این متن روز گذشته در سایت خودنویس با همین تیتر منتشر شده است.
حرفهای اخیر خاتمی در مورد عفو و بخشش بهانه خوبی شد برای ذکر مسئلهای که مدتهاست در ذهنم بوده در مورد روشهای مشابهی که جمهوری اسلامی و مدیریت سایت بالاترین برای کنترل و مدیریت بحران استفاده کردهاند، و درسهای سیاسی/اجتماعی که ممکن است بتوان از این مسئله گرفت. این روشهای مشابهی که عرض کردم عبارت است از یکسو استفاده از تاکتیکهای «اختلاف بیانداز و حکومت کن» و «هر کسی را به ذائقه خودش تطمیع کن»در پشت پرده و با به اصطلاح «دانه درشتها»، و از سوی دیگر سیاست مشت آهنین و سرکوب بدون رد و برگرد در جلوی صحنه نسبت به هر کس در هر سطح که کلمهای به مخالفت با سیاستهای رژیم/سایت بگوید، و نهایتا استفاده از برخی از همان «دانه درشتها» برای منحرف کردن جریان مطالبات مردم.
برای من و بسیاری دلسوزان دیگر این حقیقتا دردناک بود که با چشم خود دیدیم چگونه در مورد جامعه بالاترین این مخلوط عجیب از سیاست دوگانه پشت پرده و روی صحنه موفق شد زمانی که از حد گذشتن روش مدیریتی و رفتارهای خشونت آمیز، غیر قانونی، غیر عادلانه و ضد دموکراتیک مهدی یحیینژاد موجب خیزش بزرگی در جامعه کاربران بالاترین شده بود، او را از پذیرش مطالبات کاربران برای تغییرات اساسی در نحوه مدیریت سایت و بالطبع از دست نهادن سودهای سرشار نجات بدهد.
اتفاقی که در بالاترین افتاد نه تنها دردناک بود از آن جهت که دیدیم موفق شدند آن جامعه نمونه را که به نوعی محل امید ایران و ایرانیان بودند به سر فرود آوردن و قبول یک سیستم عمیقا ضد آزادی، دیکتاتوری و غیر شفاف قانع کنند، بلکه بیشتر از آن دردناک بود چون این پیغام آشکار را داشت که اگر این جامعه نخبه را میتوان به همین سادگی کنترل کرد تا به سکوت و قبول این نوع سیستم مدیریتی تن در دهد، پس واضح است که همین سیاستها به راحتی قادر به سرکوب و کنترل تمایلات آزادی خواهانه در جامعه حقیقی ایران نیز خواهد شد که به مراتب از لحاظ سواد و آگاهی متوسط پائین تری دارد تا جامعه مجازی.
اما برای من که به دلایل مختلف از نزدیک و در بطن اکثر گفتگوهائی که بین گروههای کاربری و نیز بین گروههای کاربری و مدیریت سایت حضور داشتم، در طی این جریان واضح شد که چند بُعد بخصوص در میان جامعه کاربران به عنوان «ستون» موفقیت تاکتیکهای مهدی یحیینژاد عمل کردند، و به صراحت میگویم که مهمترین و بزرگترین این «ستون» ها وجود کاربرانی بود که نقش «واسطه» و «دلال»، یا «ریش گرو بگذار» در مقابله بین مردم و صاحب قدرت را بر عهده گرفتند. یعنی درست همین کاری که الان جناب سید محمد خاتمی دارد انجام میدهد.
بعد از اینکه مهدی یحیینژاد در بالاترین دست به تصفیه گستردهای زد به طوری که طی حدود بیست و چهار ساعت از یکطرف صدها کاربر مخالف جمهوری اسلامی را بدون سر و صدا و بدون ارائه دلیلی و تنها با بهانه کردن کارهای چند کاربر پر سر و صدا حذف کرد و در همان حال صدها و صدها مطلب را نیز بدون ارائه هیچ دلیلی از سایت پاک کرد، و بعد از اینکه خبررسانی شد و کاربرها عکس العمل نشان دادند و وضع بالاترین به شکل حادی رسید که به نظر میرسید هیچ راهی به جز تسلیم مدیریت سایت به اجرای یک سیستم شفاف تر و تن در دادن او به قبول ماهیت ضد جمهوری اسلامی جامعه بالاترین باقی نمانده بود، درست در همان زمانی که «حکومت» بالاترین و ولی فقیه و گرداننده آن یعنی مهدی یحیینژاد در ضعیفترین نقطه برای چانه زدن بودند، یحیی نژاد موفق شد تا با تمرکز و به کار گرفتن(تهدید و/یا تطمیع) نقاط ضعف و «ذائقه»های خاص برخی از دوستان کاربر شناخته شده (که از شرح جزئیات آن به دلیل شخصی شدن این نوع اطلاعات معذورم) آنها را به نرم کردن مواضع خود قانع کند، و به شغل شریف «ریش گرو گذاری» وادارد، و با استفاده از تاثیر گسترده این افراد بر جامعه به دلیل شناخته شده، معتمد، خیر خواه و «خوشقلب» بودن آنان جریان خروشان سیلاب مردمی را آرام آرام به نفع خود تغییر جهت دهد یا «استحاله» کند.
برای من و دیگرانی که مثل من فکر میکردند، مائی که با دیدن خیزش مردمی کاربران شک نداشتیم که بالاترین دارد برای ورود به یک مرحله جدید از تفکر و نظم سیاسی-اجتماعی آماده میشود، این حکایت شکست و سرخوردگی بسیار بزرگی بود، که با چشم خودمان دیدیم چگونه مدیران موفق شدند کاربران را علیرغم تمام انرژی و تلفاتی که در این جریان از سوی آنها سرمایه گذاری شده بود، به بسیار کمتر از آنچه که خواسته بودند (تقریبا به «هیچ»!) قانع کنند. من شخصا هرگز به بالاترین برنگشتم، و روابط بین من و مدیریت بالاترین هم هیچوقت بهبود نیافت، اما هنوز هم از دور تحولات بالاترین را تعقیب میکنم، و حسرت میخورم که چطور فرصتی بسیار گرانبها برای پیشرفت عمومی سرکوب شد و سایت بالاترین در نتیجه آن به این فضای خنثائی که امروز میبینیم تبدیل شد.
نمیدانم این وسط مقصر اصلی وجود دارد یا خیر، و واقعیت هم این است که این سئوال در دراز مدت نه ربطی دارد و نه فایدهای. اتفاقی که در بالاترین افتاد اتفاقی بود که همه با هم انجام دادند. از یک طرف هیچ کدام از سه طرف عمده (کاربران، واسطه ها، و مدیریت) بدون وجود آن دیگران نمیتوانستند به این نتیجه خاص برسند، و از طرف دیگر اگر هر کدام از این سه مولفه از حکایت حذف شده بود هم باز احتمالا نتیجه بسیار متفاوتی به دست میآمد. درست مثل تحولات سیاسی جامعه حقیقی، این کاری است که همه باهم انجام میدهیم، و هرگاه به عمق مطلب نگاه کنیم خواهیم دید که بسیار مشکل بتوان گروه یا فرد خاصی را سرزنش کرد.
اما سئوالی که امروز شاید بیش از هرچیز «مربوط» و مفید باشد این است که آیا ممکن است ما از این حکایتی که در بالاترین اتفاق افتاد درس عبرتی بگیریم و سعی کنیم و اجازه ندهیم که جنبش مردمیمان در همان دامی که خیزش کاربران بالاترین افتاد بیافتد؟ امثال «خاتمی» انسانهای بدی نیستند، که هیچ، بسیار هم انسانهای خوبی هستند، همانطور که بالاتر فهرست کردم، انسانهائی هستند «شریف»، «معتمد»، «خیر خواه»، «خوشقلب» و غیره... اما عجب این که همین انسانهای خوب میتوانند بزرگترین لطمهها را به پیشرفت جوامع بشری وارد بیاورند، و در طول تاریخ هم چه بسیار چنین کردهاند.
حرفهای اخیر خاتمی در مورد عفو و بخشش بهانه خوبی شد برای ذکر مسئلهای که مدتهاست در ذهنم بوده در مورد روشهای مشابهی که جمهوری اسلامی و مدیریت سایت بالاترین برای کنترل و مدیریت بحران استفاده کردهاند، و درسهای سیاسی/اجتماعی که ممکن است بتوان از این مسئله گرفت. این روشهای مشابهی که عرض کردم عبارت است از یکسو استفاده از تاکتیکهای «اختلاف بیانداز و حکومت کن» و «هر کسی را به ذائقه خودش تطمیع کن»در پشت پرده و با به اصطلاح «دانه درشتها»، و از سوی دیگر سیاست مشت آهنین و سرکوب بدون رد و برگرد در جلوی صحنه نسبت به هر کس در هر سطح که کلمهای به مخالفت با سیاستهای رژیم/سایت بگوید، و نهایتا استفاده از برخی از همان «دانه درشتها» برای منحرف کردن جریان مطالبات مردم.
برای من و بسیاری دلسوزان دیگر این حقیقتا دردناک بود که با چشم خود دیدیم چگونه در مورد جامعه بالاترین این مخلوط عجیب از سیاست دوگانه پشت پرده و روی صحنه موفق شد زمانی که از حد گذشتن روش مدیریتی و رفتارهای خشونت آمیز، غیر قانونی، غیر عادلانه و ضد دموکراتیک مهدی یحیینژاد موجب خیزش بزرگی در جامعه کاربران بالاترین شده بود، او را از پذیرش مطالبات کاربران برای تغییرات اساسی در نحوه مدیریت سایت و بالطبع از دست نهادن سودهای سرشار نجات بدهد.
اتفاقی که در بالاترین افتاد نه تنها دردناک بود از آن جهت که دیدیم موفق شدند آن جامعه نمونه را که به نوعی محل امید ایران و ایرانیان بودند به سر فرود آوردن و قبول یک سیستم عمیقا ضد آزادی، دیکتاتوری و غیر شفاف قانع کنند، بلکه بیشتر از آن دردناک بود چون این پیغام آشکار را داشت که اگر این جامعه نخبه را میتوان به همین سادگی کنترل کرد تا به سکوت و قبول این نوع سیستم مدیریتی تن در دهد، پس واضح است که همین سیاستها به راحتی قادر به سرکوب و کنترل تمایلات آزادی خواهانه در جامعه حقیقی ایران نیز خواهد شد که به مراتب از لحاظ سواد و آگاهی متوسط پائین تری دارد تا جامعه مجازی.
اما برای من که به دلایل مختلف از نزدیک و در بطن اکثر گفتگوهائی که بین گروههای کاربری و نیز بین گروههای کاربری و مدیریت سایت حضور داشتم، در طی این جریان واضح شد که چند بُعد بخصوص در میان جامعه کاربران به عنوان «ستون» موفقیت تاکتیکهای مهدی یحیینژاد عمل کردند، و به صراحت میگویم که مهمترین و بزرگترین این «ستون» ها وجود کاربرانی بود که نقش «واسطه» و «دلال»، یا «ریش گرو بگذار» در مقابله بین مردم و صاحب قدرت را بر عهده گرفتند. یعنی درست همین کاری که الان جناب سید محمد خاتمی دارد انجام میدهد.
بعد از اینکه مهدی یحیینژاد در بالاترین دست به تصفیه گستردهای زد به طوری که طی حدود بیست و چهار ساعت از یکطرف صدها کاربر مخالف جمهوری اسلامی را بدون سر و صدا و بدون ارائه دلیلی و تنها با بهانه کردن کارهای چند کاربر پر سر و صدا حذف کرد و در همان حال صدها و صدها مطلب را نیز بدون ارائه هیچ دلیلی از سایت پاک کرد، و بعد از اینکه خبررسانی شد و کاربرها عکس العمل نشان دادند و وضع بالاترین به شکل حادی رسید که به نظر میرسید هیچ راهی به جز تسلیم مدیریت سایت به اجرای یک سیستم شفاف تر و تن در دادن او به قبول ماهیت ضد جمهوری اسلامی جامعه بالاترین باقی نمانده بود، درست در همان زمانی که «حکومت» بالاترین و ولی فقیه و گرداننده آن یعنی مهدی یحیینژاد در ضعیفترین نقطه برای چانه زدن بودند، یحیی نژاد موفق شد تا با تمرکز و به کار گرفتن(تهدید و/یا تطمیع) نقاط ضعف و «ذائقه»های خاص برخی از دوستان کاربر شناخته شده (که از شرح جزئیات آن به دلیل شخصی شدن این نوع اطلاعات معذورم) آنها را به نرم کردن مواضع خود قانع کند، و به شغل شریف «ریش گرو گذاری» وادارد، و با استفاده از تاثیر گسترده این افراد بر جامعه به دلیل شناخته شده، معتمد، خیر خواه و «خوشقلب» بودن آنان جریان خروشان سیلاب مردمی را آرام آرام به نفع خود تغییر جهت دهد یا «استحاله» کند.
برای من و دیگرانی که مثل من فکر میکردند، مائی که با دیدن خیزش مردمی کاربران شک نداشتیم که بالاترین دارد برای ورود به یک مرحله جدید از تفکر و نظم سیاسی-اجتماعی آماده میشود، این حکایت شکست و سرخوردگی بسیار بزرگی بود، که با چشم خودمان دیدیم چگونه مدیران موفق شدند کاربران را علیرغم تمام انرژی و تلفاتی که در این جریان از سوی آنها سرمایه گذاری شده بود، به بسیار کمتر از آنچه که خواسته بودند (تقریبا به «هیچ»!) قانع کنند. من شخصا هرگز به بالاترین برنگشتم، و روابط بین من و مدیریت بالاترین هم هیچوقت بهبود نیافت، اما هنوز هم از دور تحولات بالاترین را تعقیب میکنم، و حسرت میخورم که چطور فرصتی بسیار گرانبها برای پیشرفت عمومی سرکوب شد و سایت بالاترین در نتیجه آن به این فضای خنثائی که امروز میبینیم تبدیل شد.
نمیدانم این وسط مقصر اصلی وجود دارد یا خیر، و واقعیت هم این است که این سئوال در دراز مدت نه ربطی دارد و نه فایدهای. اتفاقی که در بالاترین افتاد اتفاقی بود که همه با هم انجام دادند. از یک طرف هیچ کدام از سه طرف عمده (کاربران، واسطه ها، و مدیریت) بدون وجود آن دیگران نمیتوانستند به این نتیجه خاص برسند، و از طرف دیگر اگر هر کدام از این سه مولفه از حکایت حذف شده بود هم باز احتمالا نتیجه بسیار متفاوتی به دست میآمد. درست مثل تحولات سیاسی جامعه حقیقی، این کاری است که همه باهم انجام میدهیم، و هرگاه به عمق مطلب نگاه کنیم خواهیم دید که بسیار مشکل بتوان گروه یا فرد خاصی را سرزنش کرد.
اما سئوالی که امروز شاید بیش از هرچیز «مربوط» و مفید باشد این است که آیا ممکن است ما از این حکایتی که در بالاترین اتفاق افتاد درس عبرتی بگیریم و سعی کنیم و اجازه ندهیم که جنبش مردمیمان در همان دامی که خیزش کاربران بالاترین افتاد بیافتد؟ امثال «خاتمی» انسانهای بدی نیستند، که هیچ، بسیار هم انسانهای خوبی هستند، همانطور که بالاتر فهرست کردم، انسانهائی هستند «شریف»، «معتمد»، «خیر خواه»، «خوشقلب» و غیره... اما عجب این که همین انسانهای خوب میتوانند بزرگترین لطمهها را به پیشرفت جوامع بشری وارد بیاورند، و در طول تاریخ هم چه بسیار چنین کردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
اگر مطلب بیشتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما برای اطمینان از اسپم نبودن بررسی خواهد شد، اگر مطلب کمتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما مستقیم منتشر خواهد شد