستید؟ و اگر دارید اینها را پنجاه سال بعد از این میخوانید، این را لطفا در ذهن داشته باشید که داریم راجع به جمهوری اسلامی صحبت میکنیم، جائی که در آن همه حرفها بایستی یک حرف باشد. اتفاقا همین چند وقت پیش بود که خود خامنه ای به صراحت اعلام کرد مسئولین اگر گلایه و انتقادی از همدیگر دارند باید آنها را عمومی نکنند، و بارها و بارها هم تاکید و تکرار کرده همین حرف را (اینجا).
از طرف دیگر، سایت رجا نیوز را در نظر بگیرید. علاوه بر اینکه طبعا شروع به جنگ با مشائی کرده بود، و اخیرا کلا ضد دولت شده (که نیاز به لینک ندارد!) از یکطرف به جان هاشمی رفسنجانی افتاده است (اینجا، اینجا و خیلی جاهای دیگر)، از طرف دیگر به جان محمد خاتمی و سید حسن خمینی افتاده (مثلا اینجا یا اینجا)، در عین حال به قالیباف هم تاخته (اینجا مثلا، یا اینجا)، ضمن اینکه علی مطهری را همفکر با «فتنه» و مخالف خامنه ای خوانده (اینجا)، به ضرغامی و صداو سیمای جمهوری اسلامی هم حمله ور شده (اینجا)، و برای اینکه کسی جا نیافتاده باشد، نهایتا احمد توکلی را هم زیر شلاق گرفته (اینجا).
و به عنوان آخرین نمونه هم بگذارید خبرگزاری رسمی «فارس» را اشاره کنم، که از یکطرف علیرغم اعلام تسلیم خاتمی آتش بس را قبول نکرده و به تیراندازی به سوی اصلاح طلبان و شخص خاتمی ادامه میدهد (مثلا اینجا)، در حالی که در عین حال به مجلس هم رحم ندارد (اینجا یا اینجا)، به هاشمی را هم به باد انتقاد میگیرد (اینجا و اینجا و حتی اینجا)، و البته حملات گسترده فارس نیوز به احمدی نژاد و مشائی و «گروه انحرافی» آنها هم که آنقدر هست که نیازی به لینک ندارد.
خلاصهٔ این حکایت، همانطور که عرض کردم، این است که جمهوری اسلامی دو شقه نشده و جنگ بین احمدی نژاد و خامنه ای اگرچه ممکن است در ظاهر بزرگترین جبهه نبرد باشد، اما به هیچوجه تنها جبهه نیست. جمهوری اسلامی در واقع پاره پاره شده است و هر گوشه ای از آن را یک گروهی گرفته و «به نام نامی ولی فقیه» دارد بقیه را از دم تیغ میگذراند.
این اگرچه برای خیلی ها (از جمله اصلاح طلبها) که نان و هویتشان در گروی وجود جمهوری اسلامی است ممکن است خبر بدی باشد چون نشان از هم پاشی نهائی جمهوری اسلامی را دارد، اما در نظر من خبر بسیار خوبی است که مدتی است در انتظارش بوده ام. یادم است پارسال بود که وضعیت جمهوری اسلامی را تشبیه کرده بودم به کاراکترهای کارتونی که مثلا روی اسکی از تپه ای پائین میاید و ناگهان با وحشت تمام میبیند که یک توری سیمی مقابلش است، بدون اینکه بتواند ترمز کند با همان سرعت از توری رد میشود، اما میبیند که هیچ اتفاقی نیافتاد! ولی البته درست به محض اینکه طرف شروع میکند به «ذوق کردن» از این معجزه الهی، بدنش هزار تکه میشود و از هم میپاشد. جایی نوشته بودم (اینجا) جمهوری اسلامی به همان کاراکتر میماند، فعلا از توری سیمی رد شده، اما هنوز خودش متوجه نیست که هزار تکه شده، و ذوق کرده که «حظ کردید چه قشنگ از توری سیمی رد شدم و هیچ اتفاقی هم نیافتاد؟!»
به هر حال به نوبه خودم آغاز از هم پاشی جمهوری اسلامی را به تمام آزادی خواهان وطنم تبریک میگویم، و همین الان قویا به همه شما دوستان توصیه میکنم اضطراب و هراس هائی که از اصلاح طلبان در این مورد خواهید شنید که نباید اجازه داد جمهوری اسلامی از هم بپاشد چون اگر بپاشد ایران چنین میشود و چنان میشود را جدی نگیرید، و به این فکر کنید که این ها برای خودشان هم بهتر است اگر جمهوری اسلامی از کفشان برود چون فرصتی میشود که در یک محیط مناسب و سالمتر آنها هم یک شخصیت سیاسی جدید، مفید، مناسب و معنی داری برای خودشان درست کنند.
سپاس هم میهن گرامی از این واکاوی (تجزیه و تحلیل) ارزنده و چشم تیزبین شما.
پاسخحذفزنده و تندرست باشید
خشایار رُخسانی
دوست گرامی، جناب خشایار رُخسانی، از لطف شما متشکرم و متقابلا تندرستی و پیروزی شما را در این راهی که همه با هم از جای جای جهان به سوی یک هدف مشترک، یعنی پیشروی به سوی ایرانی رها و آزاد از جهالت، در پیش گرفته ایم خواستارم.
پاسخحذفصادق جان سلام
پاسخحذفنکاتی که گفتی درست است. اما:
1-رهبر سابق جمهوری اسلامی (خمینی) پیشتر از این نوع جدالها استقبال می کرد و معتقد بود چند شقه بودن بسیار بهتر از 2شقه بودن است و باعث بقای نظام است. (نقل به مظمون از خاطرات آخوند ری شهری وزیر اسبق اطلاعات).
تاریخ 30ساله جمهوری اسلامی به ما ثابت کرده تئوری های نیم بند سران جمهوری اسلامی در عمل بسیار درست تر از تئوری های منسجم اربابان علم کلاسیک سیاست و جامعه شناسی مدرن و امروزین دنیاست.
2- با اینحال من هم چون شما به سقوط نزدیک جمهوری اسلامی باور دارم اما برخلاف شما آنرا چندان باعث خوشحالی نمیدانم چرا که سقوط این بنای حجیم ، آوار و خرابی هایی به بار خواهد آورد که آرزوی حوادث سال 57 و58 و خرابی های آن دوره را خواهیم برد.
من نه سبزاللهی هستم نه اسهال طلب و نه مذهبی ام ونه در جمهوری اسلامی منافعی دارم. اما از برداشتی که جامعه فعلی ایران و حجم نفرتی که در تک تک مردم ایران وجود دارد باخبرم (برخلاف شما).
آرزوی من اتفاق افتادن شرایطی همچون شیلی یا روسیه گورباچف یا رومانی برای ایران بود
اما از سال گذشته آنرا فراموش کرده بودم
امروز هم آرزویم اتفاقات مصر برای ایران است
اما همانطور که شما بدرستی پیش بینی کردید ظاهرن قرار است ما لیبی دوم شویم وحتی بسیار بدتر.
باران
دوست گرامی، باران عزیز، تشکر مجدد از توجه و نظر شما. در مورد اینکه گفته اید خمینی از چند صدائی در درون حکومت استقبال میکرد، من البته اطلاع کاملی ندارم، اما جای تعجبی هم نیست اگر صحیح باشد این موضوع، چون خمینی کلا عاقل تر از خامنه ای بود، و هر انسانی با اندکی عقل میداند که تک صدائی مطلق به هیچ جا نخواهد رسید. خمینی «اشداء علی الکفار» را خوب بلد بود، اما «رحماء بینهم»را هم اجرا میکرد، چون به خودش و قدرت خودش اطمینان داشت و چون عاقل تر از خامنه ای بود. جائی در متن نوشته ام که خود ولایت فقیه تبدیل شده به محور از هم گسیختگی، و دلایلش را به جا و زمان دیگری ارجاع داده ام، من معتقدم تاکید و وابستگی جزمی شدید خامنه ای به تک صدائی به جای وحدت (یعنی بر عکس آنچه شما گفته اید خمینی انجام میداد) خودش یکی از دلایل اصلی این وضعیتی است که ایجاد شده است، که یکی از دلایل اصلیش هم عدم خردمندی و نیز عدم احساس امنیت و اطمینان خامنه ای از توان، شایستگی و قدرت خودش است، و در نتیجه تکیه و بازگشت او به مدلی بسیار کهنه از دیکتاتوری.
پاسخحذفاما در مورد آنچه که تئوری های سران جمهوری اسلامی خوانده اید، و مقایسه شان با منسجم به قول شما اربابان علم کلاسیک، باید عرض کنم که کلا کاری که مسئولان جمهوری اسلامی انجام داده اند را من به عنوان تئوری نمیشناسم، بلکه آن را رفتاری بیشتر غریزی میدانم در چارچوب ایدئولوژی اسلامی، که البته با توجه به ۱) نفوذ سنتی اسلام در ایران، و ۲) شناخت نزدیگی که روحانیت از بطن جامعه ایران داشته (که دیگر ندارد)، آن رفتار غریزی بسیار موفق بوده است، اما از آنجا که توان دنبال کردن و یا قبول تغییر در جامعه را نداشته است، آن توان را از دست داده است و اکنون دیگر قابلیت تطابق با جامعه متحول شده را از خود نشان نمیدهد، که تنایج آن را حتی همین الان هم میبینیم.
و بالاخره در مورد لیبی دوم شدن ایران هم راستش من هنوز مطمئن نیستم تنها راه مقابلمان آن باشد، چون اتفاقات سیاست ایران هنوز هم بسیار غیر قابل پیش بینی هستند! به عنوان مثلا این امکان غیر قابل وقوعی نیست که طی چند سال آینده یک دولت ائتلافی توسط چند گروه مختلف به عنوان سیستمی موقت اداره کشور را در دست بگیرد تا وقتی که مردم بتوانند کمی خودشان را جمع و جور کنند و نظم جدیدی در جامعه ای آزادتر شکل بگیرد که به نوبه خودش بتواند آرام آرام کشور را به یک ثبات جدید برساند. مثلا همین اصلاح طلبان، اگر بتوانند خودشان را از اندیشه «ولایت فقیه» و «جمهوری اسلامی» رها کنند به عقیده من از بهترین کاندیداهای موجود برای هماهنگ کردن و تشکیل یک دولت انتقالی خواهند بود. در هر حال به نظرم بایستی باب صحبت در این موارد باز شود و این بحثها به سطح جامعه کشیده شوند، چون وقتش رسیده!
از طرفداران Happy Tree Friends هستی صادق خان؟
پاسخحذفخیر گورزاد عزیز، نیستم!
پاسخحذفواسه این پرسیدم که اونجا که حرف از کاراکتر کارتونی زدید بلافاصله یاد این کلیپ افتادم:
پاسخحذفhttp://www.youtube.com/watch?v=jmG3A7yvn9Y
(تا آخر ببینید.)
آخ، عجب کارتون فجیعی بود این گورزاد جان! و البته چقدر هم با مسمی هست این کارتونی که سراپایش خشونت است و درد و زجر، درست مثل جمهوری اسلامی که از همان اولش با خون و خشونت و ناخشنودی برای همه همراه بوده و از تمام ظواهر برمیاد که سرنوشت آن هم به همین فجیعی باشد، بگذریم که اگر دقت کنید میبینید که تا همین الانش هم هیچکدام از مسئولان جمهوری اسلامی نه زندگی ساده و توام با آرامشی داشته اند، و نه حتی در لحظات آخر مرگشان راحت و آرام بوده است. لعنت ابدی تاریخ را هم که برای خودشان خریده اند، و اسمشان هم که همراه اسم مغول و دیگر دوره های سیاه تاریخ مان طبقه بندی خواهد شد. پس همین کارتون زجر و درد و خشونت واقعا تصویر با مسمائی هست!
پاسخحذفD:
پاسخحذفتو یوتیوب چنل داره. مجموعهی خیلی باحالیه! :))
بله، و برخلاف کلیشهی مرسوم و آنچه مردم فکر میکنند، دیکتاتورها از زندگی خود لذت نمیبرند...
و به قول دکتر هلاکویی: زندانبان از زندانی، زندانیتره.