عمیقا متاسفم که چنین تیتر سیاه و مصیبت آمیزی را مجبور به انتخاب شده ام، اما گاهی راهی به جز بیان واقعیت در تلخ ترین شکل آن در مقابل انسان نمیماند. واقعیت این است که تجارب یکساله اخیر هم به جمهوری اسلامی و هم به خود ما نشان داده اند که اگر جمهوری اسلامی تصمیم به قتل موسوی و کروبی نگیرد دلیلش هیچ ربطی به هراس وی از عکس العمل مستقیم مردم ندارد، بلکه تنها در راستای تحلیل و استراتژی های دراز مدت خود است که چنان تصمیمی گرفته است.
نمیدانم جای آن هست که بخواهیم مردم را سرزنش کنیم یا خیر. منظورم مردمی است که شعار میدادند اگر موسوی دستگیر بشود ایران را قیامت خواهند کرد. غیر واقعی و بیهوده بودن این شعار و امثال آن اکنون واضح شده است، اما جدا نمیدانم جای سرزنشی هست یا خیر؟
واقعیت این است که «مردم» به طور کلی، و مردم ایران به طور اخص، در همیشهٔ تاریخ به غیر قابل اعتماد بودن و غیر قابل پیش بینی بودن مشهور بوده اند، و خوب، حکایت تلخ تنها ماندن موسوی و کروبی هم چیزی بیشتر از همان را منعکس نمیکند. اما حتی اگر سرزنش عکس العملی منطقی هم به نظر برسد، نکته مهم اینجاست که سرزنش به حال هیچکس فایده ای نخواهد داشت، و من هم بی شک این متن را به قصد سرزنش نیست که مینویسم.
اما نوشتن متنی از این دست و دعوت به فکر کردن بیشتر به این مسئله که چرا و چگونه است که موسوی و کروبی هم همچون دهها و صدها نمونه تاریخی و معاصر پس از در خطر قرار دادن جان و مال خود برای حقوق ما مردم اینگونه توسط ما مردم تنها رها شده اند تا خودشان از خودشان در مقابل آدمخورها دفاع کنند، شاید فایده هائی فرای تولید احساس گناه داشته باشد. به هر حال خود آگاهی نه ساده به دست میآید و نه بی درد و رنج. ایجاد و رشد خود آگاهی جمعی تنها راه ما به سوی آزادی و از طریق تغییر بافت سنتی و ناخودآگاه جامعه مان است، و نگاه کردن در آینه ها و دیدن زشتی ها و ضعف هایمان بخشهائی مهم و غیر قابل اجتناب در مسیر خودآگاهی هستند.
از شما دعوت میکنم تلخ بودن تیتر و محتوای امروز من را هم به همین چشم ببینید، و به جای ناراحت شدن از من که حرفهای بدی زده ام، به این فکر کنید که آینده ما و کشورمان در گرو این است که آیا قدرت این را خواهیم داشت که واقعیت را آنچنان که هست ببینیم، یا باز سعی خواهیم کرد با فرافکنی های مختلف و دستاویختن به خیال و رویاپردازی واقعیت تلخ روزمره را از روبروی چشمانمان محو کنیم. انتخاب اول تنها راهی است که میتواند ما را به سوی آزادی و احیای شرف انسانی در جامعه مان ببرد، و انتخاب دوم ما را بیشتر و بیشتر در همین مسیر زوالی که سی سال گذشته طی کرده ایم به سوی دره فنا پیش خواهد برد.
نمیدانم جای آن هست که بخواهیم مردم را سرزنش کنیم یا خیر. منظورم مردمی است که شعار میدادند اگر موسوی دستگیر بشود ایران را قیامت خواهند کرد. غیر واقعی و بیهوده بودن این شعار و امثال آن اکنون واضح شده است، اما جدا نمیدانم جای سرزنشی هست یا خیر؟
واقعیت این است که «مردم» به طور کلی، و مردم ایران به طور اخص، در همیشهٔ تاریخ به غیر قابل اعتماد بودن و غیر قابل پیش بینی بودن مشهور بوده اند، و خوب، حکایت تلخ تنها ماندن موسوی و کروبی هم چیزی بیشتر از همان را منعکس نمیکند. اما حتی اگر سرزنش عکس العملی منطقی هم به نظر برسد، نکته مهم اینجاست که سرزنش به حال هیچکس فایده ای نخواهد داشت، و من هم بی شک این متن را به قصد سرزنش نیست که مینویسم.
اما نوشتن متنی از این دست و دعوت به فکر کردن بیشتر به این مسئله که چرا و چگونه است که موسوی و کروبی هم همچون دهها و صدها نمونه تاریخی و معاصر پس از در خطر قرار دادن جان و مال خود برای حقوق ما مردم اینگونه توسط ما مردم تنها رها شده اند تا خودشان از خودشان در مقابل آدمخورها دفاع کنند، شاید فایده هائی فرای تولید احساس گناه داشته باشد. به هر حال خود آگاهی نه ساده به دست میآید و نه بی درد و رنج. ایجاد و رشد خود آگاهی جمعی تنها راه ما به سوی آزادی و از طریق تغییر بافت سنتی و ناخودآگاه جامعه مان است، و نگاه کردن در آینه ها و دیدن زشتی ها و ضعف هایمان بخشهائی مهم و غیر قابل اجتناب در مسیر خودآگاهی هستند.
از شما دعوت میکنم تلخ بودن تیتر و محتوای امروز من را هم به همین چشم ببینید، و به جای ناراحت شدن از من که حرفهای بدی زده ام، به این فکر کنید که آینده ما و کشورمان در گرو این است که آیا قدرت این را خواهیم داشت که واقعیت را آنچنان که هست ببینیم، یا باز سعی خواهیم کرد با فرافکنی های مختلف و دستاویختن به خیال و رویاپردازی واقعیت تلخ روزمره را از روبروی چشمانمان محو کنیم. انتخاب اول تنها راهی است که میتواند ما را به سوی آزادی و احیای شرف انسانی در جامعه مان ببرد، و انتخاب دوم ما را بیشتر و بیشتر در همین مسیر زوالی که سی سال گذشته طی کرده ایم به سوی دره فنا پیش خواهد برد.
موسوی اعدام بشه ایران قیامت میشه
پاسخحذف.
یا حسین میر حسین
.
با نیرویی که رژیم بسیج کرده بود مقاومت مردم به نظر من بسیار هم خوب بود. کسترش تظاهرات به شهرهای دیگر خود نشان از فروکش نکردن اعتراضات دارد.
پاسخحذففراموش نکنید که رژیم نمی تواند تا ابد برای هر تظاهراتی این همه نیرو بسیج کند. یک حساب سر انگشتی نشان خواهد داد که اقتصاد ایران توان پرداخت چنین هزینه ای را در دراز مدت ندارد.
تازه باید فاکتورهای دیگر را هم به این محاسبان افزود.
به گمان من این رژیم حتی اگر موسوی و کروبی و حتی چندتای دیگر را هم اعدام کند آب از جوی رفته را دیگر نخواهد توانست به جوی بازگرداند.
با سلام خدمت دوست گرامی جناب خسن آقا. من هم البته کاملا با حرفهای شما موافقم و به هیچ وجه فکر نمیکنم اعتراضات فروکش کرده اند، حتی در همین متن هم وقتی از دلیل عدم قتل موسوی و کروبی نوشته ام نهایتا دلیل رژیم هراسش از عکس العمل مردم است (که خواه ناخواه و بدون تردید وجود خواهد داشت)، اما فقط صحبتم آن بود که آن عکس العمل سریع و قاطعی که در شعارها دولت به آن تهدید میشد را باید متوجه باشیم که وجود خارجی ندارند و نخواهند داشت، و حتی اگر استفاده از آن به عنوان رجز خوانی یا تهدید کار بدی هم نباشد، اما «باور داشتن» به آنها میتواند ضرر داشته باشد. یعنی حتی اگر هم میخواهیم از آنها به عنوان شعار استفاده کنیم، باید در ذهن داشته باشیم که آنها را جدی نگیریم. و به نظرم اصل حرفم هم همین باشد که به هر حال مردم همین هستند، و نبایستی روی موج احساسات مردم حساب کرد، و این البته انتقاد از مردم هم نیست، بلکه انتقاد از کسانی است که به این موج احساسات باور دارند و میاندیشند میتوان با سوار شدن بر آن به جائی رسید -که من معتقدم نمیتوان، بخصوص به دموکراسی!
پاسخحذفباز هم ممنون از فیدبک شما.
ما ملت هنوز زیاد با خود تعارف داریم. دیروز داشتم دو ساعت با یکی از دوستان گپ میزدم. من میگفتم مهمترین عاملی که دوباره تظاهراتی چند میلیونی بوجود نمیآید، ترس است. ترسی که رژیم در دل ما انداخته است. شدیدا منکر میشد و بحث میکرد. ظاهرا نمیخواست به خودش بپذیراند که ترسو است. در عین حال در مدتی که در ایران بود اصلا در هیچ تظاهراتی شرکت نکرد! ترس هم رفتاری انسانی و گاهی به حق است. موضوع این است که اگر اشکالات خود را بپذیریم، به فکر درمان آن و ارایه پیشنهادات عملی برای زدودن آنها در خود و مردم میکنیم. ولی کسانی که نمیخواهند اشکال خود را بپذیرد، چه میتوان کرد! بله دوستان من میترسم. راه کار پیشنهاد دهید، ترغیب کنید، تبلیغات کنید که در همین وضعیت من هم به خیابان بیایم.
پاسخحذف