بازنشر متن زیر با ذکر منبع و نام نویسنده بلامانع است.
احتمالا این را شنیده اید و عکس یا فیلمهایش را هم دیده اید که حزب الله لبنان و نیز تعدادی از گروههای فلسطینی رسما از سلام نظامی مشابه سلام رسمی حزب نازی آلمان، یا به قول معروف «سلام هیتلری» استفاده میکند. اگر نشنیده اید و ندیده اید، پائین همین صفحه را نگاه کنید.
اما سئوالی که در ذهن من مانده بود و جوابی برای آن نداشتم این بود که چرا حزب الله این فرم سلام را انتخاب کرده است، و معنی آن چه میتواند باشد؟ هر جا که سئوالم را پرسیده بودم جوابی قانع کننده از کسی نشنیده بودم، و اجازه بدهید همینجا هم اعتراف کنم که با همه آشنائی که با سپاه و حزب الله و تفکرات فاشیستی ،
|
|
اینها داشته ام باز هیچوقت این امکان را جدی نگرفته بودم که این سلام در واقع نه «مشابه» سلام هیتلری، بلکه خود آن باشد . . .
امیدوارم به زودی فرصتی دست بدهد تا متنی با جزئیات بیشتر در مورد ارتباط مستقیمی که بین جریاناتی که فعلا در ایران در راس قدرت قرار دارند با تفکر فاشیستی (فاشیسم، نه به عنوان فحش، بلکه به عنوای یک تئوری و دیدگاه اجتماعی/سیاسی!) بنویسم، اما فعلا اجازه بدهید تا حرفم را به همین یک مسئله منحصر کنم که «سلام هیتلری» حزب الله و حماس در واقع نه با تعبیر و تفسیر، بلکه با یک خط واقعی، روشن و صریح به هیتلر و حزب نازی مرتبط میشود، به صورتی که شرحش در زیر میآید.
حزب الله لبنان همانطور که میدانید در اوایل دههٔ 1980 تحت نفوذ و هدایت مستقیم حزب الله ایران (سپاه) و با به هم پیوستن یکی دو گروه محلی در لبنان، تشکیل شد. یکی از گروههای اصلی این اتحاد گروهی به نام «جهاد اسلامی» بود، تا جائی که تا مدتها «حزب الله » و «جهاد اسلامی» یکی شناخته میشدند. اما یکی از ریشه های ایدئولوژیک حرکتی که به نام سازمان جهاد اسلامی شناخته میشد و «شعبه» های مختلفی با میزان ارگانیزاسیون متفاوت در چند کشور داشت، از قبیل
جهاد اسلامی مصر،
جهاد اسلامی فلسطین،
جهاد اسلامی ترکیه،
جهاد اسلامی یمن، و
سازمان جهاد اسلامی لبنان، تشکیلاتی بود به نام «
اخوان المسلمین».
به عبارت دیگر، یکی از مشخصه های این گروهها که تحت نام «جهاد اسلامی» به یکدیگر مرتبط بودند ریشه داشتن آنها بود در سازمان مادری که به نام «اخوان المسلمین» یا «برادری اسلامی» شناخته میشد. اگرچه اخوان المسلمین از لحاظ عقیدتی سنی مذهب محسوب میشد، اما به نحو جالبی با گروههای رادیکال شیعه به همفکری رسیده بودند، کما اینکه «حماس» که یک جنبش سنی و از «فرزندان» مستقیم اخوان المسلمین میباشد سالهاست که با حزب الله لبنان و یا جمهوری اسلامی ایران روابطی بسیار تنگ و غیر قابل تفکیک برقرار کرده است. یا مثلا سازمان جهاد اسلامی فلسطین که یک گروه سنی مذهب میباشد و باز از سازمانهای زیر مجموعه اخوان المسلمین است، روابط بسیار نزدیکی با عناصر مختلف جمهوری اسلامی از جمله گروه مصباح داشته است، (مثلا
اینجا را ببینید، یا
اینجا را). باز در همین راستا میتوان از روابط بسیار نزدیک بین نواب صفوی (روحانی بنیانگذار گروه تروریستی «فدائیان اسلام» که هم خمینی و هم خامنه ای از وی با احترام و تقدیس فراوان سخن گفته اند)، و اخوان المسلمین نام برد، تا جائی که در سال 1954
سید قطب، یکی از بزرگترین متفکران اخوان المسلمین،
شخصا از نواب صفوی دعوت کرد تا برای شرکت در «کنفرانس آزادی قدس» به اردن برود، که در همان سفر هم وی سخنرانی مشهور خود را کرد که طی آن
خواستار کنار گذاشتن اختلافات شیعه و سنی در جهت اتحاد بر علیه قوم یهود گردید و فریاد کرد «
هر كسى كه مىخواهد یك شیعه جعفرى راستین باشد، باید در كنار حركت اخوانالمسلمین قرار گیرد».
در هر حال حکایات فراوانند و همینطور جزئیات، که گرچه مهم هستند اما جایشان اینجا نیست و همانطور که عرض شد امیدوارم به زودی متنی متناسب در آن زمینه بنویسم. اما نکته ساده ای که میخواستم اینجا روشن بشود همین بود، که امیدوارم واضح شده باشد، یعنی رسیدن سر نخ این گروهها به یک نقطه واحد، یا لااقل شراکت ریشه ای آنها در این نحلهٔ واحد، که عبارت باشد از تئوری های سیاسی و اجتماعی اخوان المسلمین.
حالا اجازه بدهید برسیم به سئوال اصلی و این که اهمیت این «تئوری های سیاسی و اجتماعی اخوان المسلمین» برای موضوع این متن، یعنی استفاده حزب الله و حماس از «سلام هیتلری» چه میتواند باشد. برای پاسخ به این سئوال مرور مختصری بر یکی از حکایتهای کمتر بازگو شده جهان اسلام معاصر لازم میشود، که عبارت باشد از داستان روحانی عربی به نام «
امین الحسینی».
داستان امین الحسینی داستان جالب و مهمی است که احتمالا در آینده بیشتر به آن خواهم پرداخت، اما برای بحث فعلی ما کافی است که بدانیم امین الحسینی بین سالهای 1921 تا 1948، یعنی از چند سال بعد از جنگ جهانی اول [1914-1918] تا چند سال بعد از جنگ
جهانی دوم [1939-1945]، «مفتی اعظم» مسلمانان در شهر اورشلیم بود، که نه تنها از لحاظ فکری گرایشات عمیق فاشیستی و ضد یهودی داشت، بلکه نهایتا در سال 1941 (در میان جنگ جهانی دوم) به آلمان رفت، با هیتلر دیدار کرد و مبدل به یکی از سران حزب نازی شد، و با گرد آوری سربازان مسلمان، بخصوص از میان اعراب و مسلمانهای سرزمینهای عثمانی مثل بوزنی، گردان های مهمی از مسلمانان فاشیست آنهم به عنوان گردانهای برگزیده متعلق به سازمان مخوف «اس اس» (SS) تشکیل داد. تصویر متشکل از یک شمشیر و یک آرم صلیب شکسته که در کنار صفحه میبینید در واقع پرچم لشکریان امین الحسینی است که برای اولین بار نماد های اسلام و فاشیسم را یکجا گردآورده است. همچنین، اگر به عکسهای دوم و سوم در پائین همین صفحه نگاه کنید تصاویری از «حاج امین الحسینی» خواهید دید که در حال دیدن سان از سربازان گردان معروف به «حنضر» [
Hanzar یا Handschar]، و اجرا و دریافت «سلام هیتلری» در مقابل آنان است.
همانطور که عرض کردم، حکایت حاج امین الحسینی داستان جالب و مهمی است (از جمله داستان اقامت او در ایران و تلاش برای فرستادن نفت ایران به هیتلر و نقش مهمی که در حمله متفقین به ایران و سرنگون کردن رضا شاه بازی کرد) که متاسفانه اینجا جای گستردن بیش از اینش نیست، اما تا بازگردیم به موضوع اصلی متن، این نکته را میخواستم اشاره کنم که روابط مستقیم و غیر مستقیم زیادی امین الحسینی را به گروههای مورد نظر ما در جمهوری اسلامی، لبنان و فلسطین مرتبط کرده است. به عنوان مثال، شاید ندانید که بنیانگذار سازمان «فتح»، و رهبر «سازمان آزادیبخش فلسطین» که عموما به نام «
یاسر عرفات» و یا با کنیهٔ «ابو عمار» شناخته میشود، نام اصلیش عبارت است از «محمد عبد الرحمن عبد الرؤوف عرفات القدوة الحسيني»، و این «الحسینی» که در آخر نام وی هست با آن «الحسینی» خودمان یکی است، و یاسر عرفات و امین الحسینی نه تنها از یک عشیره، بلکه در واقع اقوام نزدیک هستند. این نیز موضوع شناخته شده ای است که رهبری عرفات بر سازمان آزادیبخش فلسطین
به اشارهٔ امین الحسینی انجام گردید.
علاوه بر این، فردی به نام «
فیصل الحسینی»، که پسر دائی عرفات و نوهٔ مفتی اعظم (امین الحسینی) میباشد، نه تنها یکی از سران سازمان آزادیبخش و بعد ها ارتش آزادیبخش فلسطین، بلکه یکی از رهبران سیاسی و نظامی فلسطین و از کاندیداهای اصلی برای رهبری محسوب میشد. اما از روابط خونی گذشته، خود یاسر عرفات یکی
از شاگردان و پیروان فکری امین الحسینی محسوب میگردد، و بارها حسینی را «قهرمان بزرگ اسلام» و یا القاب دیگر خوانده و
بسیار از او تمجید کرده است [این متن آخر سرشار از اطلاعات تاریخی است، خواندن آن را به دوستانی که انگلیسی میدانند توصیه میکنم]. عرفات سالها در مصر با «اخوان المسلمین» همکاری نزدیک داشت، و دو تن از یاران بسیار نزدیک و قدرتمندش در جرگه های امنیتی و نظامی فلسطین، یعنی «أبو إياد» (
صلاح خلف) و ابو جهاد (
خليل إبراهيم الوزير) از اعضای اخوان بودند. واقعیت این است که با کمی تحقیق میتوان روابط تور مانندی را مشاهده کرد که افراد و نامهای بسیار مهمی در سیاست معاصر دنیای اسلام را به طور مستقیم و غیر مستقیم به دو نقطه اساسی این بحث، یعنی امین الحسینی و اخوان المسلمین گره میزند، و در میان این نامها علاوه بر کسانی مثل عرفات و نواب صفوی به سرعت و به کرات به افرادی چون خالد مشعل، حسن نصر الله، مصباح یزدی، و دیگر نمایندگان اسلام رادیکال برمیخوریم.
اما از روابط افراد با تفکر و روابط امین الحسینی با فاشیسم هم که بگذریم، یکی از معبر های اصلی ایدئولوژیکی که به گستردن و نفوذ ریشه ای دیدگاههای ضد یهودی الحسینی و روابط فکری و عملی وی با نازی های آلمان کمک مهمی کرده است همان تشکیلات اخوان المسلمین است، که عرض شد نقش یک تشکیلات «مادر» را بخصوص در اواسط و نیمه دوم قرن بیستم برای بسیاری از تشکیلات اسلامی تند رو چه شیعه و چه سنی ایفا کرده است (در مورد نفوذ این تشکیلات در افکار نواب صفوی و پشتیبانی خمینی از وی صحبت شد، و در مورد تاثیر و نفوذ افکار
سید قطب بر خامنه ای نیز میتوانید
این متن را بخوانید. اخوان مسلمین همچنین با وقوع انقلاب
پشتیبانی راسخ خود را از خمینی و افکار وی اعلام کردند، و اگرچه بعدها بنا به بعضی مسائل رابطه ایشان پیچیده تر شد، اما بخصوص با ورود خامنه ای به صحنه این روابط
باز قدرت گرفتند). واقعیت تاریخی این است که اخوان المسلمین در دهه های 30 و 40، یعنی در سالهای جنگ جهانی دوم، به ایجاد روابط مخفی و آشکار با هیتلر و حزب نازی پرداخت، تا جائه که در کشورهای خاور میانه و مصر
به تبلیغات مستقیم برای هیتلر و تفکرات حزب نازی پرداختند. امین الحسینی از آغاز روابط نزدیکی با
متفکر و بنیانگذار مهم اخوان المسلمین یعنی حسن البناء داشت و به همین دلیل برخی وی را از پدران فکری اخوان المسلمین شناخته اند. در اواسط 1940 امین الحسینی مستقیما نقش
رهبری شعبه اخوان المسلمین در فلسطین را بر عهده گرفت.
میدانم که متن بیش از آنچه که در نظر داشتم به جزئیات پرداخته است، و عذر میخواهم از آن جهت. اما اجازه بدهید لااقل بیش از این ادامه ندهم، چرا که به گمانم به اندازه کافی آن حلقه های زنجیری که لازم بوده را روشن کرده ام که به اصل مطلب برگردیم و ببینیم که چطور و چگونه است که در واقع سلام هیتلری حماس و حزب الله نه تنها اتفاقی و عجیب نیست، بلکه برعکس گوشه ای از یک ارتباط واقعی و شرم آور را نشان میدهد بین تفکری که به سان ویروسی مخرب و هوشمند دیروز در قالب حزب نازی و پرداختن به فرهنگ و اصالت «مردم» و پاکسازی نژادی رخ نموده بود، و امروز محمل مناسب خود را در تفکر تند رو دینی و تحت عنوان پرداختن به فرهنگ و اصالت اسلامی و الهی و پاکسازی فرهنگی و اجتماعی متجلی کرده است.
حاج امین الحسینی به دیدار هیتلر میرود:
حاج امین الحسینی از گردانهای مسلمان اس اس (حنضر - handschar) سان میبینید:
فیلمی از حاج امین الحسینی و سربازانش:
آرم مسلمانان نازی (اس اس)، متعلق به سربازان ارتش حنضر:
اعضای سازمان «حماس» در فلسطین در حال اجرای «سلام هیتلری»:
سربازان حزب الله لبنان در حال اجرای سلام نظامی «هیتلری»:
«سمیر قنطار» سلام نازی را اجرا میکند: