نظام جمهوری اسلامی در ایران در طی سی و یکی دو سالی که از عمرش میگذرد تغییرات زیادی کرده است، اما یک روند و رویه کمابیش ثابت را میتوان در تمام این مسیر دید، و آن عادت و تکیه عجیب این نظام به «آدم خواری» است.
این کلمه «آدمخواری» را برای جلب توجه و یا به عنوان یک صنعت ادبی به کار نمیبرم، بلکه حقیقتا جمهوری اسلامی در تمام این سالها بنای وجودیش را بر قتل و خونریزی افراد، و بعد بلعیدن و متابولیزه کردن شخصیت فردی و اجتماعی آنها قرار داده است. یعنی نه تنها «دشمنان» خودش را به قتل رسانده است، بلکه علاوه بر نابود کردن آنها از «جسد» و باقیمانده معنوی و اجتماعی قربانیان خودش برای تثبیت جایگاه قدرت خودش به روشهای مختلف استفاده کرده است.
شرح و توضیح این حرفی که زدم طولانی میشود و از حوصله یک وبلاگ خارج، و اجازه بدهید فقط سریع اشاره کنم که این را میتوان در روند و پروسه زیر خلاصه کرد:
این کلمه «آدمخواری» را برای جلب توجه و یا به عنوان یک صنعت ادبی به کار نمیبرم، بلکه حقیقتا جمهوری اسلامی در تمام این سالها بنای وجودیش را بر قتل و خونریزی افراد، و بعد بلعیدن و متابولیزه کردن شخصیت فردی و اجتماعی آنها قرار داده است. یعنی نه تنها «دشمنان» خودش را به قتل رسانده است، بلکه علاوه بر نابود کردن آنها از «جسد» و باقیمانده معنوی و اجتماعی قربانیان خودش برای تثبیت جایگاه قدرت خودش به روشهای مختلف استفاده کرده است.
شرح و توضیح این حرفی که زدم طولانی میشود و از حوصله یک وبلاگ خارج، و اجازه بدهید فقط سریع اشاره کنم که این را میتوان در روند و پروسه زیر خلاصه کرد:
- . . . پیداکردن و اعلام وجود یک «دشمن»
- حمله به آن دشمن (ذهنی/انتزاعی/توهمی یا واقعی)
- نابود کردن (رویائی/تخیلی یا عملی/واقعی) آن دشمن
- استفاده از جسد و باقیمانده (انتزاعی/اجتماعی) آن دشمن برای تداوم بقای خود
- پیدا کردن و اعلام وجود یک دشمن جدید . . .
یک نمونه بسیار جالبش را همین الان داریم در مقابل خودمان میبینیم، و آن اینکه تنها چند ماهی پس از اینکه رژیم موفق شد جنبش مردمی را با سرکوب و فشار و قتل و تهدید به سکوتی نسبی وادار کند، با خالی شدن میدان از معترضان جنبش سبز رژیم به همین سرعت شروع به روند پیدا کردن دشمن درون خودش کرده است و یک جنگ و شکاف تمام عیار در عرض همین چند ماهه سر باز کرده است. نگاهی هرچند سطحی به وبسایتهائی که تا دیروز همه در کنار هم در مقابل خیزش آزادی خواهی مردمی ایستاده بودند (برای نمونه این سایت را ببینید) نشان از بروز سریع و گسترده شکافهای عمیق و پر خشونتی دارد. سخنان شگفت انگیز و سراسر خشونت و توهین سعید حدادیان، معروف به مداح بیت خامنه ای، تنها مشتی است از خرواری که به همین سرعت دارد بر سر احمدی نژاد و دولت کودتا آوار میشود، جبهه گیری های اسدالله بادامچیان، نماینده فراکسیون اصولگرایان مجلس، نمونه ای دیگر، و اعتراضات روحانیونی مثل علم الهدی و یا تهدیدات مصباح یزدی، ابعاد دیگر این جنگ داخلی را نمایان میکنند.
این جنگی است واقعی، و چه بسا نهائی. جنگی که به راحتی میتواند آخرین شیرازه های قدرت و مشروعیت اجتماعی رژیم را هم از هم بپاشاند، و بنا بر این ما بایستی با تمام وجود به استقبال آن برویم، اگرچه شعله های سرکش آن هیچ نیازی به کمک ما ندارد.
تحلیل عالی!
پاسخحذفدر مراسم سوگندخوانی رییسان جمهوری جدید آمریکا، همه رییسان جمهوری زنده حضور دارند و علیرغم مخالفت احتمالی با هم و حتا دعواها میخندند و برای رییس جمهور جدید آرزوی موفقیت میکنند. به جز این مورد که شاید ظاهری هم باشد، موضوع این است که در هر حال حضور دارند نه کشته شدهاند، نه آواره، نه مورد غضب. حالا ایران را ببینید:
آخرین شاه: آواره و مرگ
آخرین نخست وزیر شاه: اعدام
اولین نخست وزیر حکومت اسلامی (بازرگان): مخالف و مغضوب
اولین رییس جمهور حکومت اسلامی (بنی صدر): مخالف، آواره، مورد تهدید به مرگ
دومین رییس جمهور (رجایی): مرگ در اثر بمب گذاری
نحست وزیرش (باهنر): مرگ در اثر بمب گذاری
رییس جمهور و رییس مجلس (رفسنجانی): مغضوب
رییس مجلس (کروبی): مخالف و زندانی
آخرین نخست وزیر (موسوی): مخالف و زندانی
رییس جمهور (خاتمی): مترود و تا حدی مخالف
همچنین موارد دیگر و درجهدومها را نیز میتوان افزود.
همانطور که گفتید، همین فرایند برای رییس جمهور کنونی آغاز شده است، یعنی:
رییس جمهور (احمدی نژاد): ؟؟؟؟
البته مشکل خیلی کلیتر است، در زمان شاه هم بوده (مصدق)، پیش از آن هم بوده است. آن روندی کلی است، فقط حکومت اسلامی آنرا تشدید کرده است.
البته این موضوع وجه دیگری هم دارد. مشایی در نظام یک فرد مستقل و یکتا نیست که همینطور از سر باور یا به صرف به قدرت رسیدن، چیزهایی بگوید و کارهایی بکند. بدون داشتن زمینه و پشتیبانان توانمند در ژرفای نظام، وی حتا نمیتوانست تا اینجا برسد. همچنین اینها از زیر بته خارج نشدهاند که طی یکی دو روز میدان را به لاتهایی مثل حدادیان یا اصولگرایان سنتی بدهند. پس وجه دیگر این است که نظام تا حد زیادی از مخالف از نوع "باری به هر جهت" خالی شده است. انتخابات نزدیک است و رقابتی نخواهد بود و این برای نظام مضر است، پس باید رقابتی شود. نظام یکپارچه شده و دیگر هیجانی برای تحریک و غایله بپا کردن و مردم را به میدان آوردن ندارد. در همان پیوندی که در تارنمای خودتان به سخن حدادیان دادید یک کامنت در حمایت ضمنی از مشایی دیده میشود. این نوع کامنتها در جاهای دیگر هم دارد کم کم زیادتر دیده میشود. به این ترتیب وجه دیگر این است که مشایی بازی نیمه شوخی و نیمه جدی خود نظام در سطح کلان است، تضمین دیگری است که اگر اوضاع از دست یک گروه خارج شد، گروه دیگری با باورهای دیگر (در اینجا ملی گرایی) وجود داشته باشد، انتخابات رقابتی شود، عدهای از سبزها به هیجان آمده بروند مثلا به حامیان مشایی رای دهند، عدهای نادان از ملی گرایی ظاهری به وجد بیاییند و از این جمله. پس یک نظر یا یک وجه دیگر میتواند این باشد که خود نظام مشایی را تولید کرده است. این البته به این معنا نیست که هر موقع دلش خواست بتواند وی را خفه کند، فقط لازم است وی و حامیان جدیدش را کنترل نماید و در چهارچوب تعیین شده نگه دارد.
پاسخحذفالبته این داوری زود است ولی حد نهایت میتواند این باشد که مشایی، گورباچف یا یلتسین نظام است، به طوری که در عین حفظ نظام راه را برای اصلاحات دلخواه نظام باز کند، چون خود نظام هم فهمیده که ایدئولوژی پیشین دیگر جواب نمیدهد و باید تغیراتی در آن داد یا وجوه دیگر را نیز سنگین نمود.
خود مشایی مدتی پیش گفت که میتواند عده زیادی از مخالفان (سبزها) را به شیوه خود جذب کند (نقل به مضمون). به این ترتیب این چیزها فعلا تا حدی جنگ زرگری نیز است (خود حدادیان جنگ زرگری نمیکند، وی ابله است، بلکه به او از پشت خط میدهند، خودش هم نمیفهمد) ولی این به معنای بازیچه بودن کامل پدیده مشایی نمیباشد. نظام در سطح کلان خود میخواهد چنین گروههای نسبتا مخالفی قدرت بگیرند. البته تضمینی نیست که اوضاع از دستشان خارج نشود ولی به این نتیجه رسیدهاند که کار لازمی است.
پاسخحذفدر ضمن حالا میتوان فهمید که وقتی احمدی نژاد فرد دم اسبی همچون کلهر را مشاور فرهنگی خود میکرد، منظور چه بود. یا وقتی گفت: مسئله ما موی پسران و دخترانمان نیست، واقعا جدی میگفت. برنامههایی بوده که از همان موقع پیگیری میشده. حالا آشکارتر شده است. البته به کجا برسد معلوم نیست.
پاسخحذف