۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه

این واقعیت تلخ است که اصلاح طلبان از تغییر رژیم جلوگیری میکنند


اجازه بدهید قبل از شروع اول این را بگویم که مدتهای زیادی فکر کردم به این که آیا نوشتن این متن صلاح هست یا خیر تا نهایتا به این نتیجه رسیدم که بله هم صلاح است و هم لازم؛ و دوم اینکه میدانم دوستان زیادی از آنهائی که خود
را در کمپ «اصلاح طلبان» میابند ممکن است نه تنها از این متن لذت نبرند بلکه برعکس از حرفهای من ناراحت هم بشوند. اما امیدوارم که در نهایت فایده حرفهای من لااقل آنقدری باشد که بشود گفت ارزش دلگیری دوستان را داشته است.
بگذاریدمستقیم بروم سر مطلب، یعنی این که واقعیات یک ساله گذشته نشان داده است که دوستان اصلاح طلب در جنبش سبز و در راس آنها بزرگان اصلاح طلب چه آنان که درون کشورند از قبیل جناب موسوی، کروبی، یا خاتمی و دیگران، و چه آنهائی که ایران را ترک کرده اند از قبیل مهاجرانی و کدیور، این دوستان هر زمان که جنبش به نقطه ای رسیده که در صورت عبور از آن نقطه جریان وقایع عملا به شکلی «بی بازگشت» به نفع مردم و بر ضد سیستم جمهوری اسلامی شکل میگرفت (مثلا تظاهرات ۲۵ خرداد یا همین جریان اعتصابات اخیر را در نظر بگیرید) به بهانه وحشت از امکان مرگ یا مجروحیت مردم از آن حرکت جلوگیری کرده اند.

اگر این موضوع در نگاه اول معمولی و «طبیعی» به نظرتان میرسد (کما اینکه به گمانم منطق فرهنگی جامعه ایران حال حاضر دقیقا چنین حکمی را میکند که این رفتاری طبیعی و معقول است)، اجازه بدهید کمی زاویه نگاه را عوض کنیم تا شاید بعد دیگری از این حکایت روشن شود. به این فکر کنید مثلا، که همین گروه از دوستان و بزرگان بارها اعلام کرده اند که اگر یک دولت خارجی به ایران حمله کند آنوقت کشته و مجروح شدن جوانان ایران دلیل کافی برای خود داری ایشان از مشارکت در جنگ و تشویق جوانان به رفتن جلوی بمب و گلوله نخواهد بود و آنها را بدون لحظه ای تامل به جبهه های جنگ برای کشته شدن خواهند فرستاد.

این تفاوت فوق را در مقابل پس زمینه ای شامل این چند واقعیت بگذارید که :
  1. به استثنای یک خیزش تند و خونین مردمی، در حال حاضر هیچ دلیل و شاهد قابل قبولی حاکی از امکان عوض شدن رژیم کنونی در آینده نزدیک تا نه چندان دور وجود ندارد، و در واقع این گروه خاص پس از برنامه ریزی و سرمایه گذاری های چند ساله اکنون مشغول چیدن میوه های تلاشهای خود هستند و به قول معروف تازه بر «خر مراد»‌ سوار شده اند و هیچ دلیل خاصی نمیتوان پیشبینی کرد که چرا بایستی به راحتی و با تبعیت از ملاحظات و محدودیات «مدنی» از قدرتی که با اینهمه برنامه ریزی به دست آورده اند و در راه حفظ آن حاضر به اینهمه جنایت بوده اند دست بکشند

  2. بدون شک و تردیدی میتوان دید که رژیم کنونی در حال بردن کشور به سوی یک جنگ است. به عبارت دیگر هر نوع تحلیل عقلی مبنی بر هرنوع سناریوئی که طبق آن این رژیم برجا باقی بماند، به سرعت به این نتیجه ختم میشود که دیر یا زود (بسته به نوع سناریو و تحلیل) ایران به جنگی خانمان برانداز مبتلا خواهد گشت

  3. به راحتی و بدون شک و تردید میتوان پیشبینی کرد که تلفات و ضایعات ملی ناشی از حمله نظامی به ایران بسیار گسترده تر و بیشتر از تلفات ناشی از خیزش احتمالی مردم در مقابل این رژیم خواهد بود.
و آنگاه، با توجه به حقایق سادهٔ فوق راحتتر متوجه «غیر منطقی بودن» آن تفکری میشویم که میگوید این طبیعی و «منطقی» است که اصلاح طلبها در عین حال که دولت کنونی را غیر مشروع و کودتائی میدانند، و در عین حال که به خوبی میدانند این رژیم نه تنها ناقض و نابود کننده هرگونه امید پیشرفت، بهروزی و آزادی های اجتماعی و فردی مردم ایران، بلکه همچنین خطر و تهدیدی جدی و واقعی برای صلح این کشور، این منطقه و جهان به حساب میآید، باز حاضرند تا به عذر جلوگیری از خشونت و یا خونریزی از جریان واقعی جنبش مردمی درست در مقاطعی حساس و سرنوشت ساز جلوگیری کنند (بار دیگر دو مثال قبلی را به خاطرتان میآورم: جلوگیری از تظاهرات ۲۵ خرداد، و درخواست پایان اعتصاب غذای زندانیان در هفته گذشته).

به عبارت دیگر، باز به حرف آغاز این متن برگشته ایم، و این سئوال که چرا و چگونه است که دوستان اصلاح طلب از سوئی به بهانه امکان مرگ تعدادی از مردم تصمیمات و تاکتیکهای سیاسی خود را به نحوی برنامه ریزی کرده اند که رژیم را از گذر از نقطه بدون بازگشت نجات داده است، و از سوی دیگر اعلام میکنند در صورتی که دولتی خارجی به قصد جایگزین کردن این رژیم، و یا حتی به قصد ساقط کردن برنامه های خطرناک نظامی این رژیم از قدرت نظامی خود استفاده کند آنان از مصرف کردن همان جان ها و همان مردم، آن هم در مقیاسی به مراتب گسترده تر و مرگبار تر اما در راه نجات همان رژیم، ابائی نخواهند داشت. سئوالی که طنین آن در ذهن میماند این است که این منطق اصلاح طلبان بر کدام خواست و اصلی استوار است؟


۲۶ نظر:

  1. دوست عزیزم روز ۲۵ خرداد واقعن ملت آمده بودند رژیم را سرنگون کنند؟؟؟؟یا اعتصابات اخیر بازار در راستای مبارزات آزادی خواهانه مردم بود یا یک مبارزه صنفی؟؟؟
    یک حکومت می تواند با مقاومت مردم و آگاهی آنها کم کم دچار استحاله شود و بشود آن چیزی که آنها می خواهند در این شک نکنید ،تاریخ این را می گوید.انکار و مقاومت حکومت طبیعی است چون دیکتاتور است و نمی خواهد این همه ناز و تنعم را واگذار ملت کند.
    دیگر این که اندیشه سرنگونی و این حرف ها با چه پشتوانه ای؟؟واقعن می توانید ۱۰۰ نفر را جایی جمع کنید برای براندازی؟؟؟علت جمعیت انبوه ۲۵ خرداد مشترک بودن خواسته های مردم بود.از این به بعد با این خواسته های متعدد و متفاوت چگونه می توان همه را فراخواند؟
    چرا خواسته ای را مطرح نکنیم که همه مخالفین دولت فعلی و مخالفین نظام قبول داشته باشند؟ باور کنید اسم نظام مهم نیست کارکرد آن مهم است.می شود با برداشتن نظارت استصوابی انتخابات آزاد داشت.می توان از طریق انتخابات آزاد همه عناصر نظام را تعیین کرد و عزل کرد.
    متاسفانه تغییرات پایدار تلاش پایدار و مستمر می خواهد و زمان می خواهد و امید بسیار قوی می خواهد .ولی ما جوانیم و یک بار زندگی می کنیم و می خواهیم در کوتاه ترین زمان ممکن به خواسته هایمان برسیم .منتها سیر تاریخ تره هم برایمان خرد نمی کند.

    پاسخحذف
  2. سلام
    در مورد سرکاری بودن جنبش سبز، من از موقعی متوجه شدم که شما اون پست را در مورد مبارزه بی خشونت دادین و خیلی چیزها را به صورت غیرمستقیم گفتین. متاسفانه این عین حقیقته.
    حقیقتش اینه که ما (عموم) مردم ایران اصلا نمیدونم بی خوشنت و نرم بودن یعنی چی! این حرفها را موسوی و بقیه تو دهن ما گذاشتن و یادمون دادن. مثلا وقتی سرچهارراه تصادف میشه، ملت همدیگه را تیکه پاره میکنن. یا هزاران نمونه دیگه که نشون میده اصلا اینجور چیزها تو مرام نبوده و نیست.
    تو یک پست دیگه هم گفتین که به نظرتون نمیرسه این حکومت بدون راه اندازی یک خون ریزی درست و حسابی تغییر کنه؛ که خوب این هم یک چیزی کاملا واضح و مشخصه که هیچ شکی توش نیست، اگر هم بود باید تا الان برطرف شده باشه.
    حالا سوال پیش میاد که موسوی تا این حد از جمهوری شیطانی شناخت نداشته؟ اگر نه، واقعا بی لیاقته. اگر هم آره، پس چرا مردم را به آرامش دعوت می کرد. مگر هدف از مبارزه بی خشونت آسیب ندیدن مردم نیست؟ خوب، اینها که به هر صورت وحشی بازی خودشون را انجام میدادن. گفتم که پست های شما در مورد اصول مبارزه بی خشونت خیلی مفید بود.
    اون جمعیت معترض و عصبانی اول کار را یادتونه؟ اگر این انرژی را حروم نمی کردن، الان شر دولت کنده شده بود. ولی خیلی مسخره اومد و مردم را به آرامشی دعوت کرد که شاید یکی از نتایجش ترسیدن مردم و دور برداشتن نیروهای انتظامی بود. وگرنه کجا بسیجی ها اینطوری بودن؟
    در کل به نظرم، همونطور که کنار این دیگهای زودپز سوراخ میگذارن تا فشار آرام آرام خالی شه و دیگ منفجر نشه این قضایا هم همه همین نقش را داشته. انرژی مردم را خالی کنن.
    بازهم میگم که مفیدترین وبلاگی که تو اینترنت دیدم، همین وبلاگ شماست. نمیشه جوری که شایسته زحمتهای شما باشه ازتون تشکر کرد. فقط همینقدر میگم که پست هاتون فوق العاده مفیده.
    چند ماه میشه که میخواستم این مطالب را با شما درمیون بگذارم تا با جوابهای منطقی شکم را برطرف کنین، شاید خنده دار باشه ولی می ترسیدم! دوست نداشتم الکی ساز مخالف زده باشم و برای بقیه کسایی که کامنت من را روزی میخونن شک ایجاد کنم. برای همینه که میگم زحمات شما را نمیشه جبران کرد که هیچ، جوری که شایسته باشه هم نمیشه ازتون تشکر کرد.
    راستی تو این پست های اخیر می نوسین مدیریت وبسایت، خبرنگار وبسایت و ... . مگر زیاد شدین؟!
    پ.ن: دهنم سرویس شد تا این نظر را ثبت کردم، چرا اینطوریه....

    پاسخحذف
  3. تاريخ بستر ومسير صحيح خودرا پيدا خواهد كرد.وبراي تسريع به آن اطلاع رساني وروشنگري لا زم است.بنابراين اگر ما جامعه را زنده وپويا بدانيم،از تمام استعدادهاي خودبراي پيروزي استفاده خواهد كرد.

    پاسخحذف
  4. با ناشناس اول بسيار بسيار موافقم. حركت بايد اصلاحي باشه، نه انقلابي. بايد پخته باشه، نه داغ.

    پاسخحذف
  5. این یک واقعیت است که اوج ثبات رژیم جمهوری اسلامی در دوره خاتمی و اوج بی ثباتی اش در دوره احمدی نژاد بوده. خیلی جالب است که اسهال طلبان توانسته اند به واسطه رسانه های خودشان (که خیلی وقت ها همین سرباز پیاده های بی مزد و مواجب هستند) چنان واقعیت ها را دگرگون جلوه بدهند که عده زیادی از مردم باور کرده اند که اصلاح طلبان دشمن خامنه ای و رژیم هستند! با نوشته ا.م موافقم که فقط اطلاع رسانی و آگاه سازی و مبارزه با پروپگندای اسهال طلبان مسیر تاریخی را به خط درست خودش نزدیک می کند.
    مقاله خوبی بود. خوشحالم که لینک مطلب را در فرند فید دیدیم. دلمان هم برای بحث های قدیم تنگ شده بود.

    خوش باشید
    پاتریک

    پاسخحذف
  6. بانظرشماموافق نیستم.یادمان نرودانقلاب 57 انقلابی تندوبدون اگاهی
    بود.انقلابی زودرس وهیجانی و لذا عقیم ماند.مطمئنن اگر در ایجاد اگاهی توده های مردم در توان خود بکوشیم این جام تو خالی شکننده تراز
    همیشه خواهد شد وشایسته شکستن و مردم
    شایسته ولایق حکومتی برخواسته از نظر خود.تلاش کنید ولی عجله نکنید.این درخت سبز ریشه در خاک و نیازمند زمان است.

    پاسخحذف
  7. با اکثر نظر دوستان و صحبتهای شما راجع به دلایل طرفداری اصلاح طلبان از رژیم موافقم
    اما به نظر من ما دیگر چیزی به نام تغییر رژیم به دست مردم نخواهیم داشت،زیرا جامعه آمادگی یک انقلاب را ندارد و اصلا تب و تاب حتی در اوج درگیری ها و اعتراض ها آنچنان که باید انقلابی نبود از طرفی جامعه ما جامعه ای با خواست پدر سالاری است و با سرنگونی رژیم از طریق حرکت های بزرگ خیابانی و... ما یک دیکتاتور را بیرون میکنیم و دیکتاتوری دیگر را به جای آن خواهیم نشاند.
    تنها راه آن را می توان اعتصابات بزرگ نام برد تا انقدر حکومت را در کنج گیر بیاندازد که رهبری از درون توده مخالف بلند شود و انتخاباتی آزاد برگزار کند
    اما مادامی که با فشار مردم حکومت سرنگوم شود،ده ها گروهگ و.. تمام امنیت جامعه را به خطر می اندازند و از این فرصت تاریخی برای حاکمیت به ایران استفاده میکنند.
    به نظر من برای رسیدن به خواست واقعی ایران در این 100سال اخیر تنها راه به گوشه کشاندن رژیم تا حدی ک خواست مخالفین را قبول کند و این انتقال قدرت را از طریق صندوق رای انجام داد.

    پاسخحذف
  8. اشکال این است که دو گروه نمیدانند «تغیر» چیه:

    _ جنابعالی آقای رحیمی و بسیاری از بالاترینی ها فکر می کنید «تغییر» یعنی سرنگونی (خیزش خونین)!

    _ برخی سران اصلاح طلب فکر می کنند؛ «تغیر» یعنی انقلاب.

    باید کار بشه تا این دو گروه آگاه بشن.

    اولی پنهان نمی کند که طالب حمله خارجی است. دومی حاضر نمی شود دست از خایه ولایت فقیه بردارد. برای هر دو گروه باید تاسف خورد.

    پاسخحذف
  9. در مورد این نوشته نظر خودم را عرض میکنم
    ١. آنکه مسلم است آخوند چه خاتمی باشد و چه کروبی و .... دلشان برای ما نسوخته در این هیچ شکی نباید کرد. ممکن است آخوند ها با هم اختلاف نظر داشته باشند ولی در نهایت همدیگر را ول نخواهند کرد به نظر بیشتر دعوای اینها دعوای قدرت و اینکه بعضی ها مثل خاتمی مکار تر است و احساس میکند که احمدی نژاد با کار هایی که میکند دارد ریشه آخوند ها را میزند این است که پا به میدان گذاشته اند برای نجات طبقه خودشان
    ٢. از طرف دیگر آخوند ها و این دین کذایی اسلام ١٤٠٠ سال است که از خون مردم ایران ارتزاق کرده و از ما به هر نفعی استفاده کرده است و حالا نوبت ماست که از اینها استفاده کنیم . اگر کمی دقت کنید یکسال پیش این حکومت آخوندی به اندازه امروز منفور نبود در این مدت مردم در واقع از آخوند استفاده کردند برای کوبیدن آخوند . به نظر میاد که ما باید هر چه میتوانیم مردم را آگاه کنیم به خصوص در مورد دین اسلام ناب آخوندی . مسئله ما این دین اسلام است که با دروغهایی که به خورد ما دادند ١٤٠٠ سال است که ما را گرفتار کرده و دست بردار هم نیست .در این مورد بنده توصیه میکنم کتاب قرآن ترجمه مهدی الهی قمشه ای . این قرآن بهترین کتاب برای آگاه کردن خواننده است . امکان ندارد کسی این قرآن را به خواند و باز به خدای محمد و دین اسلام اعتقاد داشته باشد .
    ٣. از نظر من تنها مشگل ما مردم ایران نا آگاهی است و باز هم نا آگاهی ، همین . پس وظیفه ما باید آگاه کردن هر چه بیشتر مردم باشد . به فرض اگر یک سال پیش حکومت عوض میشد چه اتفاقی پیش میآمد؟ باز هم یک آخوند دیگری قدرت را میگرقت و آش همان و کاسه همان با رنگ دیگر ولی در این مدت دست آخوند بیشتر در مقابل مردم باز شده و یواش یواش دیگر مردم برای آخوند تره هم خورد نمی کنند . درست است که مردم ایران در این مدت رنجهای فراوان دیدند ولی باور کنید که آخوندها همیشه با ما همین رفتار را داشتند یک مدت به نام کافر مردم ما را تکه تکه میکردند ، یک مدت بنام ملحد و یک مدت به نام محارب . ما مردم همیشه گرفتار آخوند بودیم و تا این مسئله را مردم ما خوب متوجه نشوند کار ما به جایی نخواهد رسید . اگر شما واقعن میخواهید به مردم کمک کنید قرآن را بخوانید و از فامیل و دوستان خود بخواهید که آیه ها را بخوانند لازم نیست که همه را بخوانند کافی است ٥ آیه را بخوانند و کار تمامه به شک خواهند افتاد فقط لازمه اش این است که شما خود خوانده باشید و آیه های ضد و نقیض را در آورده باشید
    ٤. مسئله دیگر اینکه ما باید کسی را که به عنوان رهبر ، رییس جمهور و یا به هر مقامی انتخاب می کنیم باید سابقه آنرا کاملن مد نظر قرار دهیم و این به نظر من بسیار مهم است . ما باید بدانیم که این آقا و یا خانم در ٣٠ سال پیش چکاره بود و چکار میکرد . به حرفهای حالا نگاه نکنیم . یک مثال ساده در این راه میزنم اگر مردم ایران سال ٥٧ رساله خمینی را خوانده بودند و از نظر ایشان آشنا شده بودند هر گز دنبال این مرد کذاب و کثافت نمی افتادند . مردم ایران اگر کمی صبر میکرد و صحبتهایی که خمینی در مورد مخالفت با حق رآی زنان و سایر چیز ها کرده بود گوش میدادند و میخواندند ما این مشگل را حالا نداشتیم پس بنا بر این به این نگاه نکنید که آقای کروبی حالا چه میگویند به این نگاه نکنیدکه آقای مهندس موسوی حالا چی میگویند . ملاحظه کنید که آقایان وقتی در قدرت بودند چکار کردند و آن را ملاک عمل قرار دهید نه حرفهایی که حالا میگویند . ما مردم این اشتباه را کردیم . فقط به اعلامیه های عوامفریبانه خمینی را در نظر گرفتیم که میگفت همه آزادند ،زنها آزادند ، حتی کمونیست ها آزادند ، ما طلبه هستیم جای ما مسجد است ، ما به ارشاد مردم میپردازیم ، حکومت دست مردم خواهد بود و شما مردم میتوانید هر نوع حکومتی را انتخواب کنید و مای نادان به گذشته این مرد کاری نداشتیم و همه را باور کردیم نخواستیم به خودمان زحمت بدهیم به بینیم که در رساله خودش چه چرندیاتی گفته و گرفتار شدیم و شما را هم گرفتار کردیم. من امیدوارم شما با فرزندان خود این کار را نکنید
    خیلی ار مردم ایران بلافاصله فهمیدند که خمینی دروغگو و بی ناموس است ولی دیر شده بود یک عده مانند آقای مهندس موسوی ، مهندس نبوی و میردامادی و ...و مانند همین آخوند ها دور او را گرفته بودند و این کثافت هزار ها چماقدار دور خود جمع کرده بود و هر کس به مخالفت بر میخواست میکشت ، زندانی میکرد و باز در زندان میشت . این بود که مردم آزادیخواه یا کشته شدند و یا به زندان افتادند و یا ناچارن مملکت خود را ترک کردند و یا در مملکت ناچارن خفه خون گرفتند . ایکاش دیگر این کار تکرار نشود و مردم رنج کشیده ما از یک سوراخ دو بار و صد بار گزیده نشود ایکاش

    پاسخحذف
  10. درود بر رحیمی عزیز.
    جمزوری اسلامی به مانند تصویری هست که پیکسل‌های اون رو فردفرد ما تشکیل می‌دهیم. بله، حتی بنده و شما! هر موقع مردم عوض شدند، حکومت هم عوض خواهد شد...

    پاسخحذف
  11. این که هدف را چی تعریف کنیم خیلی مهمه:

    - برقراری دمکراسی پایدار

    یا

    - سرنگونی جمهوری اسلامی

    برقراری دمکراسی یک فرآیند است که شامل تغییر در موارد بسیاری است از جمله شهروندان... در این هدف تغییر حکومت از طریق سرنگونی یا فلج کردن، یکی از رخدادهاست که در این پروسه تغییر به دمکراسی اجتناب ناپذیر است. باز هم اینجا اگر هدف برقراری دمکراسی پایدار باشد بهتر است بتونی اکثر عوامل رژیم را جذب کنی و در نهایت تسلیم کنی به جای این که با آن ها وارد کشاش خونین بشی. چون این کشاکش ممکن است حتی پس از سزنگونی رژیم سال ها به طول بینجامد و رسیدن به دمکراسی پایدار را به عقب بیندازد.

    متاسفان هبخش بزرگی از بدنه روشنفکری ما به ویژه آن هایی که آبشخور فکری شان به گروه های سرخورده سیاسی بر می گردد به قضایا «شکلی» برخورد می کنند.

    وقتی تونستیم بین «فرآیند» و «رخداد» (event) فرق بذاریم فهم قضیه آسان تر میشه!

    پاسخحذف
  12. خدمت دوست ناشناسی که اولین نظر را گذاشته اند، همان که با این جمله شروع میشود که، «دوست عزیزم روز ۲۵ خرداد واقعن ملت آمده بودند رژیم را سرنگون کنند؟؟؟؟»:‌ دوست عزیز، با تشکر از نظر شما، من حدس میزنم یا متن را کامل نخوانده اید، یا اگر خوانده اید حرف مرا متوجه نشده اید، بنا بر این پاسخ به سئوال شما کمی مشکل و زمان بر و مستلزم یکی دوبار سئوال و جواب است که اینجا شاید مجالش نباشد. در هر حال باز از نظر شما متشکرم.

    پاسخحذف
  13. دوست گرامی، آرش، با تشکر فراوان از کامنت شما و البته از کلمات محبت آمیزی که در مورد متن و وبلاگ مرقوم فرموده اید. امیدوارم که همانطور که گفته اید این وبلاگ خوبی باشد و در نهایت فایده ای به حال کسی داشته باشد. در مورد سئوالی که کرده اید، یعنی عبارت «مدیریت و خبرنگار و غیرهٔ وبسایت، خیر دوست گرامی، کس دیگری نیست، این عبارات را تنها به مقتضای متن، که معمولا متنهای کمی طنز آلود باشند مورد استفاده قرار میدهم. با تشکر مجدد از محبت، نظر و نیز توجه شما.

    پاسخحذف
  14. Patrick عزیز، سلام به شما، و خوشحالم که هنوز هستید اگرچه مدتهاست اسمتان را ندیده ام در اینترنت! ممنون همچنین از اینکه متن را خواندید و خوشحالم که با من هم عقیده اید و متن را مفید یافتید.

    پاسخحذف
  15. دوست ناشناسی که گفته اید با من هم مخالفید و فرموده اید که نهال سبز به زمان نیاز دارد تا رشد کند. متشکرم از اینکه نظر خودتان را شریک شدید اینجا. اتفاقا من هم با اصل حرف شما مخالف نیستم، و اگر دقت کنید در خود متن هم گفته ام این رژیم کنونی در آینده نزدیک تا نه چندان دور به روشهای مدنی و سیاسی قابل تعویض نخواهد بود، اما آینده دور را دقیقا برای همین روندی که فرموده اید باز گذاشته ام. اما مسئله ای که متاسفانه این گزینهٔ «مسیر طبیعی» را override و منقضی میکند در حال حاضر سرشت و طبیعت رژیم کنونی است که من معتقدم با توجه به آمیزه خطرناکی از مسائل روانی، تاریخی، دینی و سیاسی که از آن ساخته شده است، خطری جدی و واقعی برای مردم ایران و جهان محسوب میگردد، خطری که متاسفانه «زمان» را برای ما تبدیل میکند به یک تجمل غیر ممکن.

    پاسخحذف
  16. Human گرامی، ممنون از نظر شما. به هر حال این را معتقدم شما حق دارید که جامعه در حال حاضر شور و انرژی جنبشی بسیار زیادی که تا چند ماه پیش داشت را از دست داده است، که همانطور که دوستان گفتند تا حد زیادی مرتبط است با طریق هدایت و کانالیزه کردن و گهگاه منفعل کردن این احساسات توسط اصلاح طلبان، که دلیل آن البته موضوع یا سئوال اصلی این متن است. اما در مورد قسمت دوم حرفتان، که اگر درست فهمیده باشم گفته اید بایستی با مرور زمان این رژیم به گوشه ای برسد که چاره ای به جز معامله با مردم نداشته باشد، متاسفانه باید عرض کنم که عامل زمان در کنار ما مردم نیست در این حکایت، و اجازه بدهید که به جای تکرار حرف خودم نظر شما را به کامنت قبلیم در مورد زمان و مسئله سرشت حکومت فعلی جلب کنم که در پاسخ دوست ناشناسمان عرض کردم. با تشکر مجدد از نظر شما.

    پاسخحذف
  17. خدمت دوست ناشناسی که سخن از دو گروهی گفته اید که معنی «تغییر» را نمیفهمند، با تشکر از نظر شما، از آنجا که فرموده این نویسنده این وبلاگ هم این مسئله را دارد، امیدوارم در آینده باز هم به اینجا بیائید و در کامنت های بعدی تان کمی بیشتر وارد جزئیات بشوید تا شاید با هم آن معنی و مفهوم از تغییر را که شما در ذهن دارید مورد بررسی قرار بدهیم و به درک مشترکی برسیم. تشکر مجدد از مطرح‌ کردن نظرتان.

    پاسخحذف
  18. دوست گرامی Babak، ضمن تشکر از کامنت شما، از آنجا که متن کامنت شما شامل جوانب و مسائل مهم و در عین حال فراوان و گوناگونی است طبعا احساس میکنم نه نیازی هست و نه امکان اینکه به جزئیات آن پاسخی عرض کنم. با تشکر فراوان از به شراکت گذاشتن نظرتان، و امید اینکه در آینده باز از دیدگاههای شما استفاده کنیم.

    پاسخحذف
  19. دوست خوب، گورزاد عزیز، ممنون از صحبت دانایانه شما، و البته موافقم با دیدگاهی که فرموده اید. با تشکر.

    پاسخحذف
  20. و دوست ناشناس سوم، که از دو گزینه «برقراری دموکراسی پایدار» و «سرنگونی جمهوری اسلامی» گفته اید، با تشکر از صحبتهای شما، من هم با تفکیکی که شما بین این دو موضوع قائل شده اید کاملا موافق هستم، و در شرایط معمولی کاملا با روندی که شما نیز مانند یکی دو دوست دیگر اشاره کرده اید همراه و هم عقیده ام. اما اجازه بدهید بار دیگر یاد آوری کنم که در حال حاضر با یک سیستم معمولی و طبیعی و حتی با «جمهوری اسلامی» که سی سال است شناخته ایم روبرو نیستیم، بلکه با یک سیستم سیاسی به نام جمهوری اسلامی روبرو هستیم که توسط یک تفکر غیر معمولی و بسیار خطرناک اشغال و استحاله یا در واقع «مسخ» شده است، و بنابر این تفکرات و فورمولاسیون های «معمولی» راجع به سیستمهای سیاسی و فرایندهای اجتماعی در موردش کاربرد ندارد، اولا به دلیل اینکه این حکومت فعلی یک پاتولوژی «غیر عادی» است (مثلا مسائل ناشی از وجود یک غده سرطانی را مقایسه کنید با مسئله ناشی از کم یا اضافه کاری یک غده خاص و نامتعادل شدن میزان یک نوع هورمون در بدن)، و ثانیا به خاطر اینکه این حکومت در حال حاضر به شکل حادی خطرناک است و با سرعت عجیبی به تخریب پرداخته است به حدی که اگر مردم ایران توان توقفش را نداشته باشند دنیا به زودی برای متوقف کردن آن به عمل خواهد آمد. با تشکر مجدد از شما.

    پاسخحذف
  21. ممنونم صادق جان حرف شما راجع به زمان برای این حکومت کاملا درست است.
    اما من اعتقاد دارم که اکثریت جامعه چیزی از دموکراسی نمیداند و خواستی دموکرات ندارد. و این خواست با آگاهی رسانی برای جامعه حاصل میشود و این آگاهی رسانی زمان میخواهد. برای همین گزینه زمان رو مطرح کردم دوست من
    متشکرم از توجهتان به نظرات

    پاسخحذف
  22. متاسفانه خیلی تحلیل خام و نارسی رو ارائه کردید...البته از این که در این مطلب اصلاح طلبان کوبیده شدن خوشحالم و فقط فقط بهمین خاطر بهتون مثبت دادم ولی تاسف میخورم که چطور واقعیات دیگه در این کشور که روزانه در بالاترین با اونها سروکار دارین دیده نمیشه....موسوی و کروبی و قشر اصلاح طلب اصلا فکر همچین خیزشی رو از طرف مردم نداشتند و فکر میکردند میتونن ضربه ای در حد همون ضربه ای که جناح اصولگرا در سال ۷۸ در جریان کوی دانشگاه به اصلاح طلبها زدند ، بزنند و همونطور که در اون زمان اصلاح طلبها در راس کار بودند اما در واقع مطیع فرامین اصولگرایان بودند، الان بازی عوض شود...اما از موج نارضایتی مردم و پتانسیل این موج آگاه نبودند و در کنار این مسئله که نمیخوان رژیم عوض بشود، نگاهی به منطقه و فعالیتهای آذرباییجان و علی یف و همچنین بازیهای اسرائیل در کردستان و دیگر مسائل، میتوان فهمید که اصلاح طلبان ترجیح میدن که کشور در این وضعیت از این نابسامانی عبور کند تا این که بر اثر حمله اسرائیل و همچنین جنگ داخلی ، ایران تجزیه شود...برای همین بصورت ترمز در برابر هر گونه اعتراضی عمل میکنند تا شاید به موازات آرام کردن مردم در داخل و دادن باج به کشورهای خارجی توسط هیئت حاکم، کشور از تجزیه رهانیده شود و متاسفانه در این میان چیزی عاید مردم و دمکراسی مطلوب نظر آنها نمیشود.

    پاسخحذف
  23. ولي فارغ از اين بحث كه چاره وضع موجود چيست (انقلاب يا اصلاح)، يه نكته در سخنتون وجود داره. اونجا كه ميگين اصلاح طلبا بارها مانع تغيير رژيم شدن. خب يعني حرفشون انقدر بين مردم خريدار داره؟ اگر داره، كه خب يعني عملكردشون در مقايسه با ساير گروههاي تحول خواه بهتر بوده كه تونستن طرفداراي بيشتري جذب كنن. و اگر نداره، پس ديگه نبايد گناه عدم تغيير رژيم رو گردن اونا انداخت.
    من خودم هم انتقاداتي به اصلاح طلبا دارم، اما به نظرم مياد يه مقداري بعضي دوستان در حقشون كم لطفي مي كنند. مطمئن باشين اگر اصلاح طلبا وجود نداشتن (با تعاريف مختلف از دهه هاي اول انقلاب تا همين امروز)، وضعيت امروزمون ده برابر بدتر از اين مي بود.
    پيروز باشين

    پاسخحذف
  24. دوست عزیر، هر چیز باارزشی زمان می برد تا به نتیجه ای پایدار و پرثمر برسد. بسیاری از مردم ایران هنوز آمادگی فکری این تحول مورد نظر شما را ندارند. شما سعی کنید با صبر و حوصله همچنان آگاهی بیشتر را در میان مردم ترویج کنید و نه فقط از طریق اینترنت. دوست عزیر فراموش نکن که کاری که زود به نتیجه برسد و روند زمانی طبیعی خودش را کامل طی نکند، زود هم منحرف می شود.

    پاسخحذف
  25. آقای رحیمی عزیزِ، کامنت های زیر وبلاگتان را خواندم، شخصا فکر می‌کنم که وضعیت کشورما مخصوصا سیاست های کلی این نظام و در راس آن آقای خامنه‌ای، کشور را به نقطه‌ی بدون بازگشت کشانده‌است. اما راه گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب چیست؟ مافیای اقتصادی سپاه و انباشت سرمایه‌ی عظیمی را که صورت گرفته دست این نهاد را برای دخالت سیاسی امنیتی اقتصادی در درون کشور کاملا باز گذاشته است. خصلت این نهاد به ظاهر ایدءولوژیک، بر پایه ی قوانین بازار می​چرخد، یعنی کسب سود بیشتر، امکان این که این نهاد چرخشی از سوی حاکمیت فعلی به سوی حاکمیتی با تساهل و تسامح فرهنگی، مدافع حذف تدریجی روحانیون از حکومت همراه با ایدءولوژی‌ای که بتواند توده مردم را به خود جذب کند(شبیه اتفاقی که در آلمان ۱۹۳۳ افتاد، منظورم به قدرت رسیدن نوعی ناسیونالیسم افراطی با اندیشه‌های پوپولیستی است.) ممکن است به بازتولید مجدد دیکتاتوری و فاجعه‌ی عظیم‌تری منجر شود. در صورت عدم مداخله‌ی خارجی، توانایی اپوزیسیون برای رسیدن به اهداف خود (از اجرای بدون تنازل قانون اساسی گرفته تا سرنگونی حکومت فعلی) کم است. شخصا فکر می‌کنم همواره انتخاب میان بد و بدتر است و تصور انتخاب خوب (به معنی ایجاد وضعیت مطلوب آرمانی) کاملا پوچ و بیهوده است. اصلاح طلبان نماینده‌ی بد در موقعیت فعلی هستند. ایجاد دموکراسی ​پایدار در این کشور نیازمند نقد و رصد مداوم است. بهای آزادی، بیداری همیشگی است. ما باید اصلاح‌طلبلان را بد بدانیم اما گزینه ی واقعا موجود آنها هستند؛ ۲۵ خرداد یک رخداد بود که اصلاح طلبی و مفهوم اصلاح آنرا به وجود آورد. سقوط دیگر از اصلاح‌طلبی نمی‌گذرد، از جنگ می گذرد.

    پاسخحذف
  26. jcdenton عزیز، من هم دقیقا و عمیقا همان نگرانی شما را دارم، آنجا که فرموده اید «امکان این که این نهاد چرخشی از سوی حاکمیت فعلی به سوی حاکمیتی با تساهل و تسامح فرهنگی، مدافع حذف تدریجی روحانیون از حکومت همراه با ایدءولوژی‌ای که بتواند توده مردم را به خود جذب کند(شبیه اتفاقی که در آلمان ۱۹۳۳ افتاد، منظورم به قدرت رسیدن نوعی ناسیونالیسم افراطی با اندیشه‌های پوپولیستی است.) ممکن است به بازتولید مجدد دیکتاتوری و فاجعه‌ی عظیم‌تری منجر شود.» و در ضمن موافقم با شما که در حال حاضر گزینه ای بهتر از اصلاح طلبان موجود و در دسترس نیست. اما جائی که ممکن است من و شما هم عقیده نباشیم در این است که من گمان میبرم اصلاح طلبی به پایان خط خود رسیده است و گروه مسلط بر کشور موفق شده است تا جریان سیاسی را به جائی بکشاند که تنها دو شق وجود دارد، پیش رفتن در جهت دلخواه آنها، یا مبارزه مستقیم با آنها. طبق این ظن و تحلیل من (که شما احتمالا با آن مخالف هستید) اگرچه شکافهای درونی از قبیل مخالفتهای روحانیون و یا برخی لایه های اصول گرایان واقعی هستند و شاید هنوز هم آن گروهها تا حدی توان جلوگیری از این یکدست شدن جریان سیل آسای فاشیسم را داشته باشند، اما از یک سو فرصت آنها نیز بسیار تنگ است، و چه بسا به سر رسیده باشد، و از سوی دیگر آنها نیز درست مثل موسوی، اما با حدتی بیشتر، به دلیل وابستکی و دلبستگی های ایدئولوژیک (مذهبی) خود را در مقابل یک انتخاب بسیار مشکل، و در نتیجه تا حد زیادی معذور از مقابله مستقیم با این جریان میبینند. البته اینها دیدگاهی است که من از این سر دنیا دارم، طبعا اگر در ایران بودم و یا تماس نزدیکتری با حلقه های درونی حکومتی داشتم میتوانستم درک خودم را تعدیل و جزئیات آن را به واقعیت نزدیکتر کنم، اما همین کلیات هم متاسفانه به اندازه کافی ترسناک و نگران کننده هستند...

    پاسخحذف

اگر مطلب بیشتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما برای اطمینان از اسپم نبودن بررسی خواهد شد، اگر مطلب کمتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما مستقیم منتشر خواهد شد