۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

چرا مهم است که متوجه باشیم کشور ما در کشاکش یک انقلاب اجتماعی است


صحبت امروزم ممکن است به نظر بسیاری از دوستان زیاده از حد ساده و واضح بیاید، اما باز هم احساس میکنم بایستی گفته شود و شنیده شود و در خاطر سپرده شود. نکته اصلی حرفم این است که کشور ما در حال یک انقلاب است و اگرچه بسیاری از ما ممکن است متوجه ابعاد و پیامد های بسیار گسترده و تاریخی این روزها نباشیم، اما این یک واقعیت بسیار مهم است که ما داریم این روزها با رفتار و گفتار خودمان فصلی بسیار مهم از تاریخ کشور خودمان را مینویسیم، فصلی که به علت مقطع خاص تاریخی دنیا، در واقع ابعاد و تلویحاتش از ایران بسیار فراتر میرود، آنهم به نحوی بسیار مستقیم و موثر، و بنا بر این یافتن و تولید خود آگاهی فردی و جمعی در این مرحله یکی از وظایف بسیار بسیار مهم تک تک ماست.

نمیدانم چطور بگویم که روشن و صریح حرفم را بزنم اما به نظر شعر گوئی پیغمبرانه نیاید. میخواهم بگویم به شما که دوست من، خواهرم، برادرم، باری زیبا اما سنگین و در عین حال حساس و شکننده بر شانه هایمان است، یا بهتر بگویم، خود ما با تصمیمات خودمان باری زیبا اما سنگین و در عین حال حساس و شکننده بر دوش گرفته ایم (به قول مورفئوس، قرص قرمز را انتخاب کرده ایم)، و اگر میخواهیم کاری که برعهده گرفته ایم را به بهترین وجه ممکن انجام دهیم باید که «بدانیم»، باید آگاه باشیم و حتی المقدور خودآگاه بشویم به هویت تاریخی خودمان و واقعیت تاریخی عملی که بر عهده گرفته ایم.

به قول هگل جغد مینروا همیشه فقط پس از تاریک شدن است که بالهایش را میگسترد. یا به عبارت دیگر، هرگز قادر نخواهیم بود تا پیش از عبور زمانی و تاریخی از این مقطعی که در آنیم حقیقتا به گستردگی و تلویحات کاری که داریم میکنیم واقف شویم. اما در عین حال این انتخاب را داریم که کمتر بدانیم یا بیشتر، که کمتر یا بیشتر «خود آگاهانه» عمل کنیم.

تصمیمهائی که مردم ما در طی یک سال گذشته گرفته اند تصمیمهائی بسیار بزرگتر و مهم تر از آن هستند که بسیاری از ما متوجه هستیم. واقعیت این است که هرگاه کسی بیست یا حتی ده سال پس از این برگردد و به سرخط خبرهای این روزها نگاهی کند شاید برایش بسیار واضح باشد که ما غولی را از چراغ آزاد کرده ایم که نه تنها هرگز به ان باز نخواهد گشت، بلکه همه چیزمان را هم به همین سرعت تغییر داده است و تا آخرش را هم خواهد رفت. اگرچه این جمهوری اسلامی بود که خودش را برای رسیدن به بمب اتمی به آب و آتش زد، اما این ما مردم بودیم که در نهایت یک واکنش زنجیره ای را شروع کردیم که آرام، اما بی توقف و متسلسل تا از هم پاشاندن شیرازه سرطانی که به نام جمهوری اسلامی سی سال تمام است اندام زیبای وطنمان را خسته و رنجور کرده خواهد رفت (و چه درست بود تعبیر آن رویائی که دون کیشوت قرن ما دیده بود، که بچه های شانزده ساله مان در زیرزمین هاشان این واکنش های زنجیره ای را به راه انداختند!).

اجازه بدهید از نکته ساده ای که میخواستم ذکر کنم دور نشوم. حرفم این بود که شاید بسیاری از ما متوجه نباشند، اما امروز ما در حال برداشتن قدمهای کوچک و بزرگی در مسیر یک سفر بسیار مهم هستیم، نه تنها برای کشورمان و تاریخ آن، بلکه در واقع برای دنیا و تاریخ آن. پس بیائید دقت کنیم که چه مسئولیتی بر عهده مان است، و بیائید هر قدم خودمان را هرچند در نظرمان کوچک و کم اهمیت جلوه کند، طوری برداریم که انگار میدانیم چه قدم با اهمیتی است و چه تاثیرات عمیقی در سرنوشت جهان خواهد داشت همان یک قدم ما. هر قدممان را طوری برداریم که انگار متوجه هستیم که آن قدمی کوچک برای یک انسان، اما قدمی بزرگ برای انسانیت است. هر قدممان را، هر کلاممان را و هر اندیشه مان را آنچنان بسازیم که انگار واقعا میدانیم که سرنوشت دنیا بسته به همان یک کلام، همان یک قدم، و همان یک پندار ماست...


۸ نظر:

  1. متشکرم از محبت شما دوست ناشناس.

    پاسخحذف
  2. تلویحات یعنی implications?
    :)

    پاسخحذف
  3. ممنون از نوشته ی جذابتان

    ببخشید ، این جغدی که عکسش در بالاست نماد چیست ؟

    پاسخحذف
  4. خدمت دوستی که در مورد استفاده ام از کلمه «تلویحات» پرسیده اند، بله باید بگویم حق با شماست و ترجمه ای است که در ذهنم از implications کردم. احساس کردم در فارسی هم میتواند همان مفهوم را داشته باشد کمابیش، اگرچه استفاده معمول و مانوسی از این کلمه نیست! امیدوارم زیاد اشتباه نکرده باشم.

    پاسخحذف
  5. و خدمت دوستی که در مورد جغد بالای صفحه سئوال کرده اند، این جغد معروف به «جغد مینروا - Minerva's Owl» است که جغدی است از اساطیر یونان و متعلق به مینروا (که به اسم آتنا Athena هم شناخته میشود) است و به عنوان سمبلی از آگاهی و شناخت یا دانائی شناخته میشود، و اینجا هم چون به محتوای مطلب یعنی آگاهی و خودآگاهی ربط داشت، و بخصوص چون آن جمله مشهور هگل در مورد جغد مینروا هم ذکر شده بود فکر کردم بی ربط نباشد.

    پاسخحذف
  6. درست مي فرمائيد
    حالا
    1. بايد يك رهبر درست و حسابي براي اين انقلابمان پيدا كنيم كه اين همه بيهوده هزيهنه ندهميم
    2. وسط كار انقلابمان خسته و نا اميد نشويم
    3. مواظب باشيم مثل انقلاب قبلي كلاه سرمان نرود!

    پاسخحذف
  7. بنظرم بجای «تلویحات» باید از «پیامدها» استفاده می کردید

    پاسخحذف

اگر مطلب بیشتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما برای اطمینان از اسپم نبودن بررسی خواهد شد، اگر مطلب کمتر از هفت روز عمر دارد کامنت شما مستقیم منتشر خواهد شد