۱۳۸۹ تیر ۱۹, شنبه

چرا نبایستی میرحسین موسوی را ترک گفت


شک ندارم با من موافق خواهید بود اگر بگویم که بهترین و مطمئن ترین روش برای ادامه بقای هر حرکت عمومی مثل جنبش مردمی اخیر در ایران پیدا کردن «کوچکترین مخرج مشترک» است در میان مطالبات افراد و گروههای تشکیل دهنده آن حرکت، یا همانی که به قول معروف «کف» خواستهای جنبش خوانده میشود.

پس اجازه بدهید حرف را از همین مقدمه ساده ای که عرض شد شروع کنیم، و سپس این فرض ساده را هم اضافه کنم که در حال حاضر کف مطالبات تمام گروههای شریک در جنبش سبز برکنار شدن دولت کودتائی به نمایندگی و ریاست محمود احمدی نژاد است، که گمان میکنم این هم فرض قابل قبولی باشد.

به عبارت دیگر، در حال حاضر تمام جبهه ها و تفکرات و مطالبات درگیر در جنبش سبز حد اقل یک خواستهٔ واحد و روشن مشترک دارند، و آن ابطال انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری اسلامی، و برکناری محمود احمدی نژاد از مقام ریاست جمهوری ایران است.

آیا همین چند واقعیت کافی نیست که به ما خاطر نشان کند که آن دو جریانی که اخیرا، انگار انعکاس یکدیگر در یک آینه عجیب بوده باشند، از یک سوی آینه با محور کردن مطالباتی همچون نابودی جمهوری اسلامی و ایجاد یک سیستم سکولار به جای آن، و از سوی دیگر آن با محور کردن اسلام و حکومت دینی و نفی و طرد سیستم سکولار و طالبانش، هر یک به نوبه خود مبلغ ایجاد محدودیت، دگر ستیزی و انشقاق در صفوف جنبش و «راندن» دیگران شده اند، اینها هردو اگر با حسن ظن نگاه کنیم در حال ارتکاب یک اشتباه بسیار بزرگ هستند، و اگر با سوء ظن نگاه کنیم در حال ارتکاب یک خیانت بسیار بزرگ به جنبش مردمی؟

اما واقعیت مهمی که به نظر میرسد کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد این است که این دو گروه هر دو در واقع میرحسین موسوی را ترک گفته اند، و جالبتر اینکه هردو گروه هم این کار را از طریق «مصادره» ذهنی آقای موسوی، و از طریق انتساب مواضع و گفتاری خاص به وی انجام داده اند، مواضع و گفتاری که هر داور بی طرفی به سرعت انصاف خواهد داد که نه تنها هرگز از سوی میر حسین موسوی بیان نگردیده اند، بلکه در واقع با بسیاری از موضع گیری ها و گفته های ایشان تا این لحظه منافات دارند. چه گروه اول، که به سخنگوئی از جنبش سبز و آقای موسوی برخواسته و خواستار طرد سکولاریست ها و غیر مذهبیون شده است، و چه گروه دوم، که اعلام کرده است جنبش سبز و میرحسین خواستار طرد بی دین ها و سکولارها از سیستم قدرت خواهد بود، هردو به وضوح این موضع گیری روشن آقای موسوی که وی بارها و بارها نیز تکرار کرده است را نادیده میگیرند، که میگوید «جنبش سبز از گوناگونی اندیشه ها استقبال می کند و همواره گفته ام این تکثر یک فرصت برای آینده ملت ماست.»

اجازه بدهید همانطور که عرض کردم این متن را کوتاه و ساده نگه دارم، و فقط با این نکته ختم کنم که در حال حاضر آقای میر حسین موسوی به دلایل بسیار زیادی بهترین، اگر نگوئیم تنها، فردی هستند که میتوانند نقش یک حبل و محور سمبلیک مشترک برای هماهنگ کردن قدرت گفتمانی تمام گروههای فکری پشتیبان جنبش سبز را ایفا کنند، حد اقل تا رسیدن به اولین مقصد این سفر طولانی، که مقصدی است که همه همراهان قافله هم خواهان رسیدن به آن هستند، یعنی سقوط دولت کودتائی، جنایتکار، و خطرناکی که تحت رهبری محمود احمدی نژاد سکان کشور را در دست گرفته است.

نه تنها به قول چینی ها هر سفر درازی با یک قدم کوچک و یک مقصد نزدیک شروع میشود، بلکه در حال حاضر این اولین قدم و مقصد همچنین تنها قدم و مقصدی است که همه بر آن متفق القول هستیم. پس این حکم و شرط عقل است که تا رسیدن به آن مقصد با هم بمانیم و ناخدای ماهری که سکان کشتیمان را در دست دارد و خودش هم به اندازه ما در رسیدن به آن هدف مشتاق است را کمک کنیم تا کشتیمان را به آن مقصد برساند، تا آنوقت تصمیم بگیریم مقصد و مرحلهٔ بعدی کجاست و کدام ناخدا مناسب تر است برای آن مرحله.

و در آخر یکبار دیگر توجه شما را به این جلب میکنم که هرچه اینجا گفته ام بسیار ساده و مستقیم است، و بر پایه منطقی ابتدائی بنا شده، و به گمانم آنهائی که میخواهند وضعیت را پیچیده، مبهم و یا بحرانی جلوه بدهند بایستی دید یا صداقتشان را مورد سئوال قرار داد.

۵ نظر:

  1. از همان اول بگویم که با مقدمه شما مخالفم. کوچکترین یا بزرگترین مخرج مشترک اگر حاوی و در بر گیرنده خواستهای اساسی و تاریخی مردم نباشد هرگز سبب کشاندن همگی مردم بدنبال کسی نخواهد شد، چه کسانی که خواستهای خود را در بیانات و موضع گیریهای آقای موسوی نمیابند، هرگز پشت چنان رهبری نخواهند رفت.
    جدایی دین از دولت از خواستهای اساسی جنبشها از انقلاب مشروطه تا کنون بوده است. نبود انهم، سبب اینهمه درد و رنج و مسبب و توجیه گر استبدادها و بالاخص فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران بمدت ۳۰ سال شده است.
    البته این مشخص است که دین پناهان به این سادگی هزار نیستند که از سلطه خود دست بکشند و حالا که مردم از جمهوری اسلامی متنفر شده اند میخواهند باز هم سلطه خود را حفظ کنند و دین هم که ودیعه ای است آسمانی که به این جماعت امکان میدهد که بر سر قدرت بمانند و بدون آنکه کاری برای مردم انجام دهند همچنان بر سر قدرت بمانند و از ثروت و قدرت برخوردار بمانند و اگر کسی هم صدایی به اعتراض بلند کرد پشت دین پنهان شوند و مخالف را متهم به بیدینی کنند و وی را با چماق جهال سر به نیست کنند. به همین دلیل هم هست که اینها دیگر نباید قدرتی داشته باشند. انتظار نداشته باشیم که کسانی که از وضعیت موجود سود میبردند و اختلافشان هم با حاکمیت بر تقسیم قدرت و ثروت است، با مردم حول خواستهای دموکراتیک متحد شوند.
    بنظر من یک سیاستمدار باید دستاوردها و نتایج کارش را به مردم نشان دهد و فقط در صورت رضایت مردم بر سر کار بماند و اگر مردم رضایت نداشتند باید کنار برود. یک سیاستمدار در مقابل عملکرد مجموعه تحت مدیریتش مسوول است و باید پاسخگوی عملکردش در مقابل مردم و نمایندگان واقعی آنها باشد. دین و آیینش هم مربوط به خودش میباشد نه مردم. یک سیاستمدار باید خود را نوکر و پاسخگوی مردم بداند نه آقا بالا سر مردم و معلم اخلاق. جای معلم اخلاق در معابد و مساجد است و نه در پشت صندلی وزارت و وکالت و ریاست و غیره.
    در مورد مثل چینیها که باید سفر را از قدم کوچک و مقصد نزدیک شروع کرد که با ان کاملا موافقم منتهی "بازگشت به عصر طلایی امام خمینی" که مقصد نیست، راه نیست، بیراهه است. با انتخاب چنین مسیری باید گفت که بقول معروف /ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی/کاین ره که تو میروی به ترکستان است/

    پاسخحذف
  2. مقاله و گفتار شما کاملا منطقی و مستدل بود.
    مشکل اینجاست که بعضی دوستان ذهنیت و خواسته های خود را تعمیم به کل جنبش داده و بدون درک درستی از سیاست و سیاست ورزی و اهداف و ممکنات جنبش به افراط و تفریط روی آورده و مرتب هم یک یک حرف را تکرار میکنند.
    واقیت قضیه اینست که وظیفه یک سیاستمدار جمع آوری بیشترین افراد ممکن زیر یک سقف که همان خواسته های مشترک مورد نظر شما -حد اقل در مرحله اولیه-هست میباشد .اگر که قرار هست که یک سیاستمدار فقط به خواسته های بخشی از جنبش عمل کند و آنرا تبلیغ کند که به هدف نمیرسد.
    دوم اینکه وظیفه سیاستمداران تبدیل ناممکنات به ممکنات هست نه برعکس.
    تصور بفرماید که آقای موسوی و کروبی هم برنامه شان مرتب، پراکنده کردن هرچه بیشتر این جنبش بزرگ در جهت براوردن مثلن خواست بخشی از مردم و یا همین دو رو اطرافیانشان باشد.این که میشود خامنه ای .مرتب ریزش و پیاده کردن از قطار.حال چطور قرار است این قطار به مقصد برسد.خدا میداند و دوستان یک سو نگر.
    اما اینکه کلیه افراد و قشرهای جنبش از سکولار و یا مذهبی میتوانند و باید از برنامه های خود دفاع و در یک چارچوب دموکراتیک و با گفتمان آنرا تبلیغ کنند آنهم مسلم است و منافاتی با امر بالا ندارد.

    پاسخحذف
  3. در ارتباط با مقاله بالا و نیز نظرات دو نا شناس گرامی فوق نظر هم میهنان عزیز را به این مقاله بسیار وزین و مستدل از آقایان گنج بخش و حکمت در سایت روز جلب میکنم



    http://www.roozonline.com/persian/opinion/opinion-article/article/2010/july/12//-8b8e35abb6.html

    پاسخحذف
  4. ۱- وظیفه یک سیاستمدار این نیست که کسی را گرد خود جمع کند. وظیفه یک سیاستمدار اعلان دیدگاهش نسبت به مسائل موجود و ارائه برنامه جهت برون رفت از مسائل است. اینکه مردم دور این سیاستمدار جمع میشوند یا نه و به برنامه هایش رای میدهند یا نه، صرفا و صرفا بستگی به تصمیم مردم دارد. مسلم است که اگر مردم در انتخاب خود دچار اشتباه شوند، این خود هستند که باید تاوان آنرا بپردازند و جوابگوی ان به بچه های خود باشند.

    ۲- سیاستمدار نه وظیفه دارد و نه اخلاقا حق دارد که مزاج و سلیقه مردم را ارزیابی کرده و بر اساس ان برنامه و منشور تهیه کند. دنباله روی از سلیقه و مذاق مردم، کار هنرپیشگان و دست اندر کاران تهیه سرگرمی برای مردم است، در بهترین حالت، و الا که کار شارلاتانها است که مار بر دیوار بکشند و به جای کلمه مار به جماعتی قالب کنند.

    ۳- اصولا احترام به عقاید و آراء مردم یک چیز است و دنباله روی از مردم، چیز دیگر. احترام به آراء مردم در مورد قدرتمدارانی بکار میرود که بر سریر قدرت هستند و رای مردم را با خود ندارند. در مورد چنین کسانی میگویند که باید به رای مردم احترام بگذارند و اگر اقبال مردم را با خود ندارند، باید از قدرت دست بکشند و آنرا به کسی بدهند که رای و اقبال مردمی را با خود دارد. احترام به عقاید مردم به این معنا نیست که این رای و نظر بی عیب و یا حتی درست و منطقی است. صرفا به این معنا است که چون مردم بر این نظرند، هر چند ممکن است غلط باشد، ان رای باید محترم شمرده شود، همین. و الا که هیتلر و موسولینی هم به رای مردم کشورهایشان انتخاب شدند و جمهوری اسلامی هم با رای ۹۹ درصد مردم انتخاب شد. بنا بر این رای مردم، قابل انتقاد است. احترام به رای مردم با حفظ فاصله انتقادی از ان، مردم سالاری حقیقی است. دنباله روی از مردم، مردم گرایی پوچ و مبتذل است.

    ۴- به نظر من سکولاریسم تنها شکل مناسب برای کشور کثیرالمله ای مثل کشور ماست چرا که در کشور ما بعلت تنوع قومی و مذهبی، هیچ مذهب مشخصی نمیتواند دست بالا را در حکومت داشته باشد. ما علاوه بر یهودی و مسیحی و زرتشتی در کشور، عده بسیار زیادی سنی مذهب بالاخص در مناطق مرزی ایران داریم. حتی بین شیعیان هم اتفاق وجود ندارد و خود شیعه به هفتاد شاخه کوچکتر تقسیم میشود که شیعه ۱۲ امامی تنها یکی از این هفتاد شاخه است. تازه تمام شیعیان ۱۲ امامی هم آداب دینی را اجرا نمیکنند و به عبارتی سکولار هستند. بنا بر این مذهب شیعه نمیتواند نمایندگی حتی اکثریت مردم را داشته باشد. با وجود دموکراسی سکولار، مذهبیون از هر مذهبی آزادند که آداب و مناسک خود را بجا آورند. دولت هم در امر مذهب بیطرف است. کسی هم و منجمله دولت، حق دخالت در زندگی خصوصی هیچ کس دیگر را به هیچ دلیل و بهانه و از جمله بهانه های مذهبی ندارد. منجمله در دموکراسی سکولار مذهبیون هم حق شرکت در حکومت را دارند فقط حق ندارند مذهب را در کار دولت دخالت دهند. خلاصه اینکه، با دموکراسی سکولار، مذهبیون آزادند ولی در حکومت مذهبی فقط عده کمی از مذهبیون (و انهم نه همه) آزادند.

    ۵- حتی اگر هدف گرد آوردن حداکثر مردم زیر یک پرچم باشد، سکولاریسم بخت بیشتری برای اینکار دارد چرا که سکولاریسم نسبت به مذهب بیطرف است و لذا پتانسیل گرد آوری بیشترین مردم را، صرف نظر از هر نوع مذهب و عقیده را دارد. هیچ حکومت و یا سیاستمداری که حامی و مروج یک نوع خاص از مذهب باشد، توان و پتانسیل چنین بسیجی را ندارد. یادمان باشد که در روزهای آغازین جمهوری اسلامی، کردستان سنی مذهب اولین جایی بود که بر علیه حکومت جدید قیام کرد که این قیام نتیجه طبیعی تحمیلها و فشارهای حکومت جدید بود برای یکسان سازی مذهبی کردستان و دخالت در زندگی مردم.

    پاسخحذف
  5. تشکر فراوان از همه شما دوستانی که با نظرات و استدلالات ارزنده خود به این بحث کمک کرده اید، و با امید پیشروی هرچه بیشتر خرد جمعی مان به سوی دیدن تصویری بزرگتر، وسیعتر و پیچیده تر از واقعیات جامعه مان در متن جامعه جهانی.

    پاسخحذف

اگر مطلب بیشتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما برای اطمینان از اسپم نبودن بررسی خواهد شد، اگر مطلب کمتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما مستقیم منتشر خواهد شد