۱۳۸۸ فروردین ۳۰, یکشنبه

دموکراسی: میخواهیم، ولی نمیدانیم یعنی چه !


این بحث که آیا جمهوری اسلامی یک دموکراسی است یا خیر بحث پر طرفداری بوده است و هست . عده ای اصرار میکنند که جمهوری اسلامی یک دموکراسی دینی است و عده ای انکار که در جمهوری اسلامی آزادی نیست پس این را دموکراسی نمیشود گفت. دعواها زیادند و فریادها بلند، اما این وسط سئوال ساده ای که انگار به ذهنها خطور نمیکند اینست که اصلا دموکراسی یعنی چه؟

نه اینکه کمترین علاقه ای به بحث ودست به یقه شدن روشنفکرانه و استمناء ذهنی در باب دموکراسی داشته باشم، ولی درد اینجاست که وقتی معنی چیزی را نمیدانیم، چطور میتوانیم حتی مجسم کنیم که در جهت رسیدن به آن قدم برداریم؟ اصلا از کجا معلوممان است که آیا واقعا «دموکراسی» میخواهیم یا چیز دیگری ؟!

یکی دو روز پیش بحثی در بالاترین درگرفته بود که خاطره ای مربوط به این مسئله را به یادم آورد. دوسه ماه پیش بر خوردم به یکی از بچه های دانشجوی جوان و با استعداد که تازه از ایران آمده بود. سر حرف شد و داستان طبیعتا به سیاست رسید و جمهوری اسلامی و دموکراسی . . . دوستمون یک حرفی زد که از شنیدنش من راستش هاج و واج موندم. نه فقط چون انتظار اینطور استدلالی رو نداشتم، بلکه چون مشخص بود که این خیلی هم استدلال رایجی هست بین جوانان کمابیش تحصیل کرده و «شهری» هم سن و سال و هم طبقه این دوستمون.

خلاصه کنم که صحبت به پیشرفت و دموکراسی که رسید، این دوستمون با یک آه حسرت زده ای گفت آخه آدم کجای دلش بذاره که ایران سه هزار سال پیش دموکراسی رو به بقیه دنیا صادر میکرد، اونوخت حالا باید اسیر این آخوندا باشیم ؟ من که این را شنیدم یکدفعه گوشهام تیز شدند و ذوق کردم که ای دل غافل، ظاهرا کشفیات جدیدی در تاریخ ایران شده توی این سالیانی که ما نبودیم، اول کلی خجالت کشیدم که من خبر نداشتم از این کشفهای تاریخی، و بعد ازش پرسیدم خوب حالا کی متوجه شدند سه هزار سال پیش توی ایران دموکراسی بوده ؟ دوست جوان نگاه عاقل اندر سفیه عمیقی بهم انداخت و گفت خوب کورش کبیر رو میگم دیگه، داریوش رو میگم دیگه، شما ببین توی دو سه هزار سال پیش مملکت ما چه حال و روز پیشرفته و دموکراتیکی داشت، اونوقت حالا کجا هستیم!

این قضیه خدمت شما باشد، تا برسیم به همین یکی دو روز پیش و لینکی که در بالاترین بود، تحت عنوان «۴۰۰۰ سال تاریخ دمکراسی در یک فایل فلش ۹۰ ثانیه ایی». همانطور که از تیترش مشخص است، لینک به یک ویدئوی فلش است که نقشه تولد و گسترش سیستمهای دموکراتیک در دنیا از مدل یونانی تا امریکائیش را به شکل انیمیشن نشان میدهد. اما از خود لینک خیلی جالبتر، طبق معمول، بعضی از نظراتی بود که کاربران زیر لینک اظهار کرده بودند. بخصوص یکیشان که من را مستقیم برگرداند به همان مکالمه ای که خدمتتان عرض میکردم .

جریان به این ترتیب بود که دوستی پس از مشاهده ویدئوی مزبور نوشته بود «خنده داره که پاکستان جزو کشورهای دموکرات حساب شده!!!». و اما دوست دیگری در پاسخ به نظر دوست اولی فرموده بود که «خنده دار تر اینه که 2000 سال پیش از مسیح رومی ها دموکرات بودند!!! باز هم خنده دار که عالم و آدم میدونن که کورش با قوم یهود و تمدن پارس چی کار کرد و این برای سازنده این فلش مطرح نبوده!!» . حالا بگذریم از این که نقشه بیچاره نه پاکستان را جزو کشورهای دارای دموکراسی حساب کرده بود و نه رومی ها را دوهزار سال پیش از مسیح‌ صاحب دموکراسی (اگر باور نمیکنید خودتان بروید ببینید، اینجاست)، ولی نکته مهمتر برای من این قسمت مربوط به جناب کورش بود.

یعنی این قسمت حرف دوستمون برام جالب هست که میگه عالم و آدم خبر دارند که کورش کبیر نمونه و اساس دموکراسی بوده، ولی سازنده این فلش یا اینقدر بی سواد بوده که خبر نداشته، یا اگر هم میدانسته کلا خودش را به نادانی زده و طوری تاریخ دموکراسی رو نوشته که انگار نه انگار کورش اینطور دموکراسی مهمی در ایران راه انداخته بوده.

طبیعتا عکس العمل من این بود که به طور اتوماتیک شروع کردم به تایپ کردن یک جواب برای این دوستمون. اما متاسفانه تازه بعد از نوشتن متوجه شدم که انرژی پیزری ما تموم شده که هیچ، درجه اش هم اصلا منفی شده، شده منهای چهل (خیلی هم ممنون بالاترین جان). هم برای اینکه کامنتم رو دستم باد نکرده باشه، و هم چون به هر حال مربوط هست اجازه بدهید اینجا نقلش کنم. نوشته بودم:

دوست من، کاری که کورش کرد، هرچه هم خوب و مفید و مردم دوستانه بوده باشد، باز در زمره مفهوم دموکراسی قرار نمیگیرد، چون به هر حال کورش یک نفر بود و پادشاه بود و مرکز قدرت محسوب میشد. توجه شما را به این جلب میکنم که دموکراسی به مفهوم حکومت "مردم" بر مردم است، نه حکومت یک نفر. منظور من دفاع از یک سیستم بر علیه سیستم دیگری نیست، اما به هر حال از لحاظ تکنیکی حکومت پادشاهی به عنوان «دیکتاتوری» طبقه بندی میشود از آنجهت که یک «دیکتاتور» (یعنی کسی که به دیگران "دیکته" میکند که چکار کنند) قدرت را در دست دارد که "انتخاب" نشده است بلکه به دلیل خاصی (یا قدرت فردی، یا قدرت خانوادگی، یا ثروت، یا مذهب، یا سنت، و غیره) مسند قدرت را به دست آورده است . حقیقت آنست که از لحاظ "تکنیکی" ایران حتی در حال حاضر هم یک حکومت دموکراتیک حقیقی محسوب نمیشود چون قدرت نهائی در دست مردم نیست، بلکه در دست فردی است که در مرکز سیستم قرار دارد و قدرت خودش را نه از آراء مردم، بلکه به واسطه باورهای دینی کسب میکند.

اما به هر حال با جواب یا بی جواب، نکته مهمی که توی ذهن من مونده همین موضوعیه که تیتر این مطلب کردم، یعنی اینکه خیلی از ماها اگرچه بار ها و بارها و با تاکید و اصرار و هیجان و حتی تعصب دم میزنیم از «دموکراسی» و میگیم ایران باید «دموکراتیک» بشه و یا مثلا باید به خاتمی رای بدیم که ایران دموکراسی بشه و از این حرفا، واقعیت اینه که خودمون نمیدونیم چی داریم میگیم، تا جائی که مثلا میشینیم فکر میکنیم و آرزو میکنیم که چی میشد اگر یک پادشاه درجه یکی مثل کورش یا داریوش پیدا میشد دوباره و نجاتمون میداد از این وضعیت دیکتاتوری و یک پادشاهی دموکراتیکی راه میانداخت و مملکتمون هم مثل اون قدیمها گل و بلبلی میشد و مهد دموکراسی توی دنیا...

بارها و بارها به این نتیجهٔ زننده رسیده ام که مفاهیمی مثل «جو» و بخصوص «جو گیر شدن» بیخود ورد زبان کوچک و بزرگ ایرانی نشده، بلکه دلیلش اینه که حقیقتا تفکر از طریق «جو» یکی از متد های اساسی در شکل گیری شخصیت اجتماعی ایرانی است. چه آن سوز و گدازی که در قفای «آزادی» در دوران انقلاب اسلامی راه افتاد و سیل شد و شاه را برد، و چه این آه و ناله ای که در آرزوی «دموکراسی» داریم سر میدهیم و خیلی ها امیدوارند تبدیل بشود به فریاد‌ی و طوفانی و جمهوری اسلامی را ببرد، شاید هیچ لغتی نتواند بهتر و دقیق تر از لغت «جو گرفتگی» کل محتوا و ترکیب و جهت این آرزوها و سوزها و فریادهای ما را توضیح بدهد. باشیم تا صبح دولتمان بدمد.
Balatarin

۱ نظر:

  1. ارزش نداشت جوابت را بدم ولی چون روی حرفت مستقیم با من بود همین را بگم که با استدلالت میشه نتیجه گرفت که جمهوری اسلامی دموکرات هست و شما هم راضی هستی. برو خوش باش با دلیلهای آبکیت. به من هم نمی خواد درس دموکراسی شناسی و سیستمهای سیاسی و حکومتداری بدی که خیلی سال هست کتابهای دانشگاهیش خونده شده و داره تو گنجه خاک می خوره چون دیگه نیازی بهشون ندارم. بنده سر حرفم هستم و اون دموکراسی که تو می گه دموکراسی نیست اون انتخابات آزاده نه حکومت مردم بر مردم.دولت دموکرات دولتی هست که مردم با جون و دل بپذیرند و اگر نظری خلاف نظر دولت و حکومت و یا شاه داند آزادانه بیان کنند. از نظر علمی کورش پادشاه بود و سیستم امپراطوری بر سرزمین پارس حکمفرما بود ولی نفس حکومت و روش پادشاهی او دموکراسی کامل و آزادی در همه زمینه ها بود. کینه های دینی مذهبیت را در قالب چیز شعر نویسی تحویل من نده. اونوقت بهت بر می خوره که می گم بی سوادین.

    پاسخحذف

اگر مطلب بیشتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما برای اطمینان از اسپم نبودن بررسی خواهد شد، اگر مطلب کمتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما مستقیم منتشر خواهد شد